بسم الله الرحمن الرحیم -
با تسلیت ایام سوگواری
#فضایل_امام_حسین_علیه_السلام
امام صادق علیه السلام فرمودند:✔️
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی عَوَّضَ الْحُسَیْنَ ـ علیهالسلام ـ مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی ذُرِّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِه «خداوند عوض قتل امام حسین - علیه السلام - چهار ویژگی به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذریه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - کنار و زیر قبه او دعا مستجاب میباشد، چهارم - ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمیشود»
1. شفا در تربت امام: اهمیت این پاداش آنگاه روشن میشود که بدانیم از نظر فقه اسلام، خوردن خاک حرام است، و تنها خوردن کمی از تربت سیدالشهدا به قصد شفا، از این حکم استثنا شده است.
2. استجابت دعا:
;ابوهاشم جعفری که از اصحاب امام هادی (علیهالسلام) است، میگوید: وقتی امام هادی بیمار بود به من فرمود که کسی را برایم به حائر حسینی بفرستید تا دعا کند. ابوهاشم این ماجرا را به علی بن بلال گفت. او گفت: امام هادی خود حائر حسینی است؛ یعنی دارای حرمت است. ابوهاشم باز به نزد امام برگشت و ماجرای دیدارش با علی بن بلال را بازگو کرد. حضرت فرمود:رسول خدا (صلی اللهعلیه و آله) که حرمت او و هر مؤمنی بزرگتر از حرمت خانه خدا است، کعبه را طواف میکرد و حجرالاسود را میبوسید و خدای سبحان به او فرمان داده بود که در عرفه وقوف کند
3. امامت در نسل امام حسین علیه السلام : با اینکه امام حسن علیه السلام بزرگتر بودند امامت در نسل امام حسین واقع شده است.
4. رسوخ حرارت محبت امام حسین علیه السلام در دل مؤمنین:
محبّت و عشق و علاقۀ مردم به امام حسین علیه السلام ، امتیازی برای ایشان به شمار میرود که با اینکه بقیه معصومین علیهم السلام را نیز دوست دارند ولی محبت ویژه امام حسین علیه السلام در قلوب امتیاز ویژه است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً
5. نماز در مسافرت با شرایطی که در رسالههای عملیه آمده شکسته است، اما مسافر میتواند در چهار مکان نمازش را شکسته یا تمام بخواند. که یکی از آنها حائر حسینی است.
مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است
با پَر و بالِ پُر از زخم، پریدن سخت است
تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است
یاد گودال و حرم، جامه دریدن سخت است
روضه و گریه شده روزی او در هرشب
خاطرش را همه دیدند مکدّر هرشب
با لب تشنه و با یک دل مضطر هرشب
یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است
بر امامی که اسیری به بیابان دیده
زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده
اهل بیتش همه با صورت عریان دیده
معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است
آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است
جگرش سوخت لبش،سوخت،گلو سوخته است
بهر آن که سر و عمامه ی او سوخته است
حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است
چقدَر از غمِ این فاجعه افروخته است
چشم بر نیزه ی شش ماهه فقط دوخته است
یادِ حلقوم علی، حنجر او سوخته است
این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است
پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده
خنجری کُند به جانِ پدرش افتاده
دیده که در ته گودال سرش افتاده
تشنه لب کشتن مذبوح شدیداً سخت است
یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا
یادش افتاده تن خونیِ بابا حالا
بوریایی که خودش دیده و اما حالا
دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است
شامیان اشک عزیزان خدا را دیدند
جای همدردی بر آل علی خندیدند
عوض رخت سیه جامۀ نو پوشیدند
همه در پای سر خون خدا رقصیدند
کینۀ کهنۀ خود را به علی نو کردند
سر هر کوچه بنیفاطمه را هو کردند
سر مصباحِ خدا راهبر قافله بود
خنده وعشرت و شادی وکف و هلهله بود
سنگ بر فرقِ سر و برکف پا آبله بود
سر اصغر روی نی، روبروی حرمله بود
کودکان با نَفَسِ سوخته فریاد زدند
ناله بر زخمِ تن سیدِ سجاد زدند
شام در چشم بنیفاطمه شام آمده بود
سنگها بر سرشان از لب بام آمده بود
دختر فاطمه در محضر عام آمده بود
همره دختر زهرا سه امام آمده بود
نالهها بود که از سینه رها میکردند
هر سه بر زینب مظلومه دعا میکردند
شام ما را به سوی بزم شراب آوردند
بهر دلجویی اطفال طناب آوردند
ساغر مِی عوض ظرف گلاب آوردند
ستم و محنت و اندوه و عذاب آوردند
زجرها در ملأ عام به ما میدادند
دستهدسته همه دشنام به ما میدادند
پسر هند شرر بر جگرت زد دیدی
زخمها بر روی زخم دگرت زد دیدی
خنده بر سوز دل و چشم ترت زد دیدی
خیزران بر لب خشک پدرت زد دیدی
تو که از خاک درت خلق، عزیزی ببرند
خواهرت را ز چه باید به کنیزی ببرند
روضه امام سجاد علیهالسلام
روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند
آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند
من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند
امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند .
هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟
فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند
تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد .
لاله سرخ شهادت تن تب دار من است چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است
حافظ خون و پیام شهدای ره دین لب گویای من و دیده خونبار من است
داغ یک دشت شهید و غم یک خیل اسیر این همه بار گران بر تن تب دار من است
دشمنم بسته به زنجیر و ولی غافل از آن که بر انداختن ریشه او کار من است
پای در سلسله و دست به دامان وصال دشمن از بی خردی در پی آزار من است
پرچم نهضت خونین شهیدان امروز گر چه بر دوش من و عمه افکار من است
صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق
سخت بیمارم وا و باز پرستار من است
خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد اشک طفلان ز غمش شمع شب تار من است
ازغم اکبر و اصغر جگرم می سوزد آه از این غم که خداوند خبر دار من است
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
دو جا امام چهارم داشت جان می داد یک جا در مجلس شام آن موقعی که حضرت سخنرانی کردند، یزید ملعون خواست امام را بکشد، زینب (سلام الله علیها) خود را سپر قرار داد، گفت: اول من را باید بکشید ... .
یکی جایی هم وقتی آقا را از کنار کشته ها عبور می دادند، زینب نهیب زد به حضرت، ای بقیه الماضی ! چرا چنین می کنید، شما تنها جا مانده اید ... . امام فرمود مگر این بدن، بدن بقیه الله نیست، پاره پاره است ... .
شاید هم یک جای دیگر هم آقا همین حال شدند، وقتی دستاشون را باز کردند، به بدن رقیه نماز بخوانند از بس بدن سبک شده، آقا چطور جان دادن خواهر را دید؟ .. . .
و سیعلمون الذین ظلموا ایَّ منقلب ینقلبون
از خرابه می گذشتم، منزلم آمد بیاد دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد
1395_135_Eslam_Hosini_Va_Eslam_Yazidi.apk
4.97M
#نرم_افزار
💠اسلام حسینی _ اسلام یزیدی
🔰 فهرست
🏴 اصحاب عاشورایی منتظران مهدی
🏴 دینداری حسینی و یزیدی
🏴 توکل رمز پیروزی امام حسین علیه السلام
🏴 ریشه یابی وقوع فاجعه کربلا
🏴 یاران تکلیف گرای امام حسین علیه السلام
🏴 امام حسین الگوی اعتدال
🏴 انتخاب و سرنوشت
🏴 ازدواج حسینی نیاز امروز
🏴 هدف بزرگ امام حسین
🏴 بشارتهای الهی
🏴 🏴 اشارهای به مقاتل
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
باسمه تعالي
✅موضوع:
عمل به تکلیف
یکی دیگر از زیباییهای کربلا که #حسینیان آن را رقم زدند «عمل به تکلیف» است.
➕انسان زمانی که تکلیفش را #شناخت، مرحله بعد، عمل به تکلیف است، بدون توجه به نتیجه آن. اگر نتیجه مطلوب حاصل شد که چه بهتر، اما اگر نتیجه نداشت نیز انسان انجام وظیفه کرده است.
👌امام حسین (علیهالسلام) و یارانش، اهل عمل و تکلیف بودند. این که نتیجه پیروزی است یا شکست، برای آنها #تفاوتی نداشت. هر چند که انسان دوست دارد پیروز شود، اما آنچه که مهمتر از نتیجه است، این است که انسان به #وظیفه اش عمل کند.
✔️پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) به اندازه ای تلاش و کوشش نمودند که به وظیفه خود عمل کرده و مردم را هدایت کردند.
که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «طه* مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»؛ ای پیامبر ما قرآن را نازل نکردیم که تو خود را به سختی و مشقت بیندازی.
✔️پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیهالسلام) برای انجام وظیفه، این همه به خود #سختی میدادند.
✔️تمام ائمه (علیهم السلام) و همچنین حضرت امام خمینی (رحمتالله علیه) نیز همینطور بودند. الگوی حضرت امام (رحمتالله علیه)، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام حسین (علیهالسلام) بودند و در جواب کسانی که به ایشان میگفتند: تلاش #نکنید، نهضت شما پیروز نمی شود، می فرمودند: ما به وظیفه خود عمل می کنیم. نه ذرّه ای کوتاه می آییم و نه ذرّه ای تندتر می رویم همان چیزی که وظیفه ما هست را انجام می دهیم.
