eitaa logo
منبرک فاطمی
6.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
940 ویدیو
1.3هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دعای امام هادی علیه السلام در حق اصفهانی در عصر (علیه السلام) شخصی بنام عبدالرحمن ساکن اصفهان و پیرو مذهب تشیع بود (با توجه به اینکه در آن زمان ، شیعه در اصفهان کم بود) از عبدالرحمن پرسیدند چرا تو امامت امام هادی (علیه السلام) را پذیرفتی نه غیر او را. در پاسخ گفت : من فقیر بودم ولی در جرات و سخن گفتن قوی؛ در سالی همراه جمعی از اصفهانی ها به عنوان اینکه به ما ظلم می شود برای شکایت به شهر سامره نزد متوکل (دهمین خلیفه عباسی) رفتیم ، کنار در قلعه متوکل منتظر اجازه ورود بودیم ، ناگهان شنیدم که متوکل دستور احضار امام هادی (علیه السلام) را داده تا او را به قتل برساند. من به یکی از حاضران گفتم :این کیست که فرمان به احضار او و سپس ‍ اعدام او داده شده است ؟ در جواب گفت :این کسی است که رافضی ها (شیعه ها) او را امام خود می دانند، من تصمیم گرفتم در آنجا بمانم تا ببینم کار به کجا می کشد. بعد از ساعتی دیدم امام هادی سوار بر اسب آمدند، مردم تا او را دیدند در طرف راست و چپ اسب او به راه افتادند، همین که چشمم به امام هادی خورد محبتش بر دلم جای گرفت ، دعا کردم که خداوند وجود نازنینشرا از شر متوکل حفظ کند، همچنان ناراحت و نگران بودم و دعا می کردم که امام در میان جمعیت به من رسید و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب می کند، و مال و فرزند و عمرت زیاد خواهد شد. من از اینکه امام چنین از نهان خبر داد متحیر شدم بطوری که رنگم تغییر کرد . حاضران گفتند چه شده ؟ چرا چنین حیرت زده ای ؟ گفتم :خیر است ولی اصل ، ماجرا را به کسی نگفتم . بعدا که به اصفهان برگشتم کم کم بر مال و فرزندم افزوده شد و غنی شدم ، و اکنون بیش از هفتاد سال دارم این بود علت تشیع من که این گونه به حقیقت رسیدم. [ الثاقب فی المناقب: صفحه ۵۴۹،؛ کشف الغمه: جلد ۲، صفحه ۳۸۹ ؛ بحار، جلد ۵۰، صفحه ۱۴۱، حدیث ۲۶ و …] 🔹نکته اینجاست که ، اگر کسی برای امامش دعا کند ، امام برای او دعا می کنند @fatemi222
✅ نذر فرد نصرانی به علیه السلام و آثار محبت به اهلبیت علیهم السلام ▪️«هبة الله بن ابی منصور» نقل می کند که مردی بود به نام «یوسف بن یعقوب» اهل فلسطین، روستای «کفرتوثا» که بین او و پدرم رفاقت و دوستی بود. روزی یوسف به دیدار پدرم به «موصل» آمد و چنین گفت: متوکل مرا به «سامره» احضار نموده و من برای نجات از شرِّ او یکصد دینار طلا برای امام هادی علیه السلام نذر کرده ام. پدرم نیز کار و نذر او را تحسین کرد. آن گاه به سوی سامرا حرکت کرد. 🔻یوسف که مردی نصرانی (مسیحی) بود، با خود گفت: اوّل پول نذری را به علی بن محمد الهادی علیه السلام برسانم، آن گاه نزد متوکل روم. اما مشکلش این بود که آدرس منزل حضرت را نمی دانست و از سراغ گرفتن نشانی خانه آن حضرت نیز می ترسید؛ چون احساس می کرد اگر متوکل از این امر باخبر شود، او را بیشتر آزار می دهد. ناگهان بر دلش گذشت که مرکب خود را آزاد گذارد، شاید به خانه آن حضرت دست یابد. 🔻مرکب او همین طور در کوچه های سامرا می رفت تا سرانجام در کنار خانه ای ایستاد. هر کاری کرد حیوان حرکت کند، از جایش تکان نخورد! در این میان، جوانی سیاه پوست از داخل خانه خارج شده، خطاب به او گفت: تو یوسف بن یعقوب هستی؟ او با تعجب به غلام نگاه کرد و گفت: بلی! آن گاه غلام به درون خانه برگشت. یوسف می گوید: من با خود گفتم که دو نشانه به دست آمد: یکی اینکه مرکب، مرا به خانه این مرد خدا راهنمایی کرد و دیگر اینکه در این شهر غربت آن غلام با نام مرا صدا زد. 🔻در همین فکر بودم که غلام دوباره در را باز کرد و گفت: یکصد دینار را در کاغذی در آستینت قرار داده ای؟ با تعجب گفتم: بلی! با خود گفتم: این هم نشانه سوم. پول را به آن جوان داده، با اجازه امام هادی علیه السلام وارد خانه شدم و راز آمدنم را به سامرا و خدمت آن حضرت بیان کردم و اضافه کردم که مولای من! تمام نشانه ها برای من ثابت گردیده و حجت بر من تمام شده و حقیقت آشکار گشته است. 🔸حضرت هادی علیه السلام فرمود: «ای یوسف! [با این حال] تو مسلمان نمی شوی! ولی از تو پسری به دنیا می آید که او از شیعیان ما می باشد! و این را بدان که ولایت و دوستی ما به شما سودی می رساند... تو از متوکل نگران مباش، او دیگر نمی تواند به تو ضرری برساند... .» ▫️یوسف نزد متوکل رفت و بدون کوچک ترین آسیبی از نزد متوکل برگشت، و طبق خبر حضرت هادی علیه السلام بدون ایمان از دنیا رفت، ولی خداوند پسری به او داد که از دوستان اهل بیت علیهم السلام بود، و همیشه افتخار می کرد که مولایم امام هادی علیه السلام از تولد و آمدن من خبر و بشارت داده است. 📚اثبات الهداة، ج 3، ص 371، ح 37؛ محجة البیضاء، ح 4، ص 313. 💠 @fatemi222
