eitaa logo
منبرک فاطمی
6.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
967 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 آثار فردی لقمه حرام ۱- شریکِ شیطان شدن و اثر وضعی آن بر نسل های بعدی ✍ در سخنان اولیای دین، عدم استجابت دعا، عدم قبولی اعمال، سیاهی دل، لعن فرشتگان و عدم شفاعت اهل بیت‌ (علیهم‌السلام) از جمله آثار لقمه حرام است. ✅ «ابی‌العباس مکبر» روایت می‌کند که: «در محضر امام باقر‌ (ع) شرفیاب بودم که مردی به نام ابو ایمن حضور آن حضرت رسید و گفت: ‌ای ابا جعفر! مردم مغرور شده و مدعی هستند که برای امت، شفاعت پیغمبر اکرم‌ (ص) کافی است. حضرت سخت متغیر و خشمگین شد، به‌طوری که آثار غضب از چهره مبارکش هویدا گشت و فرمود: 🌷 وای بر تو‌ ای ابا ایمن! چگونه این مردم فکر می‌کنند که (اگر) مرتکب هر منکری شده و شهوات خود را انجام دهند و هر لقمه حرامی را خورده و دست‌درازی به اموال و نوامیس دیگران بکنند، (باز می‌توانند) چشم به شفاعت پیغمبر‌ (ص) داشته باشند؟(1) و نیز آن حضرت فرمود: 🌹«مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شریکُ الشَّیْطَانِ. هر چیزی که از مال حرام به‌دست آید، شیطان در آن شریک است. (2) 🌷امام صادق‌ (ع) درباره تاثیر لقمه حرام بر فرزندان می‌فرماید: «کَسْبُ‌ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّةِ؛(3) آثار کسب حرام در نسل‌های بعد آشکار می‌شود.» (1) تفسیر جامع، ج۵، ص۴۱۳ (2) تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۹ (3) وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۵۳ / . كافي، ج 5 ص 124 ح 4
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ«89» هر کس کار نیکی بیاورد،پس برای او(پاداشی)بهتر از عملش خواهد بود، و آنان از هراس آن روز ایمن هستند. وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«90» و هرکس که کار بدی بیاورد،پس به رو در آتش(دوزخ)سرنگون شوند، (به آنان گفته شود:)آیا جز آنچه می کردید سزا داده می شوید؟ نکته ها: لذّت ها،طغیان ها و تندروی هایی که در اثر گناه در دنیا پیدا می شود،در قیامت با در آتش،به ذلّت و خواری تبدیل خواهد شد. یکی از برکات قرآن آن است که راه را برای رشد و سعادت باز کرده و فرموده است: هر کس کار نیکی انجام دهد،پاداشی بهتر از آن به او عطا می شود؛بدون این که سنّ و نژاد و جنسیّت در کار باشد.نیکی را نیز مطلق بیان کرده«الحسنه»تا تمام نیکی ها را شامل شود، قبول رهبری حقّ،راه حقّ،کلام حقّ،شغل حقّ،انتخاب حقّ و...که در روایات به بعضی از این نمونه ها اشاره شده است،لکن هر کار نیکی از هر کسی که باشد،اگر با ریا،غرور،عجب و گناه از بین نرود و سالم به مقصد برسد،پاداش مضاعف دارد. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ» در دو آیه قبل خواندیم که بعد از نفخه ی صور همه در ،جز آن کس را که خداوند بخواهد.در این آیات می فرماید:خداوند کسانی را از هراس و فزع درامان قرار می دهد که نیکی را با خود به صحنه ی قیامت بیاورند. پیام ها: 1- علم خداوند به کارهای نیک ما،عامل به انجام نیکی ها است. «إِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ» 2- مهم تر از انجام کار نیک در دنیا، آن به صحنه ی قیامت است. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها» 3- آینده در اعمال ماست. مَنْ جاءَ ... فَلَهُ ...(هر عملی عکس العملی دارد). 4- نیکی ها را قبل از منکرات مطرح کنیم. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ» ،سپس «مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ» 5-برای رشد خوبی ها، خوبان ضروری است. «مَنْ جاءَ - فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها» 6- تشویق و ،در کنار هم موثرند. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ - مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ» 7- پاداش های الهی برتر از کار ماست.(پاداش بعضی کارها دو برابر است، «الضِّعْفِ[45]بعضی چند برابر «أَضْعافاً»[46]بعضی ده برابر «فَلَهُ عَشْرُ»[47]تا هفتصد برابر و بیشتر،که «خَیْرٌ مِنْها» همه ی آنها را شامل می شود.8-نیکوکاری،عامل نجات در قیامت است. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ - مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» 9- بهتر بودن پاداش های الهی مطلق است،هم از نظر زمانی ابدی است و هم از نظر مقدار،چند برابر عمل ماست. «خَیْرٌ مِنْها» 10- بالاتر از عذاب،خواری انسان است. «فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ» 11- کیفرهای الهی بازتاب اعمال و عملکرد ماست.آری کسانی که بعد از شنیدن حقّ،روی خود را از آن بر می گردانند،در آن روز با صورت به دوزخ می افتند. «هَلْ تُجْزَوْنَ» 12- پاداش های الهی، برابر است؛ «خَیْرٌ مِنْها» ولی کیفرهای او یک برابر و عادلانه است. «ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» 13- معاد است. «وُجُوهُهُمْ» 14- اعمال انسان در قیامت مجسّم شده وانسان را گرفتار می کند. «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَهِ الَّذِی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ«91» (ای پیامبر! بگو:)فقط مأمورم که پروردگار این شهری که خداوند آن را محترم شمرده پرستش کنم،و همه چیز تنها برای اوست و مأمورم که از اهل تسلیم و طاعت باشم. نکته ها: روزی که مکّه به دست مسلمانان فتح شد،رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شدند و بت ها را شکستند و آنگاه در آستانه ی در کعبه فرمودند:«ان الله قد حرم مکه»خداوند از روز اوّل تا قیامت مکّه را محترم شمرده است[48] پیام ها: 1- پیامبر،تحت فرمان الهی است. «أُمِرْتُ - وَ أُمِرْتُ» 2- مبلّغ باید صلابت و قاطعیّت خود را به مردم اعلام کند و بگوید:شما ایمان بیاورید یا نیاورید،من راه خود را ادامه خواهم داد. «أُمِرْتُ - وَ أُمِرْتُ» 3- هیچ کس در هیچ شرایطی از عبادت بی نیاز نیست،حتّی پیامبر. «أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ» 4- عبادت باید به امر الهی باشد،نه ساخته وبافته ی انسان. «أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ» 5-کسانی حقّ دارند مردم را به عبادت دعوت کنند که خود پیشگام باشند. «أُمِرْتُ» 6- بندگی باید با تسلیم قلبی همراه باشد. «أَعْبُدَ - مِنَ الْمُسْلِمِینَ» 7- فلسفه ی بندگی خدا،ربوبیّت ومالکیّت اوست. «أَعْبُدَ رَبَّ - وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ» 8-هم خود را به کمال برسانید و هم به کاملین ملحق شوید. «أَعْبُدَ - مِنَ الْمُسْلِمِینَ» 9- همه چیز تحت تربیت اوست. «رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَهِ» 10- مکّه،احترام و جایگاه خاصّی
