روضه شب پنجم محرم ــ مصیبت عبدالله بن حسن(ع)
در غوغایی که دور امام (ع) ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آنحضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بران و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه پیامبر (ص) را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد: «وا ابتاه ... »
در شب پنجم محرم، میهمان «حضرت امام حسن علیه السلام» هستیم که در واقعه کربلا، دو فرزندش (قاسم و عبدالله علیهما السلام) به شهادت رسیدند و یکی دیگر (حسن مثنی) بسختی مجروح شد و سپس نجات یافت.
امشب و فرداشب را میهمان سبط اکبر پیامبر(ص) و یکی از دو سید جوانان اهل بهشت، یعنی امام مجتبی(ع) هستیم که دو پسرش ــ قاسم و عبدالله ــ در کربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند و فرزند دیگرش ــ حسن مثنی ــ بسختی مجروح شد.
عبدالله بن حسن فرزند کوچک امام حسن مجتبی(ع) یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به سوی کوفه آمده بود.
از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین(ع) و سپس اهل بیت آن حضرت یک به یک و یا دسته جمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام(ع) یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: "هل من ناصر ینصُرُنی؟... آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟ ...".
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به امام(ع) هجوم آوردند، آن حضرت را محاصره کردند و از همه طرف ایشان را مورد حمله قرار می دادند.
عبدالله که در خیمه گاه ــ میان کودکان و زنان ــ حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه ها بیرون آمد. زینب(س) او را گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود و نگذارد یادگار برادر، طعمه گرگهای گرسنه یزیدی گردد؛ ولی عبدالله گفت: "نه... به خدا سوگند عمویم را تنها نمی گذارم". سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام(ع) رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
در غوغایی که دور امام(ع) ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، برّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه پیامبر(ص) را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد: "وا ابتاه ..."
اینک، حال امام را تصور کنید که با آن همه مصیبت، امانت های برادر شهیدش را نیز پرپرشده می دید ...
اشک و خون از ديدهاش بر خاک ريخت/
اشک بر آن كودک بی باک ريخت
امام علیه السلام او را در آغوش گرفت، به خود چسباند و درگوشش زمزمه کرد: "فرزند برادرم! صبر داشته باش و خداوند بزرگ را بخوان؛ تا او تو را به پدران صالحت ملحق کند".
بسته شد چشمش، ولی لب باز شد/
آخرين نجوای شه آغاز شد
كای خدا گر چه مرادت حاصل است/
ديدن مرگ يتيمان مشكل است
در ره تو هستی ام از دست رفت/
حيف شد، عبداللَهَم از دست رفت
اين دو بر من، روح پيكر بودهاند/
يــادگــاران بــرادر بـــودهاند
امام علیه السلام سپس دست به دعا برداشت و گفت: "خداوندا! اگر مقدر کرده ای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری در بین آنان تفرقه ای سخت بیانداز... زیرا آنان ما را دعوت کردند و وعده یاری دادند؛ اما به ما حمله کردند و ما را کشتند".
آن برادرزادهام صد چاك شد/
اين برادرزادهام بر خاك شد
آن برادرزادهام سرمست رفت/
اين برادرزادهام بی دست رفت
تا ابد مجروح زخم كاری ام/
وای من از اين امانتداری ام
در این هنگام، تیرانداز سپاه دشمن «حرملة بن کاهل» گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذويالقربی، 1378 .
3. اشعار، زبان حال هستند و سنديت ندارند. (و برگرفتهاند از جزوه آموزشي آداب مرثيهخواني با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافي ؛ قم: انتشارات شفق، 1380).
🔻احکام و روضه شب پنجم
🔺لبا س های #حرام
🔺نقش نفاق در مسیر اسلام وانقلاب
🔺ویژگی های منافق
در کانال
@FATEMI133
هدایت شده از همیاری و همسان گزینی
احکام #فوری
برخى از مسائل شرعى بايد در اولين فرصت انجام شود همچون:
1. جواب سلام.
2. اداى بدهى در صورتى كه طلبكار، طلب خود را مطالبه نمايد.
3. سجده سهو بعد از نماز.
4. اداى امانت.
5. تطهير مسجدى كه نجس شده.
6. خواندن نماز آيات در حوادث طبيعى همچون زلزله، ماه گرفتگى، خورشيد گرفتگى و ...
