eitaa logo
منبرک فاطمی
6.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
976 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
کنکور محبت به اهل بیت(ع) یکی از ویژگی های جمع نورانی شما ، محبت به اهل بیت علیه السلام است و این محبت قطعا ، نجات دهنده ی هر محبی است. همه ما و شما هم می دانیم بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله، باب ارتباطات مختلف اهل بیت علیه السلام ، بسته شد ،اما همه اهل بیت علیهم السلام ، دست به دست هم دادند تا این ارتباط محبتی با مردم قطع نشود، حضرت زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه السلام ، امام حسن علیه السلام و امام زمان علیه السلام و...تمام تلاش خود را در این زمینه می کردند و این کف کار است . محبت اهل بیت علیه السلام ، یقینا باعث نجات میشود و هم میتواند ما را به اوج برساند و هم می تواند ، مصداق ایه 54 سوره مائده کند ، یکی از مهمترین امتحان های عصر غیبت محبت به چه میباشد؟ پنج تا سوال دارم ، هرکس این پنج سوال را با دل خودش ، جواب دهد که این کنکور محبت ما به اهل بیت علیه السلام است . سوال اول ؛ آیا محمد صلی الله علیه واله را دوست دارید ؟این مشخص است که دوست دارید که عاشقانه آمدید، این موقع شب ،پای منبر نشستید ، مطمئنا دوست دارید. سوال دوم ؛ آیا پیغمبر و آل‌ پیغمبر را بیشتر از محبوب های حرام ، دوست دارید ؟در مملکت ما محبت اهل بیت علیه السلام ، زیاد هست ولی کارهای حرام هم به مراتب ،فراوان شده است واقبال به گناهان هم دارد ،موج میزند ، 60 درصد ماهواره دارند . کارت گیر بیافتد کدام یک را صدا میزنی؟ من خاطره ای دارم سوار ماشین شدم ، دو عکس زده بود ، یکی عکس حضرن ابوالفضل و دیگری ، عکس یک زن خواننده بود ، وقتی داشتم پیاده میشدم ، گفتم: اگر کارت گیر پیدا کند ، میگویی:یا ابوالفضل ، یا این خانم را صدا میزنید. گفت: مسلم است ، حاج آقا ، میگویم یا ابولفضل علیه السلام ، عکس خانم را زدم برای دل خودم ، یعنی دل شما هم جای حضرت ابوالفضل است و هم جای این خانم هست . گفت: خاک بر سرم . آیا میشود ، دل هم جای حضرت ابوالفضل شود و هم جای غریبه باشد،دل دیگر ، جایی برای اهل بیت علیه السلام نمی گذارد. امام صادق علیه السلام فرمودند:هر جا خواستی ببینی کارتان درست است یا غلط هست ، ما اهل بیت را بیاورید. دختر خانمی می گفت : حاج آقا ، میخواهم تار بزنم ،مدل غربی هم نمیزنم . خب من با حکم شرعی آن کار ندارم ، اگر در اتاقت باز شود و حضرت زهرا علیها السلام وارد اتاق شود ، خاموش میکنی یا ادامه میدهی؟ سوال دوم کنکور محبت ، این هست ؛ آیا محبوب های حرام را بیشتر دوست دارید یا محبوب های حلال را ؟ القلب حرم الله؛ وقتی خدا در قرآن میگوید ، قلب جای یک محبت است و محبت حسینی و محبت یزیدی با هم جمع نمیشود ،هرکس بگوید ، من جمع کردم ، اشتباه میکند٬ در واقع امام حسین علیه السلام را بیرون میکند. آیا ابن ملجم عاشق امیرالمومنین(ع) بود؟ میترسم از لحظه ای که موقع امتحان من و شما باشد و ارباب ما ،من و شما را صدا بزند و محبوب حرام جلوی چشم ما باشد . زمانیکه ، امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت رسیدند ، امام به حاکم یمن ، نامه نوشتند که بیعت از مردم بگیرند ، حاکم یمن آدم زرنگی بود،3 بار انتخابات کردند ، اول 1000نفر ، دفعه بعد 100نفر ، دفعه سوم 10 نفر رسید ، این 10 نفر شد. این ها به قول ما حزب اللهی دو آتشه هستند، به عنوان نماینده ، نزد امیرالمؤمنین علیه السلام فرستادند ،از این ده نفر ،نفر چهارم ابن ملجم مرادی بود ، میگوید: من یمنی هستم و عاشق شما هستم . حضرت فرمودند : شما مرادی هستی ، سه بار این سوال را پرسیدند، خبر داری که شما قاتل من هستی ؟ مرادی گفت : من عاشق شما هستم ، محب شما هستم . چطور عاشق ،قاتل می شود ، مگر میشود ؟ حضرت ، کد دادند ، بله شما کودک که بودی ، دایه یهودی ، داشتی که شعری میخواندند که مضمون آن این بود که شما قاتل پیغمبر آخر الزمان خودهستی. ماموریت تمام شد مرادی حالش بد شده بود کناری بود که سر و کله دشمن پیدا شد . بازی شهوت از عاشق قاتل ساخت . بصیرت یعنی بدانید شمر ی که روی سینه امام حسین علیه السلام بوده در جنگ عاشق امام علی علیه السلام بوده است ، حرام، از عاشق به قاتل میرساند. من محب اهل بیت هستم ولی یک فضله کل غذا را نجس میکند، یک گناه شهوتی همه چیز را خراب میکند. آیا معصومین(ع) را بیش از محبوب های حلال دوست داریم؟ سوال سوم کنکور محبت آیا اهل بیت پیغمبر و آل پیغمبر را از محبوب های حلال هم بیشتر دوست دارند؟ آیه 24توبه: قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛ هر چه محبوب حلال هست در این آیه هست به مردم بگوئید اگر پدر مادرانشان فرزندانتان و اموالتا
ن و .. را بیشتر از خدا و پیامبر وجهاد دوست داشته باشند مطمئنا در این امتحان رفوزه میشوند . شخصی از یاوران امیر المومنین علیه السلام بود، معاویه به او گفت به اندازه وزن ات طلا میدهم دست از علی علیه السلام بردار. آن شخص گفت اگر اندازه قصر خودت طلا بدهی از عشق علی علیه السلام دست بر نمی دارم، نمره اش بیست شد. ولی در کربلا ،در مسیر که می آمد برای شتر شعر میخواند ، در مدح امام حسین علیه السلام میخواند ، چند تا هم یار جمع کرد ،کار تجاری هم میکرد وقتی نزد امام حسین علیه السلام که رسید ، گفت: من کار تجاری میکنم باید به زن و بچه ام سری بزنم و برگردم . امام حسین علیه السلام فرمودند : ممکن است بخواهی برگردی، دیر شود. ایشان برگشت ، پس برای یک لحظه ، زن و بچه و مال خود را از امام حسین علیه السلام ، بیشتر دوست داشت و از غافله جا ماند. گاهی خیلی زود دیر می شود! گاهی اوقات خیلی زود ، دیر میشود! حاج آقای یونس زندی آبادی از فرماندهان زیر دست حاج قاسم بودند ، آخرین باری که میرود جبهه این گونه از زن و بچه هاش خداحافظی میکند( دستش یک طرف و سرش یک طرف ) میپرسند: چرا اینگونه خدا حافظی میکنی؟ گفت میترسم اشک چشم بچه هام کار دستم بدهد .حاج آقا علی اکبری میگویند فرمانده گردان داشتم سید بزرگواری امد و گفت حاج آقا من گناهی کردم میترسم وعده دیدار با صاحبم تأخیر پیدا کند .من خانمم باردار بود من هم خانم و بچه را به امید خدا و اهل بیت علیه السلام رها کردم. ولی از موقعی که این نامه را دیدم ،در نامه آمده سید بچه ات به دنیا آمده است ،از موقعی که نامه باز کردم دلم به سمت زن و بچه ام میکشد،حاج آقا ،سید را بغل کردم گفتم ان شاالله عملیات تمام میشود و میروی و زن و بچه ات را میبینید. رفت عملیات و شهید شد .امتحان محبت کنکور را قبول شد، موقع شهادت گفت خوب امتحان پس دادم حتی بچه ام راندیدم.