دارد «حَرَّمَها» وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ«92» و(همچنین مأمورم)قرآن(را بر مردم)تلاوت کنم.پس هر کس هدایت را بپذیرد تنها به سود خود پذیرفته وهرکس گمراه شود،پس بگو:(من مسئول نیستم،زیرا)من فقط هشداردهنده ام. نکته ها: آغاز این سوره درباره ی اهمیّت قرآن بود؛پایان آن نیز از قرآن کریم بحث می کند. قرآن درباره ی تلاوت خودش می فرماید: «وَ ما تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً»[49]ای پیامبر! ما بر سه چیز گواهیم: الف:بر تمام کارهای تو. ب:بر تلاوت قرآن تو. ج:بر تمام کارهایی که شما مردم انجام می دهید. یعنی تمام شئون و کارهای پیامبر و تمام کارهای مردم در یک سو و تلاوت قرآن آن حضرت در سوی دیگر قرار گرفته و این نشانه ی اهمیّت بسیار زیاد تلاوت قرآن است. پیام ها: 1- آورنده ی قرآن،باید خود نیز اهل تلاوت باشد. «أَتْلُوَا الْقُرْآنَ» 2- مهم ترین مأموریّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از توحید،تلاوت آیات الهی بر مردم است. «أَتْلُوَا الْقُرْآنَ» 3- محور تبلیغ باید قرآن باشد. أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی ... 4- وظیفه ی ،رساندن حقایق به مردم است،پذیرش یا عدم پذیرش،مربوط به خود آنهاست. أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی ... وَ مَنْ ضَلَّ 5-تلاوت قرآن،مقدّمه ی است. «أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی» 6- سود و زیان ایمان یا کفر مردم،به آنها برمی گردد. «لِنَفْسِهِ» 7- پیامبر گمراه شدگان نیست. «فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ» وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ«93» وبگو:ستایش برای خداست.به زودی آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت.وپروردگارت از آنچه انجام می دهید غافل نیست. نکته ها: «الْحَمْدُ لِلّهِ» ،بهترین جمله برای الهی است که هم بارها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به گفتن آن مأمور شده و هم در سوره ی حمد همه ی مسلمانان،هر روز باید آن را تکرار کنند. سعدی درباره ی غفلت انسان از عاقبت کارش می گوید: کنون باید ای خفته بیدار بود چو مرگ اندر آید زخوابت چه سُود تو غافل در اندیشه ی سود و مال که سرمایه ی عمر شد پایمال کنون کوش کاب از کمر در گذشت نه وقتی که سیلاب از سرگذشت سکندر که بر عالمی حکم داشت در آن دم که بگذشت عالم گذاشت میسّر نبودش کز و عالمی ستانند و مهلت دهندش دمی پیام ها: 1- رسالت الهی، است که باید برای آن شکر کرد. إِنَّما أُمِرْتُ ... وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ 2- آنچه تاکنون از آیات الهی دیده اید،گوشه ای از آنهاست؛آیات دیگری نیز در آینده به شما نشان خواهد داد. «سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ» 3- مهلت های الهی را نشانه ی خداوند نگیرید. «وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ» 4- نظارت دائمی خداوند،از شئون اوست. «وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ» 5-انسان در برابر اعمال خویش است. «وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ» 6- از کفر و شرک مخالفان نباش. «وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ» «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجه
نام سیمای سوره ی قصص این سوره هشتاد و هشت آیه دارد و قبل از هجرت،در مکّه نازل شده است. به مناسبت ورود کلمه«قصص»در آیه ی 25،این سوره نیز«قَصص»نام گزفته است که به معنای«بیان سرگذشت»می باشد. آیات 3 تا 46 این سوره بطور مفصّل به ماجرای حضرت وفرعون وآیات انتهایی آن نیز به داستان قارون می پردازد و به سرنوشت نیکوکار و فاسدان گناهکار اشاره می فرماید. اگر چه در سی و چهار سوره از سوره های قرآن کریم به نحوی از ماجرای حضرت موسی و فرعون سخن رفته ولی تنها در این سوره است که به زوایای زندگی آن حضرت از تولّد،کودکی،جوانی تا ازدواج،نبوّت و دعوت به یکتاپرستی توجّه شده است.[1] بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده ی مهربان. طسم«1» تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ«2» طا،سین،میم.اینها آیات کتاب روشنگر است. نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«3» ما بخشی از سرگذشت موسی و فرعون را برای(آگاهی)گروهی که ایمان می آورند،به درستی بر تو می خوانیم. پیام ها: 1- قرآن،معجزه ی ابدی اسلام،از همین حروف الفبای تشکیل شده است، اگر آن را کلام بشر می دانید شما نیز مثل آن را بیاورید. «طسم ، تِلْکَ آیاتُ» 2- قرآن،کتابِ روشن،شفّاف و همه فهم است. «الْکِتابِ الْمُبِینِ» 3- بیان سرگذشت پیشینیان،نشانه ی بودن های الهی در تاریخ است.