@a_fatemi24
یاحسین پیر غلامم برتوزینب سلامم
من حبیب بن مظاهر یار جانبازامامم
زایر کرببلایم من ذبیح این منایم
کعبه عشقم حسین است اشنایم اشناییم
از ازل بودم مور یدت بسته ام دل برامیدت
رخصتم ده یابن زهرا تا شوم اول شهیدت
مردمیدان نبردم امدم دورت به گردم
تاشوم قربانی تو جان خوداماده کردم
ای والای توطبیبم یاحبیبی من حبیبم
تاشودجانم فدایت بی قرار بیشکیبم
سیدی مولا حسین جان2
شیـر مـردِ ظهـرِ عـاشورا حبیبی یا حبیب
یاد ما کردی در این صحرا حبیبی یا حبیب
اجــرِ تـو بـا مـادرم زهرا حبیبی يا حبیب
شـاد کردی قلب زینب را حبیبی یا حبیب
ای کـه از روز ازل با مـا حبیبی یا حبیب
یا حبیبی یا حبیبی یا حبیبی یا حبیب
****
قطره بودی وصل بر دریا شدی، دریا شدی
در تمـام عمـر بـا مـا بـودهای، تا ما شدی
ذره بــودی محـو در مهر جهـانآرا شدی
فـاش میگـویم حبیب مـادرم زهـرا شدی
گم شدی در ما و کردی خویش را پیدا حبیب
#عبدالله_بن_الحسن
_پنجم_محرم
هرکه خواهد بخدا بندگی آغاز کند
باید عبداللَهی احساس خود ابراز کند
کیست این طفل که در کودکی اعجاز کند
قدرت فاطمی اش بُرده به بابا حَسَنش
کیست این طفل که تفسیر کند مردن را
سهل انگاشت به میدان عمل رفتن را
غیرت حیدری اش ریخت بهم دشمن را
یازده ساله ولی لایق رهبر شدنش
واژه ای نیست به مداحی این آزاده
چه مقامی است خدا داده به آقازاده
از کجا آمد و راهش به کجا افتاده
دامن پاک عمو بود از اول وطنش
بی زِرِه آمد و جان را زِ ره قرآن کرد
بی سپر آمد و دستش سپر جانان کرد
بی رجز آمد و ذکر عمویش طوفان کرد
بی کفن بود ولی خون تنش شد کفنش
از حرم آمدنش لرزه به لشگر انداخت
جان خود را سپر جان عمو جانش ساخت
ای بنازم به مقامش که چه جایی جان باخت
مثل شش ماهه شده شیوۀ جان باختنش
بی درنگ آمد و بر پرچم دشمن پا زد
خوب در معرکه فریاد سرِ اعدا زد
بوسه بر روی عمو از طرف بابا زد
بوسه زد نیزۀ بی رحم به کام و دهنش
چه پذیرایی نابی است در این مهمانی
خنجر و نیزه و شمشیر و سنان شد بانی
عاقبت هم شده با تیر سه پر قربانی
پَرت شد با سرِ نیزه سوی دیگر بدنش
همچو بابا همه اسرار نهان را می دید
بر تن پاک عمو تیر و سنان را می دید
او لگد خوردن دندان و دهان را می دید
دید در هلهله ها ضربه به پهلو زدنش
مَحرم سِر شد و اسرار نهان افشا شد
دید تیر آمد و بر قلب عمویش جا شد
ذکر ((لا حول)) شنید و همه جا غوغا شد
در دو آغوش حسین و حسن افتاد تنش
تیغی آمد به سر او سر و سامانش داد
زودتر از همه کس رأس به دامانش داد
لب خندان پدر آمد و درمانش داد
مادرش فاطمه آمد به طواف بدنش
محمود ژولیده
هدایت شده از همیاری و همسان گزینی
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
ایه ای که حصرت زینب درکوفه قرائت کرد
🌹🌳درمیدان مبارزه در مقابل قاعدین همیشه مبارزانی بوده اند که از اسلام دفاع کرده اند
سوره 3. آلعمران آيه 154
يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَىْءٌ مَّا قُتِلْنَا ههُنَا قُلْ لَّوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِىَ اللَّهُ مَا فِى صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِى قُلُوبِكُمْ
ترجمه
اگر در تصمیمگیرى (براى شیوه جنگ،) حقّى براى ما بود، ما در اینجا كشته نمىشدیم. (به آنان) بگو: اگر در خانه هایتان نیز بودید، آنهایى كه كشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، به سوى قتلگاه خود روانه میشدند و(حادثه اُحد) براى آن است كه آنچه را در سینه هاى شماست، خدا بیازماید و آنچه را در دل دارید، پاك وخالص گرداند.
🌹🌳پيام ها
1- افراد ضعیف الایمان، شكست خود را به عدم نصرت الهى نسبت میدهند. «یقولون لو كان لنا من الامر شى ما قتلنا ههنا»
2- آنهایى كه خودخواهند، توقّعِ قبول نظراتشان را در تصمیمگیریها دارند. «اهمّتهم انفسهم...یقولون لو كان لنا من الامر...»
3- در مقابل قاعدین انسانهای مبارزی بوده اند که همیشه در وسط میدان ؛ در دفاع از اسلام فدا کاری کرده اند «لو كنتم فى بیوتكم لبرز الّذین...»