‍ محبت به اهل بیت علیهم السلام ‍ خدا می فرماید : ای پیغمبر! اگر این هشت مورد را بر خدا ترجیح داد، منتظر مرگ باشد؛ این آدم ایمان ندارد: ① اِن کانَ اباءَکم: پدر ② و أولادکُم: فرزندان ③ و إخوانکم: برادر و خواهر ④ و اَزواجَکم: همسر ⑤ و عَشیرَتِکُم: فامیل ⑥ و أموالٌ اِقتَرفتموها: ثروت ⑦ و تجارهُ تخشونَ کسادَها: کاسبی ⑧ و مساکن ترضونها: مسکن اگر از ما بپرسند شما چه دارید جواب ما یکی از این هشت مورده: پدر و مادر ، فامیل، همسر، اولاد، برادر و خواهر، کسب و کار، خانه و مسکن، ثروت ـ اگر اینها را بیشتر از خدا و پیغمبر دوست داری، منتظر مرگ باشید ، شما دروغ میگویید محبت به خدا دارید، کانون دل اگر محبت خدا و امیر المومنین و حضرت زهرا شد، دیگر جای دشمنان آنها نیست، اگر محبت امام صادق شد دیگر محبت خلفای بنی عباس وبنی امیه نیست، این همان است که ما میگوییم «ولىٌ لِمَن والاکم و عدوٌ لِمن عاداکُم» آقایی است به نام هاشم بن عتبه، این همان شخصی است که پدرش در جنگ شی (سنگی) پرتاب کرد و دندان مبارک پیغمبر را شکست. در این حد بد بوده که از مشرکین بود و به درک واصل شد، ولی خدا به این فرد پسری عنایت میکند به نام هاشم که عاشق و فانی علی بوده و از کاندیدهای استانداری مصر هم همین شخص است، که به هاشم مرقال شهرت داشته، به این دلیل که نیزه بلندی داشته و با آن می جنگید، بسیار علی را دوست داشت و علی علیه السلام هم متقابلا دوستدار او، ایشان در جنگ صفین نزد مولا می آید و اذن جنگ می خواهد که به میدان رود در حالی که بزرگانی چون عمار یاسر ها شهید شده بودند، آقا فرمودند برو. همینطور که میرفت آقا صدایش کرد و فرمود سفارشی، وصیتی نداری گفت: چرا آقا یک مطلب دارم، دوست ندارم (لا اُحِبُ) همه دنیا را به من بدهند بگویند دست در دست دشمن علی بگذار، بگویند با دشمن ایشان سر یک سفره بنشین، آقا من همه محبتم مال شماست حتی اگر دنیا را هم به من بدهند. (عمروعاص با یک پیشنهاد استانداری مصر رفت چه کار کرد، بعضی ها با وعده پول یا خرما امدند با امام خود جنگیدند، مورخین نقل میکنند در میان سپاه عمر سعد افرادی به خصوص شیوخ کوفه برای پیروزی امام حسین دعا میکردند، یک وقت کسی این دعاها شنید گفت: شما که در لشکر عمر سعد هستید، چرا برای امام حسین دعا میکنید؟! پاسخ می دادند ما دلمان با امام حسین است، پول مارا به اینجا کشانده، گفت : “اینها شمشیر هایشان علیه شماست ولی محبتشان برای شماست، ولی این محبت ارزشی ندارد محبتی که شمشیر بر روی امامش بکشد چه ارزشی دارد!) گفت آقا اگر دنیا را به من بدهند حاضر نیستم دست در دست دشمنان شما بگذارم، آقا فرمود: برو به میدان رفت و رجزی خواند و مجروه شد وقتی افتاد زمین، دید یکی از دشمنان علی و از سپاهیان معاویه روی زمین است خودش را کشاند و دندانش را روی او گذاشت و فشار داد و در این حالت جان داد، که وقتی امیرالمومنین بالای سرشان رسیدند و این حالت او را که این طور از دنیا رفته دیدند؛ و بعضی ارباب تاریخ نقل کرده اند که می خواست به علی بگوید: علی جان! ببین بغض دشمنان شما را تا اخرین لحظه ثابت کردم. که آقا شروع به خواندن اشعاری کرده و برای او گریه کرد این محبت ارزش داره. البته باید تمرین کرد، جوانان عزیز باید مطالعه کنید؛ نگذارید قلبتان کانون هر محبتی بشود، عشق و محبت را به هر کسی ابراز نکنید محبت چیز با ارزشی است محبت محکم ترین ریسمان ایمان است، باید به کسانی ابراز شود که ارزش آن را دارند، چرا افرادی عشق های مجازی را جایگزین عشق های حقیقی می کنند، چرا برخی از افراد به خاطر مال دنیا و بعضی از ارزش ها دست از محبت خدا و اهل بیت برمیدارند. داریم الان افرادی برای یک ویزا دست از اسلام برمی دارند برای گرفتن یک مقیمی یا تابعیت تن به کارهای ناپسند می دهند، حاضر می شوند از مذهب خودشان برگردند. بعضی از این کلیسا ها شده کانون این افرادی که به سهولت و با هیچ مطالعه ای دست از اهل بیت و اسلام برمیدارند و سراغ سایر مذاهب و فرقه ها می روند، مراقب باشید! آقایان ما تمام ادیان الهی را محترم می شماریم، ما عیسی بن مریم و موسی بن عمران را دوست داریم، توهین به حضرت موسی و عیسی توهین به پیامبر خداست (لا نُفَرِقُ بَینَ اَحدٍ من رسله) اما این محبت و دوستی معنایش پذیرش دین و آیین قبل از اسلام نیست، اسلام دین نهایست اجازه ندهیم این محبت خدشه دار شود محبت را به کساین بورزیم که خدا گفته اینها را دوست داشته باشید، مگر نفرمود؛ «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى».