🔹امام علی علیه السلام فرمودند : خداوند چهار نکته را در چهار چیز پنهان نموده است : 1⃣ رضای خود را در همه طاعت ها مخفی کرده است بنابراین هیچ عبادت و عمل خیری را کوچک مشمار شاید رضای خدا در همان باشد و تو از آن بی اطلاع باشی 2⃣ خشم و غضب خود را در همه گناهان پنهان ساخته است بنابراین هیچ گناهی را کم و ناچیز ندارد شاید غضب خدا در همان گناه کوچک باشد و تو از آن بی خبر باشی. 3⃣خداوند اجابت خود را در همه دعاها پنهان نموده است بنابراین هیچ دعایی را کوچک به حساب نیاور شاید استجابت را در همان دعا قرار داده است و تو خبر نداشته باشی . 4⃣خدا دوستان خود را در همه بندگانش پنهان کرده است لذا هیچ بنده ای را کوچک و خوار محسوب نکن شاید همان شخص دوست خدا باشد و تو غافل باشی ( خصال ج۱ص۱۹۸) ▪️مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می فرمودند : هیچ بنده ای از بندگان خدا را کوچک نشمارید و به هیچکس اهانت نکنید اگر سنش از شما بیشتر بود بگوید از من بهتر است چون عمرش بیشتر است و عبادت بیشتری انجام داده است . و اگر سنش کمتر از شما بود بگویید : او از من بهتر است چون گناه کمتری داشته است. و اگر هم سن شماست بگویید من از گناه خودم خبر دارم و از گناه او بی خبرم . به همه احترام بگذارید شاید همین شخصی که کنار شما نشسته و کسی هم به او محل نمی گذارد ولی خدا باشد و خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برسد. ▪️نقل می‌کنند شخصی از بنی اسرائیل فاسد بود به طوری که او را از اجتماع خود راندند . روزی آن مرد گناهکار از راهی می رفت به عابدی برخورد کرد که کبوتری بالای سر او پرواز میکرد پیش عابد رفت و همانجا نشست وقتی عابد او را دید با خود گفت : من عابد هستم و او فاسد است ، چگونه کنار من می تواند بنشیند ؟! لذا از او روی گردانید و گفت از پیش من بلند شو و برو ! خداوند به پیامبر آن زمان وحی فرستاد که نزد آن دو نفر برو و بگو اعمال خود را از سر بگیرند زیرا من تمام گناهان آن فاسد را بخشیدم و اعمال خوب آن شخص عابد را به خاطر تحقیر همراهش محو کردم . (هزار و یک حکایت اخلاقی ص ۵۰۶) @fatemi222
✅ امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند : حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ وَازِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوَازَنُوا ( غرر الحکم ج ۲ ص۵۰۳) نفسهاى خود را محاسبه کنید پیش از آن که از شما حساب خواسته شود و آن را بسنجید پیش از آن که شما سنجیده شوید . 🔻محاسبه و مراقبت از نفس در واقع ضد فراموشی و غفلت است . یکی از عوامل موفقیت در خودسازی این است که انسان شخصا هر روز به حساب اعمال نیک و بد خود رسیدگی نماید . این موضوع به قدری اهمیت دارد که کوتاهی در آن موجب خروج از جرگه شیعیان می شود . 🔻 لذا امام کاظم علیه السلام فرمودند از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند پس اگر دید که کار نیک انجام داده است از خداوند توفیق بیشتر آن را بخواهد و خدا را برآن سپاس گویند و اگر کار بدی انجام داده است از خدا آمرزش خواسته و توبه کند .( معراج السعادة ص ۵۸۶-۵۸۸) 🔻در اسلام تاکید شده که شخص مسلمان باید در حسابرسی خود بسیار دقیق و سخت گیر باشد . در حدیث نبوی آمده است که آدمی در زمره تقواپیشگان نخواهد بود مگر آنکه خودش را سخت تر از حسابرسی شریک از شریکش محاسبه کند .( زمزم عرفان ص ۹۴) 🔻روزی امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند که پیامبر می فرمود : زیرک ترین انسان ها فردی است که خود را به حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کار کند . مردی پرسید یا امیرالمومنین ، انسان چگونه نفس خود را به حساب بکشد؟ فرمودند: صبح و شب به خود بگوید ای نفس امروز روزی بود که بر تو گذشت و هرگز باز نمیگردد و خدا از تو می پرسد که این روز را در چه راهی تمام کردی ، آیا خدا را یاد کردی ؟ آیا نیاز مومنان را برآورده ای ؟ آیا در غیاب مومن آبروی او را پیش خانواده اش حفظ کردی؟ آیا بعد از مرگ او نیز آبرویش را حفظ نموده ای؟ آیا از بدگویی و غیبت مومن خودداری کردی ؟ تو در این روز چه کردی ؟ اگر در پاسخ گفت کارهای نیک انجام دادند خدا را حمد و سپاس کن و اگر گفت امروز گناه یا کوتاهی کردی از درگاه خدا آمرزش بخواه و تصمیم بگیر که دیگر گناه نکنی . ( داستان های روایی ص ۶۵۶) @fatemi222