4- حوادث تلخ و شكست در جبهه ها، یكى از راههاى شناسایى روحیه ها و درجات ایمان در مبارزان راه حق است. «لیبتلى اللّه ما فى صدوركم»
تدوین : رجبعلی بازیاد
@a_fatemi24
چرا در زیارت عاشورا لعن و نفرین وجود دارد؟
⏪لعن و نفرین به معنای دورشدن از لطف پرودگار است خداوند نیز در قرآن کافران را لعن کرده و عذاب را برای آنان آماده کرده است.
⏪ آیا کل خاندانهایی که در زیارت عاشورا مورد لعن و نفرین قرار میگیرند لایق نفرین هستند؟
◀️در مورد لعن، باید گفت لعن به معناى دورى از لطف و رحمت الهى نسبت به کافران و ظالمان در قرآن نیز آمده است «ان الله لعن الکافرین و اعد لهم سعیرا؛ خداوند کافران را لعن میکند و عذاب را برای آنان آماده کرده است» (احزاب، آیه 64).
◀️ همچنین کسانی که پیامبر را آزار دادهاند مورد لعن قرار گرفتهاند. «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره؛ کسانی که خداوند و پیامبرش را آزار میدهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مورد لعن قرار میدهد» (احزاب، آیه 57).
◀️بهطورکلی گروههای زیر طبق آیات قرآن مجید، ملعون به شمار میروند:
1 - كتمان كنندگان حق
2- ستمكاران و كافران ( كسانى كه بعد از ایمان آوردن دوباره كفر ورزیدهاند )
3- كشندگان و قاتلان مؤمنان
4- دروغگویان در شهادت حق و باطل و هدایت و ضلالت
5- آزاردهندگان به پیامبر اكرم ( صلیالله علیه و آله )
6- منافقین ( زن و مرد ) و كفار ( برخى ویژگیهای منافقان درآیات 68 - 61 آمده است )
7- پیمانشکنان
8- مفسدان و فساد کنندگان در زمین و قطع رحم كنندگان. بنابراین لعن براى معاندان و محاربان با امام حسین(ع) و ظالمین به اسوهها و الگوهاى هدایت مردم، ابدى است. زیرا ملاک لعن، ابدى است.
◀️کسانی که خداوند و پیامبرش را آزار میدهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مورد لعن قرار میدهد.
◀️آنچه موجب لعن و نفرین نسبت به ظالمین بهحق محمد و آل محمد(ص) شده است، و ملاک لعن است، چون باقى است لعن هم باقى است. علاوه بر این، حقیقت و روح دین را همین حب و بغضها تشكیل میدهد. حب و عشق نسبت به كسانى كه بندگان مطیع و عارف درگاه الهى بودهاند و بغض نسبت به كسانى كه دشمن حق و حقیقت بودهاند (تولی و تبری) از نشانههای ایمان است.
◀️همچنان كه در متون دینى آمده است «هل الدین الاّ الحبّ؟ و هل الایمان الاّ الحبّ و البغض؟ آیا دین و ایمان چیزى غیر از حبّ و بغض است؟»، (میزان الحكمه، ج 2، ص 944). و تبری و تولی از فروع دین اسلام شمرده میشود که در کنار نماز و روزه و حج قرار میگیرد. در مورد اینکه کل خاندان لعن میشود نیز باید بگوییم در بسیاری از تفاسیر بر اساس روایات "شجرهی ملعونه" در سورهی نساء آیه 93 به بنیامیه تفسیر شده است آیا اگر قرآن مجید این شجره خبیثه ملعونه را لعنت فرستاد مجوزى نمیشود كه ما نیز این خاندان و خاندانهای مانند مروان و زیاد را لعنت نماییم؟
◀️آیا این ادبیات قرآنى كه خاندان خبیثه اى را لعنت فرمود و روایات مستند آن را تفسیر نمودهاند، كافى نیست تا بدان استناد شود و چنین سخنى در لعن و برائت آن خاندانهای پلید گفته شود؟ اگرچه حساب پاكان از خاندان بنیامیه و... از لعنت شوندگان جداست چنانکه در روایات هم آمده که کسی به امام معصوم مراجعه میکند و میگوید من ازنظر نسبت از بنیامیه هستم، آیا لعن شامل من هم میشود امام میفرمایند خیر.
◀️مقصود از لعن یک خاندان، لعن کسانی است که در عقیده و عمل با آنان موافق باشند. در حادثه عاشورا چه گروهى، فرزند رسول خدا را به شهادت رساندند و آیا این شهادت حضرت سیدالشهدا ( علیهالسلام ) - كه از اهلبیت پیامبر اكرم ( صلیالله علیه و آله ) طبق شواهد تاریخى و تفسیرى به شمار میرود - آزار رساندن به پیامبر اكرم ( صلیالله علیه و آله ) و خداوند به شمار میرود یا خیر؟ و آیا این جریان مصیبتبار، قتل مؤمن محسوب میشود یا خیر؟ آیا جریان قتل پاکباختگان و آزادگان در كربلا و حمله به مكه مكرمه و مدینه منوره و فساد در آنها، فساد فیالارض شمرده نمیشود؟
◀️آیا طبق نصّ صریح قرآن مجید، قاتلان حسین (علیهالسلام) ملعون به شمار نمیآیند و آیا لعن بر آنان بهوسیله مؤمنان از صریح قرآن مجید به دست نمیآید؟!! «اللهم اللعن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد» «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ».