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن رَزَقَهُ اللّه ُ حُبَّ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَيتي فَقَد أصابَ خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ ، فَلا يَشُكَّنَّ أحَدٌ أنَّهُ فِي الجَنَّةِ ، فَإِنَّ في حُبِّ أهلِ بَيتي عِشرينَ خَصلَةً ، عَشرٌ مِنها فِي الدُّنيا ، و عَشرٌ مِنها فِي الآخِرَةِ . أمَّا الَّتي فِي الدُّنيا : فَالزُّهدُ ، وَ الحِرصُ عَلَى العَمَلِ ، وَ الوَرَعُ فِي الدّينِ ، وَ الرَّغبَةُ فِي العِبادَةِ ، وَ التَّوبَةُ قَبلَ المَوتِ ، وَ النَّشاطُ في قِيامِ اللَّيلِ ، وَ اليَأسُ مِمّا في أيدِي النّاسِ، وَ الحِفظُ لِأَمرِ اللّه ِ و نَهيِهِ عَزَّ و جَلَّ، وَ التّاسِعَةُ بُغضُ الدُّنيا، وَ العاشِرَةُ السَّخاءُ . و أمَّا الَّتي فِي الآخِرَةِ : فَلا يُنشَرُ لَهُ ديوانٌ ، و لا يُنصَبُ لَهُ ميزانٌ ، و يُعطى كِتابَهُ بِيَمينِهِ ، و تُكتَبُ لَهُ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، و يَبيَضُّ وَجهُهُ ، و يُكسى مِن حُلَلِ الجَنَّةِ ، و يُشَفَّعُ في مِائَةٍ مِن أهلِ بَيتِهِ ، و يَنظُرُ اللّه ُ عَزَّ و جَلَّ إلَيهِ بِالرَّحمَةِ ، و يُتَوَّجُ مِن تيجانِ الجَنَّةِ، وَ العاشِرَةُ يَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ، فَطوبى لِمُحِبّي أهلِ بَيتي . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خداوند، محبّت اهل بيت مرا روزيش كند، بى گمان به خير دنيا و آخرت رسيده است و در اينكه او اهل بهشت است، احدى نبايد شكّ كند؛ زيرا دوست داشتن اهل بيت من، بيست نتيجه به بار مى آورد: ده تا در دنيا و ده تا در آخرت: اما نتايج آن در دنيا عبارتند از: زهد، شوق به كار و عمل، پارسايى در دين، رغبت به عبادت، توبه پيش از مرگ، نشاط در شب زنده دارى، چشم بركندن از آنچه مردم دارند، حفظ اوامر و نواهى خداوند ـ عزّ و جلّ ـ ، نهم: دشمن داشتن دنيا و دهم: سخاوت و بخشندگى . و امّا نتايج آن در آخرت: نامه اعمالى برايش گشوده نمى شود، ميزانى برايش برپا نمى شود، نامه اعمالش به دست راست او داده مى شود، برات آزادى از آتش دوزخ برايش نوشته مى شود، رو سفيد مى شود، از جامه هاى بهشت بر قامت او پوشيده مى شود، شفاعت او درباره صد نفر از خانواده اش پذيرفته مى گردد، خداوند ـ عزّ و جلّ ـ به او با مهر و رحمت مى نگرد، از تاجهاى بهشت بر سرش مى نهند و دهم اينكه بدون حسابرسى به بهشت مى رود. پس خوشا به حال دوستداران اهل بيت من.