اگر تاریخ،حساب و کتاب و قانون نداشت،ما نمی توانستیم از آن برای زندگی امروز خود استفاده کنیم. نَتْلُوا ... مِنْ نَبَإِ مُوسی ... لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ 4- در نقل تاریخ،به فرازهای مهمّ و عبرت آموز توجّه کنیم. 5-مبارزه پیامبران با طاغوت ها و ستمگران، مؤمنان است. نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ ... لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ 6- داستان های قرآن،خُرافه،خیالی و گزافه نیست. «نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ» 7- هدفِ قرآن از بیان داستان، مؤمنان است. «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» 8-اوّلین شرط هدایت، است. «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ«4» همانا فرعون در سرزمین(مصر)سرکشی کرده و مردم آنجا را فرقه فرقه نموده است،گروهی از آنان را به زبونی و ناتوانی کشانده، پسرانشان را سر می برد و زنانشان را(برای کنیزی)زنده نگه می دارد. به راستی که او از تبهکاران است. نکته ها: * کلمه ی«شیع»جمع«شیعه»،در اصل به معنای دنباله روی و تبعیّت است ولی از آنجا که در یک گروه،معمولاً بعضی از بعضی دیگر پیروی می کنند،به معنای گروه نیز می آید. *کلمه ی«نساء»به معنای زنان است،ولی شاید در این آیه مراد دختران باشند،زیرا در برابر پسران قرار گرفته اند. *کلمه ی «فِرْعَوْنَ» نام شخص نیست،بلکه عنوان پادشاهان مصر بوده است.چنانکه «کسری»عنوان پادشاهان ایران و«قیصر»عنوانِ پادشاهان روم بوده است. [2] پیام ها: 1- شناخت اوضاع و احوال جوامع در هنگام و بعثت پیامبران،امری لازم است. إِنَّ فِرْعَوْنَ ... 2- در شناخت نظام ها،اشخاص مهم نیستند،بلکه اهمیّت دارند. «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ» (نام«فرعون»به خاطر عملکرد استکباری ومتجاوزانه اوست) 3- تکبّر و گردنکشی،زمینه ی و گناه است. عَلا فِی الْأَرْضِ ... یَسْتَضْعِفُ ... یُذَبِّحُ ... 4- تفرقه اندازی،بارزترین سلطه مستکبران بر مردم است. «جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» (تا وقتی مردم اتّحاد و همبستگی داشته باشند،طاغوت ها قدرتی ندارند و نمی توانند کاری از پیش ببرند.) 5-تفرقه،مقدّمه ی پذیری است.ابتدا مردم گروه گروه و متفرّق می شوند سپس به استضعاف کشیده می شوند. «شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ» 6- اعمال خلاف کارگزاران،به پای نیز حساب می شود.در این آیات تمام جنایات یاران فرعون،به شخص او نیز نسبت داده شد. «جَعَلَ ، یَسْتَضْعِفُ ، یُذَبِّحُ» 7- خداوند،مسأله تفرقه افکنی را قبل از و کشتار ذکر فرموده است.شاید به خاطر آن که تفرقه زمینه ی کشتن و یا مهم تر از کشتن است. شِیَعاً ... یُذَبِّحُ 8-سیاست گذار و دستوردهنده نیز عامل و فاعل جرم شناخته می شود. إِنَّ فِرْعَوْنَ ... یَسْتَضْعِفُ ، یُذَبِّحُ ، یَسْتَحْیِی 9- تفرقه افکنان . «کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» آری هر جامعه که حاکمش متکبّر،مردمش متفرّق،نیروهای فعّالش مورد تهدید و منافعش در کام طبقه مرفّه باشد،جامعه ای فرعونی و طاغوتی است. وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ«5» و ما اراده کرده ایم بر کسانی که در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند،منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان @fatemi5
✋نکته ها: 👌*کلمه ی«منت»در این جا به معنای بزرگ و با ارزش است،نه منّت زبانی که بازگو کردن نعمت به قصد تحقیر دیگران باشد و مسلّماً کار زشت و ناپسندی است. 👌*شکّی نیست که هرگاه ی الهی بر تحقّق امری تعلّق گیرد،آن مسئله قطعاً عملی خواهد شد و هیچ مانعی نمی تواند سدّ راه آن گردد،قرآن می فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» [3]همانا فرمان اوست که هرگاه چیزی را اراده کند که باشد،پس آن چیز خواهد بود و محقّق خواهد شد. 👌*با این که همه نعمت ها از جانب خداوند است وبندگان در هر نعمتی رهین منّت او هستند، لیکن او در خصوص چند نعمت،تعبیر به منّت فرموده که طبعاً از اهمیّت بالای آنها حکایت دارد،از جمله: الف:نعمت اسلام. «کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ»[4] ب:نعمت . «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً»[5] ج:نعمت . «بَلِ اللّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ»[6] د:نعمت مؤمنان. وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ ... *در روایات بسیار،حضرت علیه السلام وحکومت آن بزرگوار در آخرالزمان مصداق اتمّ این آیه معرّفی شده است. [7] *مسئله مستضعفان بر زمین،با عبارات و بیان های مختلفی در قرآن آمده است: الف: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» [8]خداوند به کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند،وعده ی خلافت در زمین را داده است. ب: وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا ... ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ[9]بعد از آنکه اقوام ستمگر پیشین را هلاک کردیم...شما را جانشینان زمین قرار دادیم. ج: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ»[10]بندگان صالح،وارث زمین می شوند. د: «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا»[11]ما مستضعفان را وارث شرق و غرب زمین گرداندیم. ه: «لَنُهْلِکَنَّ الظّالِمِینَ. وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ» [12]ما ستمگران را نابود وبعد از آن شما را ساکن زمین می گردانیم. *مراد از مستضعفان در این آیه،با توجّه به مجهول بودن فعل «اسْتُضْعِفُوا» ،کسانی هستند که خود در این امر نقش نداشته و آنها را به کشیده باشد. پیام ها: 1- حکومت جهانی و حمایت از مظلومان تاریخ،اراده وخواست الهی است. «نُرِیدُ» 2- در حکومت طاغوتی،نیروهای کارآمد به کشانده می شوند. «اسْتُضْعِفُوا» 3- آینده از آنِ مستضعفان است. نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً ... 