منبع: تبیان
@FATEMI133
▪️شب #ششم محرم
▪️احکام نماز #جمعه
▪️موضوع سخنرانی:👇
◀️ارتباط کربلا وظهور
◀️وظایف منتظران تاکربلاتکرارنشود
◀️دغدغه های امام زمان(عج الله)
▪️روضه:حضرت قاسم (علیه السلام)
@FATEMI133
جریان نفاق در کربلا(شب ۵محرم )دلویی۹۸فاطمی.3gpp
40.32M
احکام :7 نوع لباس حرام
سخنرانی:نقش جریان نفاق در تاریخ(شب 5محرم 98)
@a_fatemi24
💢برکات و آثار سازنده تربیتی و اجتماعی نماز جمعه
1- تقویت روحیه اخوت و برادری
2- تشکل نیروهای اسلام
3- رشد فکری-سیاسی مسلمانان
4- تقویت روحیه جمعی
5- مرکزیت بسیج مردم
💢کسی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد، عرض کرد:یا رسول اللّه! من بار ها آماده حج شده ام، اما توفیق نصیبم نشده، فرمود:عَلَیْکَ بِالْجُمُعَةِ فَإِنَّها حَجُّ الْمَساکِینَ:«بر تو باد به نماز جمعه که حج مستمندان است»
💢پیامبر صلی الله علیه و آله
لِرَجُلٍ شَكا حِرمانَهُ الحَجَّ: عَلَيكَ بِالجُمُعَةِ فَانَّها حَجُّ المَساكِينَ؛
پیامبر به مردی كه از محرومیت خود از حج شكایت كرد، فرمود: بر تو باد به نماز جمعه كه حجّ مستمندان است.
✅پرسش : اگر شخص دیر به خطبه های نماز جمعه برسد (مثلا در بین خطبه دوم برسد) یا فقط به نماز جمعه برسد، آیا باید نماز ظهرش را به طور جداگانه بعد از نماز جمعه بخواند؟
پاسخ : نمازش صحیح است ولی احتیاط واجب آن است که عملاً تاخیر نیاندازد.
✅پرسش : اگر کسی به خطبه های نماز جمعه نرسد و یا وسط های آن برسد آیا باید نماز ظهر را نیز بخواند یا نیازی نیست ؟
پاسخ : اعاده نماز ظهر لازم نیست ولی در رسیدن به خطبه ها کوتاهی نکنید.
✅پرسش : آیا می توان در رکعت دوم نماز جمعه به امام اقتدا کرد؟
پاسخ : اگر در رکعت دوم به جماعت اقتدا کرد، رکعت دوم نماز را خودش می خواند وبنابراحتیاط قنوت بعداز رکوع رکعت دوم را نمی خواند.
✅مسأله ۱۷۹۹. هنگامی كه امام مشغول خطبه خواندن است، حرف زدن مكروه میباشد و امّا اگر حرف زدن، مانع از گوش دادن به خطبه باشد، بنابر احتیاط واجب، جایز نیست.مطابق نظر آيت الله سيستاني
✅مسأله ۱۸۰۰. گوش دادن به دو خطبه، بنابر احتیاط واجب، بر كسانی كه معنای خطبه را میفهمند، لازم است؛ ولی كسانی كه معنای خطبه را نمیفهمند، گوش دادن بر آنان واجب نیست.
@FATEMI133
او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند
با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند
گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند
با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند
با سوز دل زخم تنش را تاب دادند
آن تشنهْلب، را از دمِ تیغ آب دادند
جسمش ز نوک نیزه با جوشن یکی شد
پیراهن خونین او، با تن یکی شد
"بنسعد ازدی" بر تنش زد نیزه از پشت
هر سنگدل، یکبار آن شهزاده را کشت
افتاد، روی خاک و عمو را صدا زد
مانند مرغ سر بریده دست و پا زد
فرزند زهرا همچنان باز شکاری
آمد به بالای سرش با آه و زاری
در دست گلچین، دید یاس پرپرش را
میخواست، کز پیکر جدا سازد سرش را
با تیغ بر او حمله، چون شیر خدا کرد
دست پلید آن ستمگر را جدا کرد
لشکر، برای یاری او حمله کردند
آوخ! که با آن پیکر خونین چه کردند
از میهمان خویش استقبال کردند
قرآن ثارالله را پامال کردند
با آنکه بر هر داغ، داغ دیگرش بود
این داغ دل، تکرار داغ اکبرش بود
(غلامرضا سازگار)
@FATEMI133
مقدمه روضه حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام:
چند نکته در میدان رفتن حضرت قاسم قابل تأمل است:
1- مرحوم محدّث قمّى در نفسالمهموم نقل مىکند:
(جَعَلا یَبْکیانِ حَتّى غُشِىَ عَلَیهِما)؛
«هر دو آنقدر گریه کردند که هر دو بیهوش شدند»! ما در وداع هیچ شهیدى از شهداى کربلا این حال را از امام (علیه السلام) نمىبینیم!!(1)و این از مختصات این مظلوم است.