سخت است با یتیمی درد اسیری شام غریبان شود موسم پیری شام غریبانِ حسین خسروِ بی لشکر است جسم عزیزان به سرِ خاک بلا پرپر است هر طـرفی غنچـة نازی شـده در غم فرو خون به دلِ زینـبِ غمدیدة غمپرور است سیلی و شلاقِ جفا می رسد از نا کسان خیمـه نمانده که شود مأمن بی مونسان اشک عزا خونِ جگر رنگ کبودی به رُخ عمـه برس دادِ دلِ خستة این نو رسان دشت و بیابان خار مغیلان وای خدا رحم نماید =========== آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت ============= ازحرم گاهوراه را بردند یادگار ستاره را بردند من خودم دیدم ازتن بابا جامه ی پاره پاره را بردند عمه از گوش دختر مسلم بخدا گوشواره را بردند بس كنید این همه گنه نكنید روی تاریخ را سیه نكنید
در آن حدیث نورانی معروفی كه فریقه ای نقل كردند و در حدیث قرب نوافل هم همین معنا بیان شده که حضرت فرمودند: خدای متعال می فرماید ، «مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ»، هیچ بنده ای به من نزدیك نمی شود مگر به عملی كه من آن عمل را دوست داشته باشم. بیش از فرائض و واجبات، محبوب ترین عمل در نزد خدای متعال همان است كه او واجب كرده و جزء فرائض قرار داده چه فرائض ایمانی باشد و چه عملی، در نزد او محبوب ترین است. فرمود: ولی قرب مؤمن در همین حد متوقف نمی شود. «وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ»، سپس قرب نوافل است که تا به جایی می رسد، من او را دوست می دارم. «حَتَّى أُحِبَّهُ»،حتی او مرا دوست می دارد و در اثر عمل به فرائض و نوافل به مقام محبت می رسد. در بعضی نقل ها این است که فرمود: «فإذا أحبّنی فأحبت»، وقتی به مقام محبت رسید، من او را دوست می دارم و وقتی كسی محبوب خدا شد: «كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِی يَبْطِشُ بِهَا»، فرمود: من چشم، گوش، زبان، دست و پای او می شوم. این معنایش چیست؟ معنایش همین است که اگر كسی به مقام محبت و ولایت رسید، حقیقت ولایت به او عطا می شود و وقتی عطا شد دیگر این دست، دست او نیست؛ چشم، چشم او نیست؛ گوش، گوش او نیست و زبان هم زبان او نیست. به تعبیر دیگر، با قوۀ خود كار نمی كند بلکه با ارادۀ محبوب كار می كند؛ او حضور پیدا می كند و متصدّی می شود.
بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود دامانِ آسمان زِ غمش پر ستاره بود لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی زِ سوزِ سینۀ زینب شراره بود میخواست تا ببوسد و برگیردش زِ خاک قرآنِ او ورق ورقُ و پاره پاره بود یک خیمه نیم سوخته شد جایِ صد اسیر چیزی که ره نداشت در آن خیمه چاره بود در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت *یک به یک بچه ها رو شمرد دید دو تا از بچه ها کم هستند .. اومدن تو این بیابون یه وقت دیدن این دو تا بچه دست به گردنِ هم انداختن زیرِ دستُ پای اسب ها جون دادن .. یه بچه رو زینب رو دست گرفت ، یه بچه رو ام کلثوم ..* در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف ! شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود چشمی برآنچه رفت به غارت،نداشت کس اما دل رباب ، پی گاهواره بود یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود شاعر : حاج علی انسانی
