eitaa logo
منبرک فاطمی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 راوی می گوید:در بازار کوفه دیدم حسین حرف می زند آن چه نقل کردند چند جا ابی عبدالله الحسین سر بریده اش صحبت کرد و قرآن خوانده صحبت هم نه همیشه قرآن می خواند لذا به جای این که با زینبش حرف بزند با بچه هایش حرف بزند به زبان امام حسین خدا با زینب حرف می زد این ها را فراموش نکنید خدا و معمولاً هم مقاتل این را نقل کردند که این آیه ای که من خواندم درباره ی اصحاب و کهف و رقیم این آیه را می خواند حالا چرا نمی دانم 💠 أمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا شاید مراد امام حسین این است که مردم تعجب نکنید اصحاب کهف داریم اصحاب رقیم داریم تعجب این که متنبه شوید سر بریده ی من دارد حرف می زند لذا راوی می گوید:آمدم ببینم چه خبر است دیدم بله غوغایی است مردم دارند کف می زنند برای چه؟برای این که سر بریده ابی عبدالله سر نی،برای این که زینب به کجاوه بی روپوش نشست اگر کسی خدا را نداشته باشد ببینید به کجا می رسد این بچه های پیغمبر در کجاوه های بی روپوش به جای این که گریه کنند کف می زنند شادباش می کنند مبارک باد می گویند می گوید:خیلی ناراحت شدم یک وقت دیدم سر ابی عبدالله بنا کرد حرف بزند 💠 أمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا می گوید:با دست هایم زدم به صورتم گفتم که آقا ابی عبدالله نه آن تعجب نیست تعجب این است که سر بریده ی تو دارد حرف می زند من گفتم یک دفعه تکرارش کنم مخصوصاً برای خانم ها من خیال می کنم وقتی سر حسین حرف می زد که می دید مردم دارند به زن و بچه اش نگاه می کنند ابی عبدالله گل می کرد برای این که مردم را منصرف کند از زن و بچه نگاه نکنند و به سر بریده حسین نگاه کنند حسین قرآن می خواند من خیال می کنم این باشد در بازار کوفه همین در بازار شام هم همین است در مجلس ابن زیاد همین است در مجلس یزید هم همین است چنان چه خود امام سجاد هم تمام همّ و غمش همین بود حتی زینب سکینه ام کلثون لذا این مقاتل برای ما نقل کردند همین الان مصیبت را این جا می خوانم در شام هم در مقاتل می خوانیم که وقتی این ها وارد آن بازار کذایی شدند زینب مظلومه ام کلثوم شمر را خواستند گریه کن که خدا نکند دچار بشوی به دشمن التماس کنید گفتند:یک تقاضا از تو داریم خوب تقاضا چیست؟تقاضا این که این سر ها ببرید جلو که مردم متوجه سرها شوند و این قدر به ما نگاه نکنند معلوم می شود زینب فراموش کرد بازار شام است فراموش کرد که سر بریده ی حسین است،فراموش کرد سر های مطهر است،آن که خیلی دارد زجرش می دهد در کجاوه ی بی روپوش نشسته مردم دارند به او نگاه می کنند مردم دارند به بچه ها نگاه می کنند مثل این که ابی عبدالله همه چیز را فراموش کرد اما گل کرد می بیند دارند به بچه هایش نگاه می کنند نگاه نامحرم از همه چیز برای حسین مشکل تر است بنا کرد قرآن بخواند می گوید:من آمدم در مقابل امام سجاد در بازار کوفه روز دوازدهم هم هست می دانید گفتم آقا من یکی از دوستان و شیعیان شما هستم کار ندارید؟ اول جمله ای دارد فرمود:برو یک قدری پول بده به این نیزه دار ها این نیزه دارها این سر ها را از میان زن و بچه ببرند جلو برای این که این قدر این مردم نگاه به عمه ام زینب نگاه به خواهر هایم نکنند می گوید:این کار را کردم رفتم و موفق هم شدم و شاید هم تصرف ولایی بود موفق شد موفق هم شدم سرها رفتن جلو و مردم دیگر متوجه سرها شدند می گوید:آمدم خدمت آقا امام سجاد گفتم آقا دیگر فرمایش ندارید؟فرمود:کهنه لباسی پارچه ای به همراه نداری؟می گوید:عمامه ام را برداشتم در مقابل آقا دیدم آقا نمی گیرد فرمود:مگر نمی بینی دست های من زیر غل و زنجیر گفتم آقا برای چه می خواهید؟گفت:زنجیر گردنم را مجروح کرد این غل را یک جای بلندی برو این غل را با پارچه بپوشان می گوید:بالاخره یک جای بلندی پیدا کردم رفتم غل را تکان دهم که این عمامه را بگذارم زیر غل دیدم زنجیر در گردن آقا رفته خون از گردن مبارک آقا جاری شد. استاد مظاهری ◾️سایر موضوعات محرمی https://eitaa.com/fatemi222/6261