2- امام علیه السلام به قاسم فرمود:
یابن اخی انت من اخی علامه و ارید ان تبقی لِاَتسلی بک.
وجود تو موجب تسلی دل من است. را ستی چه مقام با عظمتی است که در سن سیزده سالگی باعث آرامش دل عموست. (2)
3- نحوه آمدن اما حسین علیه السلام بر بالین او:
فَجَلَّى الْحُسَیْنُ علیه السلام کَمَا یُجَلِّی الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَیْثٍ أُغْضِبَ
حسین علیه السلام که فریاد برادرزادهاش را شنید مانند باز شکارى خود را ببالین وى رسانیده و چون شیر ژیانى شمشیر کشیده بقاتل وى حمله کرد.
📕شهادت طلبی، الگوی مناسب نوجوان، قدرشناسی عمر نوجوانی، شناخت حقیقی از امام و … .
@FATEMI133
پس از آنكه علی اكبر(ع) به ميدان رفت و به شهادت رسيد، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خيمهگاه بيرون شد.
چون امام حسين (ع) يادگار برادر را ديد كه برای جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با يكديگر گريستند آنچنان كه از شدت گريه از حال رفتند.
هر دو بريدند دل از بود و هست/
هر دو گشودند به يكباره دست
هر دو ربودند ز سر هوش هم/
هر دو فتادند در آغوش هم
قاسم پس از آنكه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.
ای عمو سينه من تنگ بُوَد/
شيشهام منتظر سنگ بُوَد
اسبها كو؟ كه مرا گرم كنند/
استخوانهاي مرا نرم كنند؟
آن حضرت اذن میدان نداد. پس قاسم به دست و پای امام افتاد و وی را ميبوسيد و التماس ميكرد... تا بالاخره اجازه گرفت و به سوی عرصه نبرد شتافت.
اسناد تاريخی از قول يكی از سپاهيان دشمن نقل كردهاند كه: پسری از خيمهها به سمت ما بيرون تاخت كه رويش چون پاره ماه زيبا بود. قاسم در حالي كه اشك بر گونههايش روان بود رجز می خواند و می گفت:
ان تنكروني فانا ابن الحسن/
سبط النبي المصطفی المؤتمن
هذا حسين کالاسیر المرتهن/
بين اناس لاسُقوا صوب المزن
پس با وجود كمی سن و كوچكی بدن، جنگي سخت كرد و تعدادی از لشکریان يزيد را به خاک و خون كشيد...
سرانجام سپاهيان دسته جمعی دور او را گرفتند و ضربتی شديد بر او وارد آمد. قاسم با صورت به روی زمين افتاد و فرياد ياری كشيد كه: "يا عماه!"، پس امام(ع) سر برداشت و چون باز شكاری، تيز به ميدان نگريست؛ آنگاه همچون شيری خشمگين بسرعت به ميدان حمله كرد و ضارب قاسم را با شمشير زد و دست او را از مرفق جدا ساخت. وی از درد عربدهای كشيد كه سواران دشمن شنيدند و به سوی او تاختند تا از دست امام(ع) نجاتش دهند. در اين شرايط سخت، جنگی بين امام(ع) و كوفيان درگرفت، در حالی كه قاسم زیر پای لشکریان بر زمين افتاده بود... و شايد اين، همان بلای عظيم بود...
آنگاه كه غبار ميدان فرو نشست، امام(ع) را ديدند كه سينه بر سينه قاسم نهاده و وی را به سوی خيمهها باز می گرداند در حالی كه دو پای قاسم ـ شايد از شدت شكستگی ها ـ بر زمين كشيده می شد؛ و سیدالشهداء(ع) خطاب به او می فرمود: "اين قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پيامبر(ص) دشمن آنان باشد در روز قيامت"...
كاش نمی ديد عمو پيكرت/
تا ببرد هديه بر مادرت
كاش نمی ديد تنت كاين چنين/
جان دهی و پای زنی بر زمين
ديده به روی عمو انداختی/
صورت او ديدی و جان باختی
و سپس زمزمه كرد: "به خدا سوگند برای عمويت سخت است كه تو او را بخوانی ولی نتواند نجاتت دهد".