4- امامت،همچون بعثت،نعمت ویژه ای است که خداوند بر مردم می نهد. در مورد بعثت پیامبر می فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً»[13]در این جا می فرماید: نَمُنَّ ... نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ«6» وبه آنان(مستضعفان)در زمین،قدرت وتمکّن بخشیم،و از ناحیه آنان به فرعون و(وزیرش)هامان و سپاهیانشان آنچه را که از آن بیمناک بودند نشان دهیم. پیام ها: 1- مستضعفان نشوند که خداوند به آنان نیز قدرت می دهد. «وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ» 2- اگر چه کیفر اصلی طاغوت ها در جهان دیگر است،ولی در دنیا نیز از قهر الهی در امان نخواهند بود. نُرِیَ ... ما کانُوا یَحْذَرُونَ 3- خداوند،کافران را به دست مؤمنان،ذلیل و خوار می گرداند. نُرِیَ ... ما کانُوا یَحْذَرُونَ 4- دشمن هر قدر بزرگ باشد،از مؤمنان و وحشت دارد. «ما کانُوا یَحْذَرُونَ» وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ«7» و ما به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر بده،پس هرگاه(از فرعونیان)براو بیمناک شدی،او را(در جعبه ای گذاشته و)به دریا بیفکن و (از این فرمان)مترس و(از دوریش)غمگین مباش،(زیرا)ما او را به تو بازمی گردانیم و او را از پیامبران قرار می دهیم. فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ«8» پس(مادر موسی چنان کرد،چیزی نگذشت که)فرعونیان،او را(دیده و از آب)برگرفتند تا سرانجام،دشمن و مایه اندوهشان گردد.همانا فرعون و هامان و سپاهیانشان خطاکار بودند. نکته ها: *به فرعون گفته شده بود که امسال به دنیا می آید که اگر بزرگ شود تو را سرنگون می کند.او دستور داد تمام نوزادانی را که به دنیا می آیند بکشند؛
*در این آیه نسبت به مادر حضرت موسی،دو امر،دو نهی و دو بشارت آمده است: دو امر:«أَرْضِعِیهِ - أَلْقاهُ» ،دو نهی: «لا تَخافِی - لا تَحْزَنِی» ،دو بشارت: «رَادُّوهُ - جاعِلُوهُ» *کلمه«خوف»،در مورد احتمال خطر و کلمه«حزن»در مورد نگرانی قطعی بکار می رود. *مراد از دریا در این آیه،رود عظیم نیل در کشور مصر است که به جهت بزرگی و عظمت، دریا خوانده شده و کاخ فرعون در ساحل آن بنا شده بود. *وقتی خداوند بخواهد،دشمن انسان نیز و ملجأ او می شود. «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ» (عدو شود سبب خیر،گر خدا خواهد.) گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد. پیام ها: 1- در اضطراب ها و بست ها،خداوند بهترین هادی و حامی مؤمنان است. «أَوْحَیْنا» 2- زن نیز می تواند مورد الهی قرار گیرد. «أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی» 3- نزول امدادهای با بهره گیری از امکانات مادّی منافاتی ندارد.شیردادن و در صندوق گذاردن،منافاتی با توکّل ندارد. «أَرْضِعِیهِ» 4- در هیچ شرایطی نباید شیر مادر را از فرزند داشت. «أَرْضِعِیهِ» 5-در دستورهای الهی اسراری نهفته است که شاید در نظر ابتدایی، نیاید. «فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ» 6- در راه اجرای فرامین الهی،نه از چیزی بترسیم و نه نسبت به مسئله ای باشیم. «لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی» (مادر موسی دو نگرانی داشت:یکی ترس از کشته شدن فرزند و دیگری غم فراق او،که خداوند هر دو را همان گونه که در آیات بعد خواهیم خواند به نحو احسن جبران فرمود.) 7- آنچه در راه خداوند داده شود،به بهترین وجه باز می گردد. «أَلْقاهُ - رَادُّوهُ ، جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» (مادر موسی به فرمان خداوند فرزندش را رها کرد،خداوند هم او را برگرداند و هم به مقام نبوّت رساند.) 8-خداوند،اخباری از را در اختیار افرادی که بخواهد قرار می دهد. «جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» 9- فرعون نجات موسی از دریا شد،وسرانجام به دست او در همان دریا غرق گردید. «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً» (آری،خدا می تواند نوزاد بی دست وپا را در دریا حفظ کند،ولی انسان صاحب دست وپا را غرق سازد) 10- خواست در مقابل اراده ی الهی بی اثر است. «لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً» فرعون گمان کرد که هدیه ای برای او رسیده است؛امّا خداوند اراده فرموده بود که را در دامان او بپروراند. 11- فرعون و وزیر و لشکریانش طرح دادند و عمل کردند،ولی تدبیر خداوند همه ی آنها را خنثی کرد. «کانُوا خاطِئِینَ» 12- طرّاح،مشاور،آمر ومباشر،همگی به نوعی در جرم شریکند. «کانُوا خاطِئِینَ» وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ«9» و(چون)همسر فرعون(احساس کرد که آنان قصد کشتن کودک را دارند خطاب به فرعون)گفت:او را نکشید(که او)روشنی چشم من و توست. شاید به ما سودی برساند یا او را به فرزندی بگیریم،ولی آنها نمی فهمیدند(که چه کسی را در آغوش خویش می پرورانند). نکته ها: *در زندگی حضرت موسی،چند ،نقش محوری و اساسی داشته اند:مادر موسی، خواهر موسی،زن فرعون و همسر موسی،در این آیه نقش زن فرعون در جلوگیری از قتل او بیان شده است. پیام ها: 1- زنان،در امور دارای نقشی مؤثّرند. «قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ» (زن فرعون،رأی فرعون را تغییر داد و شوکت،سلطنت وثروت فرعون هیچ یک مانع او نشد) 2- با طرح صحیح و سریع،از القای طرح های انحرافی جلوگیری کنیم.قبل از آنکه فرعون تصمیم خود را ابراز کند،همسرش راه درست برخورد با مسئله را القا نمود. «قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ» 3- در بیان پیشنهادات از کلمات عاطفی ودلنشین استفاده کنیم. «قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ» 4- دل های همه به دست خداست.او می تواند سخت ترین ها همچون دل فرعون را نیز نرم سازد. «قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ» 5-در برخورد با منکرات،ابتدا از راه عاطفه وارد شویم و سپس به امر و نهی بپردازیم. «قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ» 6- از نهی از منکر زبانی، نورزیم که بسیار کارساز است. «لا تَقْتُلُوهُ» (زن فرعون با گفتن «لا تَقْتُلُوهُ» از کشته شدن موسی جلوگیری کرد،چنانکه یکی از برادران یوسف با گفتن «لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ» از کشته شدن یوسف جلوگیری کرد.) 7- طاغوت ها از ابتدایی ترین انسانی نیز بی بهره اند و نیاز به دارند. «لا تَقْتُلُوهُ» 8- امر ونهی را بگوییم تا مردم آسان تر بپذیرند. «لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا» 9- در نظام طاغوتی،ملاک وضع یا لغو قوانین،هوس ها و منافع شخصی طاغوت هاست.