بسم الله الرحمن الرحیم - با تسلیت ایام سوگواری امام صادق علیه السلام فرمودند:✔️ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی عَوَّضَ الْحُسَیْنَ ـ علیه‌السلام ـ مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی ذُرِّیَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِه «خداوند عوض قتل امام حسین - علیه السلام - چهار ویژگی به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذریه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - کنار و زیر قبه او دعا مستجاب می‏باشد، چهارم - ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمی‏شود» 1. شفا در تربت امام: اهمیت این پاداش آن‌گاه روشن می‌شود که بدانیم از نظر فقه اسلام، خوردن خاک حرام است، و تنها خوردن کمی از تربت سیدالشهدا به قصد شفا، از این حکم استثنا شده است. 2. استجابت دعا: ;ابوهاشم جعفری که از اصحاب امام هادی (علیه‌السلام) است، می‌گوید: وقتی امام هادی بیمار بود به من فرمود که کسی را برایم به حائر حسینی بفرستید تا دعا کند. ابوهاشم این ماجرا را به علی بن بلال گفت. او گفت: امام هادی خود حائر حسینی است؛ یعنی دارای حرمت است. ابوهاشم باز به نزد امام برگشت و ماجرای دیدارش با علی بن بلال را بازگو کرد. حضرت فرمود:رسول خدا (صلی الله‌علیه و آله) که حرمت او و هر مؤمنی بزرگ‌تر از حرمت خانه خدا است، کعبه را طواف می‌کرد و حجرالاسود را می‌بوسید و خدای سبحان به او فرمان داده بود که در عرفه وقوف کند 3. امامت در نسل امام حسین علیه السلام : با اینکه امام حسن علیه السلام بزرگتر بودند امامت در نسل امام حسین واقع شده است. 4. رسوخ حرارت محبت امام حسین علیه السلام در دل مؤمنین: محبّت و عشق و علاقۀ مردم به امام حسین علیه السلام ، امتیازی برای ایشان به شمار می‌رود که با اینکه بقیه معصومین علیهم السلام را نیز دوست دارند ولی محبت ویژه امام حسین علیه السلام در قلوب امتیاز ویژه است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً 5. نماز در مسافرت با شرایطی که در رساله‌های عملیه آمده شکسته است، اما مسافر می‌تواند در چهار مکان نمازش را شکسته یا تمام بخواند. که یکی از آنها حائر حسینی است.
مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است با پَر و بالِ پُر از زخم، پریدن سخت است تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است یاد گودال و حرم، جامه دریدن سخت است روضه و گریه شده روزی او در هرشب خاطرش را همه دیدند مکدّر هرشب با لب تشنه و با یک دل مضطر هرشب یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است بر امامی که اسیری به بیابان دیده زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده اهل بیتش همه با صورت عریان دیده معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است جگرش سوخت لبش،سوخت،گلو سوخته است بهر آن که سر و عمامه ی او سوخته است حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است چقدَر از غمِ این فاجعه افروخته است چشم بر نیزه ی شش ماهه فقط دوخته است یادِ حلقوم علی، حنجر او سوخته است این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده خنجری کُند به جانِ پدرش افتاده دیده که در ته گودال سرش افتاده تشنه لب کشتن مذبوح شدیداً سخت است یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا یادش افتاده تن خونیِ بابا حالا بوریایی که خودش دیده و اما حالا دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است
شامیان اشک عزیزان خدا را دیدند جای همدردی بر آل علی خندیدند عوض رخت سیه جامۀ نو پوشیدند همه در پای سر خون خدا رقصیدند کینۀ کهنۀ خود را به علی نو کردند سر هر کوچه بنی‌فاطمه را هو کردند سر مصباحِ خدا راهبر قافله بود خنده وعشرت و شادی وکف و هلهله بود سنگ بر فرقِ سر و برکف پا آبله بود سر اصغر روی نی، روبروی حرمله بود کودکان با نَفَسِ سوخته فریاد زدند ناله بر زخمِ تن سیدِ سجاد زدند شام در چشم بنی‌فاطمه شام آمده بود سنگ‌ها بر سرشان از لب بام آمده بود دختر فاطمه در محضر عام آمده بود همره دختر زهرا سه امام آمده بود ناله‌ها بود که از سینه رها می‌کردند هر سه بر زینب مظلومه دعا می‌کردند شام ما را به سوی بزم شراب آوردند بهر دلجویی اطفال طناب آوردند ساغر مِی عوض ظرف گلاب آوردند ستم و محنت و اندوه و عذاب آوردند زجر‌ها در ملأ‌ عام به ما می‌دادند دسته‌دسته همه دشنام به ما می‌دادند پسر هند شرر بر جگرت زد دیدی زخم‌ها بر روی زخم دگرت زد دیدی خنده بر سوز دل و چشم ترت زد دیدی خیزران بر لب خشک پدرت زد دیدی تو که از خاک درت خلق، عزیزی ببرند خواهرت را ز چه باید به کنیزی ببرند