@FATEMI133
آقای خامنه ای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند
▪️در یکی از روزهای سال 1362 ، زمانی آیت الله خامنه ای ، رییس جمهور وقت ، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری ، واقع در خیابان پاستور خارج می شد ، در مسیر حرکتش تا خودرو ، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می شد.
صدا از طرف محافظ ها بود که چند تای شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز هایی می گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد : «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! من باید شما را ببینم» . رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده ؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو.ٰ» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود ، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد ، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: « حاج آقا شما وایسید ، من می رم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش ، آن ها را نزدیک رییس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغی. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا ! یه بچه اس. می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره . بچه ها می گن با عز و التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم ، حالا می گه می خوام باهاش حرف هم بزنم».
رییس جمهور گفت: « بذار بیاد حرفش رو بزنه. وقت هست».
▪️لحظاتی پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان ، خودش را به رییس جمهور رساند. صورت سرخ و سرما زده اش ، خیس اشک بود . هنوز در میانه راه بود که رییس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی» پسر با صدایی که از بغض و هیجان می لرزید ، به لهجه ی غلیظ آذری گفت: « سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» رییس جمهور دست سرد و خشکه زده ی پسرک را در دست گرفت و گفت :« سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان داد. رییس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سرتیم محافظان گفت :« اینم آقای خامنه ای! بگو دیگر حرفت را » ناگهان رییس جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: « شما اسمت چیه پسرم؟» پسر که با شنیدن گویش مادری اش انگار جان گرفته بود ، با هیجان و به ترکی گفت:« آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.»
آقای خامنه ای دست مرحمت را رها کرد و دست رو ی شانه او گذاشت و گفت:« افتخار دادی پسرم. صفا آوردی . چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه ی کجای اردبیل هستی؟» مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: « انگوت کندی آقا جان! » رییس جمهور پرسید: « از چای گرمی؟» مرحمت انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت: « بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم» .آقای خامنه ای گفت: « خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»
مرحمت گفت: « آقا جان! من از ادربیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم.» رییس جمهور عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: « بگو پسرم. چه خواهشی؟»
-آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!
-چرا پسرم؟
▪️مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایی انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت: « آقا جان ! حضرت قاسم(ع) 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم . هر چه التماسش میکنم،میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم. اگر رفتن 13 ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می خوانند؟ » حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید. رییس جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت:« پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید.
رییس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت :« آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ... تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش.بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید»
آقای خامنه ای خم شد ، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت : « ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...
▪️کمتر از سه روز بعد ، فرمانده سپاه اردبیل ، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولی مطمئن بود که می رود و این بار از خود امام خمینی حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا.
@FATEMI133
روضه جانسوز قاسمبنالحسن عليهماالسلام توسط رهبر انقلاب
◾️یکى از این قضایا، قضیه به میدان رفتن «قاسمبنالحسن» است که صحنه بسیار عجیبى است. قاسمبنالحسن علیهالصّلاة والسّلام یکى از جوانان کم سالِ دستگاهِ امام حسین است. نوجوانى است که «لم یبلغ الحلم»؛ هنوز به حدّ بلوغ و تکلیف نرسیده بوده است. در شب عاشورا، وقتى که امام حسین علیهالسّلام فرمود که این حادثه اتّفاق خواهد افتاد و همه کشته خواهند شد و گفت شما بروید و اصحاب قبول نکردند که بروند، این نوجوان سیزده، چهاردهساله عرض کرد: «عمو جان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟» امام حسین خواست که این نوجوان را آزمایش کند - به تعبیر ما - فرمود: «عزیزم! کشتهشدن در ذائقه تو چگونه است؟» گفت: «احلى من العسل»؛ از عسل شیرینتر است.
▪️ببینید؛ این، آن جهتگیرىِ ارزشى در خاندان پیامبر است. تربیتشدههاى اهل بیت اینگونهاند. این نوجوان از کودکى در آغوش امام حسین بزرگ شده است؛ یعنى تقریباً سه، چهار ساله بوده که پدرش از دنیا رفته و امام حسین تقریباً این نوجوان را بزرگ کرده است؛ مربّى به تربیتِ امام حسین است. حالا روز عاشورا که شد، این نوجوان پیش عمو آمد. در این مقتل اینگونه ذکر مىکند: «قال الرّاوى: و خرج غلام» (لهوف، ابنطاووس، ترجمه سید احمد زنجانى، (با نام آهى سوزان بر مزار شهیدان)، ص ۱۱۵). آنجا راویانى بودند که ماجراها را مىنوشتند و ثبت مىکردند. چند نفرند که قضایا از قول آنها نقل مىشود. از قول یکى از آنها نقل مىکند و مىگوید: «همینطور که نگاه مىکردیم، ناگهان دیدیم از طرف خیمههاى ابىعبداللَّه، پسر نوجوانى بیرون آمد: «کانّ وجهه شقّة قمر»؛ چهرهاش مثل پاره ماه مىدرخشید. «فجعل یقاتل»؛ آمد و مشغول جنگیدن شد.»