قتلِ عام نوزادانِ پسر،بر اساس منافع شخصی فرعون وضع شد و باز بر پایه ی امید به منافع آینده در مورد نوزاد آب آورده (حضرت موسی)همین قانون لغو گردید.) «لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا» 10- برخی انسان ها در ظاهر بسیار بلند پروازند،ولی در اسیر نیازهای درونی خویش هستند.فرعون که ادّعا می کرد: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» سرانجام می پذیرد که ممکن است یک نوزاد آب آورده برای او واقع شود. «عَسی أَنْ یَنْفَعَنا» 11- فرعون از فرزند پسر محروم بود.لذا با پذیرش نوزاد از آب آورده،به حقارت و خود بیشتر پی برد. «نَتَّخِذَهُ وَلَداً» 12- گاه ایجاد علاقه و محبّت میان افراد بر اساس یک خط است که خود طرفین نیز از آن غافلند. «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ«10» ودل مادر موسی(از هر چیز،جز فکر فرزند)تهی شد(و)اگر قلب او را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان(به وعده ی ما باقی)بماند، همانا نزدیک بود که(به واسطه جزع وفزع)آن(راز)را افشا کند. وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ«11» و(مادر موسی)به خواهر او گفت:(صندوق حامل موسی را)دنبال کن پس او از دور وی را زیر نظر داشت،در حالی که(دشمنان)متوجّه نبودند(که آنکه او را تعقیب می کند خواهر موسی است و از این تعقیب،چه هدفی دارد). نکته ها: *تفسیر المیزان،آیه ی «وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً» را با توجّه به سیاق و ظاهر آیات :دلِ مادر موسی به واسطه ی وحی الهی گرفت و دیگر خوف و ترسی نداشت و اگر آن وعده ی الهی نبود،مادر موسی به سبب شدّت اضطراب،آن راز را می کرد. *مادر موسی بعد از آنکه فرزندش را در صندوقی گذارده و در دریا انداخت،به خواهر موسی مأموریّت داد تا مخفیانه این جریان را پیگیری کند.او نیز به دور از مأموران حکومتی، صندوق را دنبال کرد تا این که از دریا نجات یافت و در دامان همسر فرعون قرار گرفت.او همچنان موسی را زیر نظر داشت تا این که متوجّه شد درباریان فرعون به دنبال دایگانی برای شیردادن به کودک هستند؛امّا موسی هیچ سینه ای را نمی پذیرد،سرانجام خواهر موسی با طرح پیشنهاد دایگی مادرش و پذیرش دربار،مأموریّتش خاتمه یافت. پیام ها: 1- افشای از نشانه های سستی و ایمان است. «لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها» 2- آرامش دل ها به دست خداست. «رَبَطْنا عَلی قَلْبِها» 3- از نشانه های ایمان،آرامش ودل آرام است. رَبَطْنا ... لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 4- آنچه در نظر الهی مهمّ است،ایمان است و زن و مرد تفاوتی ندارند. «لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» در صورتی که باید می فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِناتِ» 5-زنان ودختران نیز باید از لازم در مسائل اجتماعی برخوردار باشند. «قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» 6- در امور حساسیّت برانگیز،کارها را به دیگران کنیم. «لِأُخْتِهِ» در ماجرای موسی علیه السلام حساسیّت بر روی مادر بیشتر بود و امکان داشت که مطلب افشا گردد. 7- توکّل به خدا به معنای بی تفاوتی در مسائل نیست.با این که مادر موسی زن باایمانی بود،ولی باز هم دخترش را برای تعقیب ماجرا فرستاد. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ، قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» 8-در برخورد با نظام های طاغوتی و خفقان آور،تعقیب و امری ضروری است. «قُصِّیهِ» 9- برای حفظ اسرار،عادّی سازی در رفتار یک امر لازم است. «عَنْ جُنُبٍ» (خواهرموسی از دور صندوق برادر را زیر نظر داشت،تا این مراقبت بسیار عادّی باشد وسبب حساسیّت وتحریک دشمن نشود.) 10- مؤمن،مأموریّت خود را به دور از دشمن به انجام می رساند. «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ«12» و ما(به دهان گرفتن سینه ی)زنان شیرده را از پیش بر او ممنوع کردیم، پس(خواهر موسی که مأموران را در جستجوی دایه دید)گفت:آیا می خواهید شما را بر خانواده ای راهنمایی کنم که سرپرستی او را برای شما بپذیرند و برای او خیرخواه باشند؟ پیام ها: 1- اگر خداوند نخواهد،تشکیلات عریض و همچون دستگاه فرعون نیز از تأمین غذای یک کودک عاجز می ماند. «حَرَّمْنا» 2- ابتدایی ترین کارها مثل نوزاد نیز با اراده ی الهی است و اگر او نخواهد، اتّفاق نخواهد افتاد. «حَرَّمْنا» 3- رضاع و سپردن نوزاد به دایه برای شیردادن،سابقه ای تاریخی و طولانی دارد. «الْمَراضِعَ» 4- وقتی سر انسان متکبّر به سنگ خورد،راهنمایی و پیشنهاد دیگران،حتّی یک فرد ناشناس را نیز به راحتی می پذیرد. «
5-پیشنهادات خود را در رابطه با چیزی که حساسیّت برانگیز است،به طور عادّی مطرح کنیم. «هَلْ أَدُلُّکُمْ» 6- در برابر دشمن باید زیرک بود.(خواهر موسی،نامی از مادر به میان نیاورد و نگفت:«علی امه»،بلکه آن را به صورت ناشناس ذکر کرد.) «عَلی أَهْلِ بَیْتٍ» 7- نیازمندی های نوزاد،منحصر در غذا نیست،بلکه او به خانواده و کانون محبّت نیز احتیاج دارد؛لذا خواهر موسی سخن از سرپرستی همه جانبه کرد،نه تنهاتغذیه. «یَکْفُلُونَهُ» 8-پیش نهادهای خود را به گونه ای مطرح کنیم که مخاطب،آن را به نفع خود بداند. «یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ» 9- کفالتی ارزشمند است که با خیرخواهی و محبّت همراه باشد. «یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ
فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ«13» پس ما(این گونه)او را به مادرش باز گردانیدیم تا روشنی چشم او باشد و غم نخورد و بداند که همانا وعده الهی حقّ است،ولی بیشتر مردم نمی دانند. نکته ها: *گاهی اوقات عناوین برای انسان،مزاحم و مانعند.مثلاً در این ماجرا مادر موسی پذیرفت که به عنوان دایه فرزندش را شیر دهد؛زیرا عنوان مادر،سبب قتل فرزند وآزار مادر می شد. پیام ها: 1- وعده های الهی تخلّف ندارد.در آیه ی هفتم خداوند وعده داد که نوزاد را به مادر برگرداند و در این آیه می خوانیم که او را برگرداند. «إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ - فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ» 2- نوزاد،نور چشم مادر است. «کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» 3- برای اهل حقّ،اهداف مهم است،نه عناوین. «فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ» سرانجام،فرزند به آغوش مادر بازگشت گرچه این بار،مادر به عنوان دایه استخدام شد؛ولی عنوان مهم نیست،برگشتن نوزاد مهم است. 4- مادر به واسطه ی ارتباط عمیق با فرزند،بیشترین نقش را در زندگی او دارد. «إِلی أُمِّهِ» (در این جا نامی از پدر موسی به میان نیامده است.) 5-عاقبت،سختی ها بسر آمده و فراق به وصال خواهد انجامید. «فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» (پس از مدّت ها نگرانی و غم،سرانجام خداوند،موسی را به مادر بازگرداند. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً») 6- اگر خداوند بخواهد،یک فرد،مایه ی امید و نور چشم دو گروه مخالف (خاندان فرعون و خاندان موسی)می شود. «قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ - تَقَرَّ عَیْنُها» 7- انبساط و شادی،حزن و اندوه،در بینایی انسان تأثیر دارد. «تَقَرَّ عَیْنُها» چنانکه در آیه ی 84 سوره ی یوسف،می خوانیم:دوری حضرت یوسف،باعث نابینایی حضرت یعقوب گردید. «وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»
جلسه تفسیر صفحه ۳۸۵ و ۳۸۶ در منزل اقای طالبی👆👆
دل و جان در گرو حضرت جانان داریم هر چه نعمت بود از محضر ایشان داریم سالیانی است که ما ریزه خور اربابیم از سر سفره ی او رزق فراوان داریم پای از روضه ی ارباب طریقت نکشیم تا که در سینه نفس تاکه به تن جان داریم نم نم اشک مصیبت به عزای تو خوش است از دم روضه ی تو جلوه دو چندان داریم تا خدایی خدا هست گدایان تو ایم دل خوشیم تا ابد الدهر که سلطان داریم اولین مستمع مجلس روضه زهراست روضه آهسته بخوانید که مهمان داریم پیر میخانه ی عشاق خمینی فرمود : هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم تفرقه ظلم و ستم راه ندارد در ما تا که جمهوری اسلامی ایران داریم گر خدا اذن دهد سینه زنان می آییم روز محشر روی لب ذکر حسین جان داریم با وجودی که ز هجران دل ما غم بار است به ظهور پسر فاطمه ایمان داریم 🔹️ 🔹
💢 علت گرامی داشتن چیست؟ 1️⃣ آذربایجان و گرجستان به موجب قرارداد ننگین در سال۱۸۱۳ میلادی در زمان فتحعلیشاه قاجار از ایران جدا شد .(حدود ٢٠۵ سال پیش) 2️⃣ منطقه نخجوان و ارمنستان بموجب قرارداد ننگین درسال ۱۸۲۸ میلادی درزمان فتحعلیشاه از ایران جدا شد(یعنی حدود ١٩٠ سال پیش). 3️⃣ افغانستان و هرات به موجب در سال ۱۸۵۷ میلادی در زمان محمدشاه قاجار از ایران جدا شد (یعنی حدود ١۶١ سال پیش ). 4️⃣ ترکمنستان، ازبکستان و قرقیزستان بموجب قرار داد ۱۸۸۳ میلادی در زمان ناصرالدین شاه قاجار از ایران جدا شد( یعنی حدود ١٣٧ سال پیش). 5️⃣ پاکستان و سیستان بموجب قرارداد ننگین « ژنرال اسمیت » در زمان حکومت قاجار در دو مرحله که آخرین آن در سال ۱۹۰۵ میلادی از ایران جداشد ( یعنی حدود ١١٣ سال پیش). 6️⃣ بحرین با ۳۳ جزیره ارزشمند در سال ۱۳۵۰ شمسی در زمان محمدرضا شاه پهلوی از ایران جدا شد( یعنی حدو۴٧سال پیش). 7️⃣ شهر بندری وزیبای در شرق دریای مازندران، قبل از انقلاب در زمان محمدرضا پهلوی از ایران جدا شد و به شوروی واگذار گردید. 🔹 اما میدانیم که فقط در به مدت ۸ سال ، دنیا با ما جنگید و تعداد ۱۹۶۸۳۷ نفر شهید دادیم ( در میدان جنگ و هم بمباران شهرها تا روز آتش بس ) که ۳۶ هزار نفر از آنان دانش آموز بودند. 🔻 حال اعلام میکنیم که: ➖ یک وجب از اسلامی را از دست ندادیم. ➕ باعث کشورهای اسلامی و مظلوم شدیم. ➖ قدرت اسلام و ایران را به ها نشان دادیم تا دیگر جرأت حمله به ایران را نداشته باشند. 👈 بنا بر این در حال و همه زمان ها (جهت قدردانی از و رزمندگان و آزادگان و نیز خانواده صبور آنان و برای الگوسازی وپرورش نسل جوان که نیاز به قهرمانان راستین دارند ) لازم است که در نکو داشت هفته دفاع مقدس و یاد شهدا و قدر دانی از رزمندگان و آزادگان وخانواده معظم آنها بکوشیم. 🔹سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم 🔸سلام بر دلاورانی که راست کردند تا ما قامت خم نکنیم 🔹سلام بر که به خاک افتاند تا ما به خاک نیفتیم . 🌹 هفته دفاع مقدس گرامی باد 🌹
باسمه تعالی موضوع: ✅خداوند در قرآن می فرماید: بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما . الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین ایبتغون عندهم العزه لله جمیعا (آیه 139 نساء): مژده بده منافقین را به این که عذاب دردناک برایشان است . آنانکه مومنان را ترک گفته و کافران را دوست گرفتند ، آیا عزت را در پیش ایشان جستجو می کنند پس همانا تمام عزت برای خداست. ✅«ذلت» به معنای نبود حالت عزت و شرافت در انسان است به گونه‌ای که فرد ذلیل، به راحتی شکست را می‌پذیرد و مغلوب می‌شود در روایات عواملی ذکر شده است که موجب ذلت میشود که به برخی اشاره می کنیم:👇 1- طلب عزت از غیر خدا: چنانکه از آیه شریفه معلوم شد تمام عزت برای خداست پس هر کس غیر از خداوند متعال طلب عزت نماید و به خاطر کسب شرف، بجای رفتن به سمت خدا ، بسوی غیرخدا و کدخدا دست دراز کند ، ذلیل خواهد شد . امیرالمؤ منین علیه السلام می فرماید : هر کس به غیر خدا عزت یابد ، ذلیل شود(غررالحكم، ص 478) 2- اختلاف : اختلاف هر ملتی موجب ذلت ، هلاکت و اسارت آنان در بند دشمنان خواهد بود . قرآن کریم می فرماید: راه نزاع و اختلاف نپیمایید که سست شوید و شوکت و قدرت شما از بین برود (آیه 46 انفال) 3-اخلاق ناپسند: امام علی علیه السلام می فرماید: بر حذر باشید از اخلاق پست چرا که انسان بزرگوار را پست می کند و مجد و کرامت را نابود می سازد(تحف العقول، ص‏215) 4 - تقاضا از مردم‏: پیامبر به ابوذر فرمود: از سؤال كردن وتقاضا بپرهیز ، زیرا ذلت حاضر است . (بحار ،ج 77 ،ص 60) -خداوند همه ما را با بندگی خودش عزیز بگرداند به برکت صلوات برمحمد و آل محمد ☘️🌸☘️🌸☘️🌸 @a_fatemi24
🔹وقتی که حادثه دلخراش کربلا به پایان رسید عبیدالله بن زیاد دستور داد کاروان اسرا به همراه سرهای بریده را ابتدائاً به سمت کوفه ببرند. حوادثی که در بین راه اتفاق افتاد همه روضه بودند، اما اکنون به آنها اشاره نمی‌کنیم. فقط به این بخش اشاره می‌کنیم که: راوی گفت: این زیاد در قصر خود نشسته و به همه مردم اذن ورود داد. در این حال سر شریف امام حسین (علیه السلام) را وارد مجلس کردند و او را مقابل ابن زیاد نهادند. بانوان و دختران حرم حسینی را نیز وارد مجلس نمودند.حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر بزرگوار امام علی (علیه السلام) به صورت ناشناس در گوشه ای از مجلس نشسته بود، ابن زیاد سؤال کرد: این زن چه کسی است؟ گفتند: این زن، دختر [امام] علی [علیه السلام] است.