روضه امام سجاد علیه‌السلام روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟ فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد . لاله سرخ شهادت تن تب دار من است چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است حافظ خون و پیام شهدای ره دین لب گویای من و دیده خونبار من است داغ یک دشت شهید و غم یک خیل اسیر این همه بار گران بر تن تب دار من است دشمنم بسته به زنجیر و ولی غافل از آن که بر انداختن ریشه او کار من است پای در سلسله و دست به دامان وصال دشمن از بی خردی در پی آزار من است پرچم نهضت خونین شهیدان امروز گر چه بر دوش من و عمه افکار من است صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق سخت بیمارم وا و باز پرستار من است خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد اشک طفلان ز غمش شمع شب تار من است ازغم اکبر و اصغر جگرم می سوزد آه از این غم که خداوند خبر دار من است 🆔 @fatemi222
دو جا امام چهارم داشت جان می داد یک جا در مجلس شام آن موقعی که حضرت سخنرانی کردند، یزید ملعون خواست امام را بکشد، زینب (سلام الله علیها) خود را سپر قرار داد، گفت: اول من را باید بکشید ... . یکی جایی هم وقتی آقا را از کنار کشته ها عبور می دادند، زینب نهیب زد به حضرت، ای بقیه الماضی ! چرا چنین می کنید، شما تنها جا مانده اید ... . امام فرمود مگر این بدن، بدن بقیه الله نیست، پاره پاره است ... . شاید هم یک جای دیگر هم آقا همین حال شدند، وقتی دستاشون را باز کردند، به بدن رقیه نماز بخوانند از بس بدن سبک شده، آقا چطور جان دادن خواهر را دید؟ .. . . و سیعلمون الذین ظلموا ایَّ منقلب ینقلبون از خرابه می گذشتم، منزلم آمد بیاد دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد
1395_135_Eslam_Hosini_Va_Eslam_Yazidi.apk
4.97M
💠اسلام حسینی _ اسلام یزیدی 🔰 فهرست 🏴 اصحاب عاشورایی منتظران مهدی 🏴 دینداری حسینی و یزیدی 🏴 توکل رمز پیروزی امام حسین علیه السلام 🏴 ریشه یابی وقوع فاجعه کربلا 🏴 یاران تکلیف گرای امام حسین علیه السلام 🏴 امام حسین الگوی اعتدال 🏴 انتخاب و سرنوشت 🏴 ازدواج حسینی نیاز امروز 🏴 هدف بزرگ امام حسین 🏴 بشارتهای الهی 🏴 🏴 اشاره‌ای به مقاتل http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب شهادت امام سجاد علیه السلام در دلویی @fatemi5
باسمه تعالي ✅موضوع: عمل به تکلیف یکی دیگر از زیبایی‌های کربلا که آن را رقم زدند «عمل به تکلیف» است. ➕انسان زمانی که تکلیفش را ، مرحله بعد، عمل به تکلیف است، بدون توجه به نتیجه آن. اگر نتیجه مطلوب حاصل شد که چه بهتر، اما اگر نتیجه نداشت نیز انسان انجام وظیفه کرده است. 👌امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش، اهل عمل و تکلیف بودند. این که نتیجه پیروزی است یا شکست، برای آنها نداشت. هر چند که انسان دوست دارد پیروز شود، اما آنچه که مهمتر از نتیجه است، این است که انسان به اش عمل کند. ✔️پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) به اندازه ای تلاش و کوشش نمودند که به وظیفه خود عمل کرده و مردم را هدایت کردند. که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «طه* مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»؛ ای پیامبر ما قرآن را