◾️این را هم بدانید که جزئیات حادثه کربلا هم ثبت شده است؛ چه کسى کدام ضربه را زد، چه کسى اوّل زد، چه کسى فلان چیز را دزدید؛ همه اینها ذکر شده است. آن کسى که مثلاً قطیفه حضرت را دزدید و به غارت برد، بعداً به او مىگفتند: «سرق القطیفه»! بنابراین، جزئیات ثبت شده و معلوم است؛ یعنى خاندان پیامبر و دوستانشان نگذاشتند که این حادثه در تاریخ گم شود.
▪️«فضربه ابن فضیل العضدى على رأسه فطلقه»؛ ضربه، فرق این جوان را شکافت. «فوقع الغلام لوجهه»؛ پسرک با صورت روى زمین افتاد. «وصاح یا عمّاه»؛ فریادش بلند شد که عموجان. «فجل الحسین علیهالسّلام کما یجل الصقر». به این خصوصیات و زیباییهاى تعبیر دقّت کنید! صقر، یعنى بازِ شکارى. مىگوید حسین علیهالسّلام مثل بازِ شکارى، خودش را بالاى سر این نوجوان رساند. «ثمّ شدّ شدّة لیث اغضب». شدّ، به معناى حمله کردن است. مىگوید مثل شیر خشمگین حمله کرد. «فضرب ابنفضیل بالسیف»؛ اوّل که آن قاتل را با یک شمشیر زد و به زمین انداخت. عدّهاى آمدند تا این قاتل را نجات دهند؛ اما حضرت به همه آنها حمله کرد.
◾️جنگ عظیمى در همان دور و برِ بدن «قاسمبنالحسن»، به راه افتاد. آمدند جنگیدند؛ اما حضرت آنها را پس زد. تمام محوطه را گرد و غبار میدان فراگرفت. راوى مىگوید: «وانجلت الغبر»؛ بعد از لحظاتى گرد و غبار فرو نشست. این منظره را که تصویر مىکند، قلب انسان را خیلى مىسوزاند: «فرأیت الحسین علیهالسّلام»: من نگاه کردم، حسینبن على علیهالسّلام را در آنجا دیدم. «قائماً على رأس الغلام»؛ امام حسین بالاى سر این نوجوان ایستاده است و دارد با حسرت به او نگاه مىکند. «و هو یبحث برجلیه»؛ آن نوجوان هم با پاهایش زمین را مىشکافد؛ یعنى در حال جان دادن است و پا را تکان مىدهد. «والحسین علیهالسّلام یقول: بُعداً لقوم قتلوک»؛ کسانى که تو را به قتل رساندند، از رحمت خدا دور باشند.
▪️این یک منظره، که منظره بسیار عجیبى است و نشاندهنده عاطفه و عشق امام حسین به این نوجوان است، و درعینحال فداکارى او و فرستادن این نوجوان به میدان جنگ و عظمت روحى این جوان و جفاى آن مردمى که با این نوجوان هم اینگونه رفتار کردند.
@FATEMI133
هدایت شده از همیاری و همسان گزینی
ارتباط کربلا با حادثه ظهور(شب ششم محرم ۹۸دلویی.3gpp
43.73M
شب شسم محرم
ارتباط کربلا باظهور
👆
رباب هست و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
حوریان محو رخ مه پاره ات
کعبه خیل ملک گهواره ات
گردش چشمان تو عشق آفرین
رشته قنداقه ات حبل المتین
زینت آغوش و دامان رباب
آینه گردان رویت آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو
بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موی تو نجات
تشنه لب های تو آب حیات
کودکی، اما به معنا پیر عشق
روی دستان پدر، تفسیرِ عشق
سؤال: آیا مصرف تسهیلات بانکی، در غیر موردی که در قرار داد آمده است، جایز است؟
جواب: به طور کلی غالباً تسهیلات بانکی ـ غیر از وام قرض الحسنه ـ، به ملکیت مشتری در نمیآید، بلکه مشتری از طرف بانک ـ مالک پول ـ مجاز است طبق قرارداد، آن را در محل معین شده ـ توسط بانک ـ مصرف کند، بنابر این صرف آن در محل دیگر، تصرف غاصبانه و شرعاً غیر مجاز و موجب ضمان است.
⬅️هفت راه تقرب به خدا
روایات، نزدیکترین حالت بنده به پروردگار را حالتی معرفی کردهاند که او در سجده با خدای خود راز و نیاز میکند.
* راه های تقرب به خدا
اشاره
یکی از موضوعات جالب توجه برای عموم مردم و بهویژه نسل جوان، راههای تقرب به پروردگار یا به عبارت دیگر «سیر و سلوک الی الله» است؛ اما با توجه به مسیرهای انحرافی در این راه، لازم است برای پیمودن صحیح این طریق، از کلام اهلبیت(ع) بهره گرفت.