✔️امروز هم باید هر کس وظیفه خود را بشناسد که چیست. اگر کسی وظیفه اش درس #خواندن است، باید درس بخواند. یکی وظیفه اش این است در #مغازه کار کند و یکی راننده تاکسی باشد؛ یکی مانند #خانم ها وظیفه اش خانه داری و فرزندپروری است.
✔️اگر هر کس به آن وظیفه ای که خداوند برایش مشخص کرده عمل کند، همان کاری را کرده است که اباعبدالله (علیهالسلام) انجام داده است.
➕شهدای عزیزمان الگوی کامل وظیفه شناسی و عمل به آن بودند و آنچه که وظیفه شان بود را انجام دادند بدون اینکه #توجیه و بهانه ای بیاورند که تازه #ازدواج کردیم و وظیفه ما جبهه رفتن نیست و… .
➖شهید حاج مصطفی #ردّانی پور سه روز بعد از ازدواجش به جبهه رفت و شهید شد.
➖شهید محمد علی کرامتی دو روز بعد از #ازدواجش به جبهه رفت و شهید شد.
◀️هیچ عذر و بهانه ای نمی آوردند که مثلا فرزندی در راه داریم و… ؛
➖هر زمان که وظیفه خود را تشخیص می دادند، آن را انجام می دادند.
➖شهید سجاد #طاهر نیا که از شهدای بزرگ مدافع حرم استان گیلان هستند، شش ساعت قبل از تولد فرزندش، در سوریه به شهادت رسید.
⬅️شهدا نمی گفتند که الان #فرزند مریض داریم.
➖دختر شهید حاج مهدی زین الدین به سختی مریض بود ولی همسر شهید زین الدین می گوید: وقتی که حاج مهدی به خانه آمد و اوضاع را دید گفت: #عملیات در پیش داریم و باید برگردم جبهه. بعد هم به اتاق رفت و در را بست و #گریه کرد.
➖ اینها عاشق زن و فرزندانشان بودند اما به امام حسین (علیهالسلام) و حضرت زینب (سلامالله علیها) و جمهوری اسلامی بیشتر #علاقه داشتند.
⬅️نمی گفتند که برادرم در جبهه است یا شهید شده؛
➖ برادر شهید حاج مهدی باکری توسط #ساواک شهید شده بود و برادر #دیگرش در جبهه شهید شده بود، اما #خودش هم در جبهه ماند تا به #شهادت رسید.
➖برادر حاج مصطفی ردّانی پور #شهید شده بود و خودش نیز در همان #عملیات ترکش خورده بود، اما حاضر نشد به #عقب برگردد.
➖حاج مهدی زین الدّین با برادرش با هم به شهادت می رسند. دست حاج حسین #خرازی در جبهه قطع شده بود اما همچنان در جبهه ماند و جنگید تا به شهادت رسیدند.
➖شهید مرتضی عطایی، از شهدای مدافع حرم، چندین بار ترکش خورده بود و جانباز بود، اما باز به صحنه نبرد برگشت و به شهادت رسید.
⬅️نمی گفتند که فصل #تحصیل است، برگردیم و درسمان را بخوانیم و تابستان به جبهه برویم؛ بلکه در همان زمان جبهه را وظیفه خود دانستند و رفتند.
➖شهید احسان قاسمیّه که از دانشجویان ممتاز دانشگاه #تگزاس بود، در زمان جنگ دانشگاه را #رها کرد و به جبهه رفت و به شهادت رسید.
➖حاج مصطفی ردّانی پور نزد امام رفت و گفت: آقا من تکلیفم با خودم روشن نیست؛ نمی دانم الان #طلبگی اولویت است یا اینکه در جبهه بمانم. امام فرمودند همان جایی که هستی، بمان.
➖شهید نواب روزی به دیدار علامه #امینی رفتند. علامه امینی به ایشان گفتند: «من حیفم میآید از شما، ایران نمانید، شما را میکشند.
بیایید برویم نجف درس بخوانید. با استعدادی که دارید پیشرفت میکنید، مرجع میشوید، آن وقت اقدام کنید. هزینه رفتن شما به نجف با من».
نوابصفوی نگاهی به علامهامینی انداخت و مکث کرد و بعد گفت: «اسلام سرباز و درسخوان دارد، سگ [نگهبان] ندارد… من و برادرانم میخواهیم سگ اسلام باشیم …»