نازل نکردیم که تو خود را به سختی و مشقت بیندازی. ✔️پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه‌السلام) برای انجام وظیفه، این همه به خود می‌دادند. ✔️تمام ائمه (علیهم السلام) و همچنین حضرت امام خمینی (رحمت‌الله علیه) نیز همین‌طور بودند. الگوی حضرت امام (رحمت‌الله علیه)، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام حسین (علیه‌السلام) بودند و در جواب کسانی که به ایشان می‌گفتند: تلاش ، نهضت شما پیروز نمی شود، می فرمودند: ما به وظیفه خود عمل می کنیم. نه ذرّه ای کوتاه می آییم و نه ذرّه ای تندتر می رویم همان چیزی که وظیفه ما هست را انجام می دهیم. ✔️امروز هم باید هر کس وظیفه خود را بشناسد که چیست. اگر کسی وظیفه اش درس است، باید درس بخواند. یکی وظیفه اش این است در کار کند و یکی راننده تاکسی باشد؛ یکی مانند ها وظیفه اش خانه داری و فرزندپروری است. ✔️اگر هر کس به آن وظیفه ای که خداوند برایش مشخص کرده عمل کند، همان کاری را کرده است که اباعبدالله (علیه‌السلام) انجام داده است. ➕شهدای عزیزمان الگوی کامل وظیفه شناسی و عمل به آن بودند و آنچه که وظیفه شان بود را انجام دادند بدون اینکه و بهانه ای بیاورند که تازه کردیم و وظیفه ما جبهه رفتن نیست و… . ➖شهید حاج مصطفی پور سه روز بعد از ازدواجش به جبهه رفت و شهید شد. ➖شهید محمد علی کرامتی دو روز بعد از به جبهه رفت و شهید شد. ◀️هیچ عذر و بهانه ای نمی آوردند که مثلا فرزندی در راه داریم و… ؛ ➖هر زمان که وظیفه خود را تشخیص می دادند، آن را انجام می دادند. ➖شهید سجاد نیا که از شهدای بزرگ مدافع حرم استان گیلان هستند، شش ساعت قبل از تولد فرزندش، در سوریه به شهادت رسید. ⬅️شهدا نمی گفتند که الان مریض داریم. ➖دختر شهید حاج مهدی زین الدین به سختی مریض بود ولی همسر شهید زین الدین می گوید: وقتی که حاج مهدی به خانه آمد و اوضاع را دید گفت: در پیش داریم و باید برگردم جبهه. بعد هم به اتاق رفت و در را بست و کرد. ➖ این‌ها عاشق زن و فرزندانشان بودند اما به امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت زینب (سلام‌الله علیها) و جمهوری اسلامی بیشتر داشتند. ⬅️نمی گفتند که برادرم در جبهه است یا شهید شده؛ ➖ برادر شهید حاج مهدی باکری توسط شهید شده بود و برادر در جبهه شهید شده بود، اما هم در جبهه ماند تا به رسید. ➖برادر حاج مصطفی ردّانی پور شده بود و خودش نیز در همان ترکش خورده بود، اما حاضر نشد به برگردد. ➖حاج مهدی زین الدّین با برادرش با هم به شهادت می رسند. دست حاج حسین در جبهه قطع شده بود اما همچنان در جبهه ماند و جنگید تا به شهادت رسیدند. ➖شهید مرتضی عطایی، از شهدای مدافع حرم، چندین بار ترکش خورده بود و جانباز بود، اما باز به صحنه نبرد برگشت و به شهادت رسید. ⬅️نمی گفتند که فصل است، برگردیم و درسمان را بخوانیم و تابستان به جبهه برویم؛ بلکه در همان زمان جبهه را وظیفه خود دانستند و رفتند. ➖شهید احسان قاسمیّه که از دانشجویان ممتاز دانشگاه بود، در زمان جنگ دانشگاه را کرد و به جبهه رفت و به شهادت رسید. ➖حاج مصطفی ردّانی پور نزد امام رفت و گفت: آقا من تکلیفم با خودم روشن نیست؛ نمی دانم الان اولویت است یا اینکه در جبهه بمانم. امام فرمودند همان جایی که هستی، بمان. ➖شهید نواب روزی به دیدار علامه رفتند. علامه امینی به ایشان گفتند: «من حیفم می‌آید از شما، ایران نمانید، شما را می‌کشند. بیایید برویم نجف درس بخوانید. با استعدادی که دارید پیشرفت می‌کنید، مرجع می‌شوید، آن وقت اقدام کنید. هزینه رفتن شما به نجف با من». نواب‌صفوی نگاهی به علامه‌امینی انداخت و مکث کرد و بعد گفت: «اسلام سرباز و درسخوان دارد، سگ [نگهبان] ندارد… من و برادرانم می‌خواهیم سگ اسلام باشیم …»