ابن زیاد روی به آن مخدره نمود و گفت: شکر خدا که شما را رسوا کرد و دروغ های شما را آشکار ساخت! حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: «فاسق آن کسی است که رسوا شد و دروغگو شخص بدکار است که ما نیستیم!» ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: جز چیز دیگری ندیدم. اینان کسانی بودند که خداوند شهادت را برایشان رقم زده بود، و آنان نیز به سوی خوابگاه و آرامگاه ابدی خود شتافتند و به همین زودی ها، خداوند میان تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه خواهند نمود، در آن دادگاه بنگر که پیروز واقعی چه کسی است؟! مادرت در عزایت گریه کند، ای پسر مرجانه!» ابن زیاد به حدی به خشم و غضب آمد که کمر به قتل حضرت زینب (سلام الله علیها) بست. عمرو بن حریث، خطاب به آن ملعون گفت: او زن است و کسی زن را به خاطر گفتارش مؤاخذہ وکیفر نمی‌کند![۱]
✔️مرحوم علامه مجلسی (رحمة الله علیه) نقل می‌کند[۲] که شخصی به نام محیی الدین اِربلی می‌گوید: من و پدرم در یک قهوه خانه ای نشسته بودیم، فردی مقابل ما نشسته بود و در حال چرت زدن بود که کلاه از سرش افتاد و یک زخم بزرگ روی سر او ظاهر شد، از او سوال کردیم این زخم کاری روی سر شما جریانش چیست؟ گفت این زخم یادگار جنگ است، ما خنده مان گرفت (از جنگ صفین قرنها می‌گذرد، تو کجا و جنگ صفین کجا) او گفت حق دارید که باور نکنید اما من برای شما تعریف می‌کنم: یک مرتبه به سمت مقصدی حرکت می‌کردم، در راه همسفری پیدا کردم و از هر دری صحبت می‌کردیم، آهسته آهسته متوجه شدم او دشمن حضرت علی (علیه السلام) است! چرا که او گفت اگر من در جنگ صفین بودم شمشیر خود را با خون علی (علیه السلام) و یارانش سیراب می‌کردم! من هم گفتم اگر در جنگ صفین بودم شمشیر خود را به خون معاویه و یاران او سیراب می‌کردم، با همدیگر درگیر شدیم، جنگ و دعوای شدیدی در گرفت شمشیرها را کشیدیم و به جان هم افتادیم تا اینکه ضربه ای به سرم اصابت کرد و بی هوش شدم! 🔹نمی دانم چقدر طول کشید اما وقتی به هوش آمدم سرم را بر دامن آقای محترمی دیدم و مشاهده کردم که طرف دعوای من هم به درک واصل شده است، به صورت آن آقا که نگاه کردم، فرمودند: چون تو ما را یاری کردی ما نیز تو را یاری کردیم، چنان که خداوند کسی که او را یاری کند، او را یاری می‌نماید، دیدم آقا دست به زخم های بدنم می‌کشید و زخمها فوری خوب می‌شد و وقتی که دست بر سرم کشید، زخم سرم التیام یافت و دردی احساس نمی‌کردم، ولی جای زخم روی سرم ماند و آن آقا فرمودند: هرگاه کسی از تو درباره جای زخم سئوال کرد بگو : یادگار جنگ صفین است چون تو دوست داشتی در جنگ صفین شرکت کنی ؛ آن آقا وجود نورانی حضرت صاحب الزمان امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بودند.[۳]
این جمله ابتدایی حضرت زینب (سلام الله علیها) بسیار مهم است. «ما رایت الا جمیلا» جز زیبایی چیزی ندیدم. در نگاه حضرت زینب تمام اتفاقاتی که در روز عاشورا افتاد برای اباعبدالله و یارانش زیبا بود. روز عاشورا مدرسه بی نظیری بود برای حسینیان اما از آن طرف زشتی‌های هم داشت در مدرسه یزیدیان. ان شاءالله در این چند شبی که در خدمت شما بزرگواران هستیم در رابطه با زیبایی ها و زشتی های کربلا صحبت می‌کنیم. تعدادی از زیبایی های کربلا که توسط حسینیان رقم خورد و تعدادی از زشتی ها و پلیدی ها که توسط یزیدیان رقم خورد.
زیبایی ها وزشتی های کربلا - جلسه 1- 📌 با موضوع: غیرت دینی👇
🔹این غیرت دینی که این شخص نشان داد مورد تأیید امام زمان شد. خداوند متعال در قرآن کریم برای اینکه غیرت دینی مسلمانان را تحریک بکند این آیه را بیان می‌فرماید: «وَمَا لَكُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ…» شما را چه شده، چرا نمی‌روید از مستضعفین عالم دفاع بکنید چرا نمی‌روید از مردان و زنان و کودکان دفاع کنید.[۴] 🔹دستوری که خداوند متعال می‌دهد غیرت دینی مسلمانان را می‌طلبد. یکی از زیبایی های کربلا غیرت دینی یاران امام حسین (علیه السلام) بود. نتوانستند ببینند که آقا و امامشان تنها مانده است. تا صدای امام را شنیدند لبیک گفتند. و در مقابل بی غیرتی لشکر عمر سعد است. آنها غیرت نداشتند. همه جنگ های پیامبر (صلی الله علیه و آله)، جنگ های امیرالمؤمنین(علیه السلام)، صلح امام حسن (علیه السلام)، جنگ امام حسین (علیه السلام) و تا به امروز، تمام جنگ ها و اتفاقاتی که برای شیعیان رخ داد، آنجایی که شیعه قیام کرد، به خاطر غیرت دینی شیعه بود. مثل چنین روزهایی (۳۱ شهریور ماه) جنگ تحمیلی بر ما تحمیل شد. غیرت دینی شهدا و رزمندگان آنها را به جبهه ها فرستاد. همین امروز هم غیرت دینی جوانان دهه هفتادی و دهه شصتی، تربیت شده های انقلاب، تربیت شده های مدرسه امام، در سوریه و نقاط دیگر جهان نقش آفرینی می‌کنند. غیرت دینی مهم ترین نوع غیرت است. اینکه انسان به خاطر دین و مذهبش غیرت به خرج دهد.
امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خداوند متعال دو فرشته را مأمور کرد تا شهری را با اهلش ویران کنند؛ زمانی که به شهر رسیدند فردی را یافتند که در حال دعا و تضرع در برابر خداوند بود؛ یکی از آن دو فرشته به دیگری گفت این فرد عابد را نمی‌بینی [آیا می‌خواهی شهر را با او ویران کنی]؛ آن دیگری گفت می‌بینمش ولی آنچه را که خدا به من دستور داده انجام می‌دهم؛ آن ملک گفت ولی من تا زمانی که از خداوند متعال کسب تکلیف نکنم دست به کاری نمی‌زنم؛ پس به خداوند متعال عرض کرد در آن شهر فردی را دیدم که در حال عبادت و تضرع بود [آیا با وجود آن شهر را ویران سازیم؟]
خداوند فرمودند: «به آن چیزی که دستور دادم عمل کنید. «فَإِنَّ ذَلِکَ رَجُلٌ لَمْ یَتَغَیَّرْ وَجْهُهُ غَضَباً لِی قَطُّ»؛ چون آن فرد به هیچ عنوان به خاطر من [نسبت به هیچ گناه و خطایی] غضبناک و خشمگین نشده است [و هیچ اقدامی در تغییر آن گناهان انجام نداده است].
یعنی آن شخص غیرت دینی نداشته است؛ هرچقدر هم که عبادت کرده باشد. مؤمن و شیعه و مسلمان واقعی اهل غیرت است. جایی که ببیند توهینی و بی احترامی شده است، وارد عمل می‌شود.
🌱در پادگان سرباز بودم. یک روز مهدی باکری به من گفت امشب بیا با تو کار دارم. باید کمی بنزین تهیه کنیم و با آن کوکتل مولوتوف درست کنیم. نفهمیدم آنها را برای چه می‌خواهد. مدتی گذشت خبر رسید که تمام مشروب فروشی های شهر یکی پس از دیگری آتش می‌گیرد. آنجا بود که فهمیدند مهدی باکری چه کار می‌خواهد بکند.
این غیرت دینی است که انسان نتواند تحمل بکند مرکز فساد ای در شهر باشد که مردم را به فساد بکشاند.
🌲پزشک یهودی سلیمان برجيس، يك پزشک يهودى بود كه بهايى شده بود. او در کاشان علاوه بر کار طبابت، داروخانه هم داشت و به مسلمان‏‌هايى كه ضد بهائیت بودند داروى اشتباهى می‌داد و آنان را مى‏‌كشت. به وسيله اين شخص حدود صد نفر از مسلمانان در آن زمان كشته شده بودند. حقیقت كم‏‌كم به گوش عده‏‌اى از مسلمانان با‌غیرت و متعهد كاشان رسيد و چون چاره‌اى نداشتند و از طرف دولت هم نااميد بودند، تصميم به قتل او گرفتند. آن‌ها پى فرصت مى‌گشتند تا تصميم خود را عملى نمایند و هشت نفر هم پيمان شدند اين كار را به انجام رسانند، و سلیمان برجيس را به سزاى اعمالش برسانند. 🍁بالاخره موفق شدند و به بهانه طبابت، وی را به منزلی کشانده و او را به قتل رساندند. و سپس خودشان را در اختيار مأموران انتظامى قرار دادند. به مجرد دستگيرى آن‌ها و اطلاع مردم، بازار كاشان بسته شد و مردم از علماى شهر تقاضاى آزادى آن‌ها را نمودند. شهربانى كاشان براى رهايى از دست مردم آن هشت نفر را به تهران منتقل نمود. آيت الله بروجردى و چند تن از علمای دیگر اقداماتى را براى آزادى آن‌ها انجام دادند. بهائی‌ها وكيلى به نام دكتر عبدالله رازى داشتند. وى به دفاع از دكتر برجيس مى‌پرداخت. چند روز جريان محاكمه طول كشيد. روزى كه بنا بود دادگاه رأى خود را صادر نمايد، ناگهان سه نفر از گروه فدائيان اسلام وارد دادگاه شدند. شهید نواب صفوی به متهمان گفت: «مطمئن باشيد تا برادران شما زنده هستند، اين دادگاه هیچ غلطى نمى‏‌تواند بكند». باحضور نواب صفوی جلسه دادگاه به هم ریخت و زد و خورد بین مأموران و هوادان نواب درگرفت. جستجوی مأموران برای دستگیری نواب تا بازار ادامه یافت اما موفق به دستگیری وی نشدند. بالاخره در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۲۹، دادگاه با شنیدن دفاعیات وکلای طرفین، رأی به تبرئه این مسلمانان با‌غیرت و متعهد داد.[۶] 🌷شهید نواب صفوی و یارانش غیرت دینی بسیار عجیبی داشتند. شهید نواب پول جمع کرد و اسلحه‌ای خرید تا با آن کسروی -شخصی که به پیامبر اکرم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله) و اهل بیت (علیهم‌السلام) توهین کرد- را بکشد. تا کسی نتواند به این راحتی به مقدسات اهانت کند. این نمونه غیرت دینی است.