به قول حافظ:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن // ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
با مراجعه به کلمات اهلبیت(ع) و جستجوی واژههایی مانند «تقرب»، «اقرب»، «المتقربون» و«توسل» میتوان به هفت راه برای سیر و سلوک الی الله یا همان تقرب به پروردگار رسید.
1. معرفت
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه نورانی 110 نهجالبلاغه درباره برخی از راههای تقرب به پروردگار میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ»: «بهترین وسیلهای که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و پیامبر(ص) و جهاد در راه خداست». سپس در ادامه میفرماید: «وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ»: «و یکتا دانستن خدا، بر اساس فطرت انسانی است».
داستانی از امام موسی بن جعفر(ع)
مرحوم کلینی در الکافی و شیخ مفید در الارشاد، داستان زیبایی در این زمینه نقل نمودهاند:
شخصی میگوید: پسرعمویی داشتم به نام حسن بن عبدالله که از عابدترین مردم زمانه خود بود و خلیفه از او پروا داشت. به دلیل تلاش و جدیتی که در دینداری از خود نشان میداد، گاهی خلیفه را با کلماتی تند، موعظه مینمود و امر به معروف و نهی از منکر میکرد وخلیفه هم او را تحمل میکرد. روزی امام کاظم(ع) او را در مسجد دید، به او فرمود: «روشی که تو داری مورد علاقه و موجب خوشحالی من است. تنها مشکل تو این است که از معرفت به دور هستی، معرفت را به دست آور». به امام عرض کرد: معرفت چیست؟ امام(ع) فرمود: «فهم دین از راه حدیث؛ برو و از راه احادیث فهم را به دست آور». پرسید: از چه کسی؟ امام(ع) فرمود: «از فقهای مدینه؛ البته آنچه آموختی، به من عرضه کن». امام(ع) تمام آموختههای او را باطل دانست و بار دیگر فرمود: «برو فهم دین را به دست آور». به امام عرض کرد: من در پیشگاه پروردگار احتجاج خواهم کرد که شما راه را به من نشان ندادید؛ مرا به معرفت راهنمایی کنید. اینجا بود که امام(ع) پس از ایجاد عطش در وی، راه حقیقی را به وی نشان داد و حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) را برای او بازگو نمود و جانشینی امامان بعد از پیامبر(ص) را یک به یک تا زمان خود بیان کرد و سپس از امامت خود برای او سخن گفت. او از امام(ع) درخواست معجزه کرد و امام، معجزهای به او نشان داد.
از این داستان به خوبی استفاده میشود، قدم اول در راه سیر و سلوک و تقرب به پروردگار، معرفت است و انسان بدون معرفت، به جایی نمیرسد.
تأکید بر تعقل برای پیدا کردن راه
در قرآن و روایات، برای دریافت راه صحیح، به بهرهگیری از عقل تأکید فراوانی شده است. قرآن کریم از زبان اهل دوزخ میگوید: «لَو كُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما كُنّا في أَصحابِ السَّعيرِ»: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم».
اولین کتاب در الکافی «کتاب العقل و الجهل»، در بر گیرنده سی و شش حدیث درباره عقل و بهرهگیری از آن و دومین کتاب آن «کتاب الحجه»، در باب شناخت حجتهای الهی است. این مسئله بیانگر آن است که مهمترین راه برای تقرب به پروردگار، معرفت پروردگار و حجتهای الهی، با به کار انداختن عقل و اندیشه است. در اینجا به چند حدیث در این زمینه اشاره میکنیم.
الف) در روایتی آمده است:
«وَ أَثْنَى قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَى رَجُلٍ حَتَّى ذَكَرُوا جَمِيعَ خِصَالِ الْخَيْرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُل؟ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُكَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ فِي الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَيْرِ تَسْأَلُنَا عَنْ عَقْلِهِ فَقَالَ(ص) إِنَّ الْأَحْمَقَ يُصِيبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ وَ إِنَّمَا يَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِي الدَّرَجَاتِ وَ يَنَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»: «گروهی در محضر پیامبر(ص) شخصی را ستودند و از همه خصلتهای نیک او یاد کردند. پیامبر(ص) فرمود: عقل آن مرد چگونه است؟ گفتند: ای پیامبر! ما از کوشش او برای عبادت
و دیگر خوبیهای او سخن میگوییم و تو درباره عقل او از ما میپرسی؟ پیامبر(ص) فرمود: مرد احمق به سبب حماقت خود، بیش از انسان گناهکار به گناه و نابکاری آلوده میگردد. خداوند فردای قیامت، مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آنها بالا میبرد، و بر این اساس به قرب خداوند نایل میشوند».
شاهد این کلام پیامبر(ص) را میتوانیم به خوبی در جهان امروز ببینیم؛ ضربههایی که تکفیریها به دلیل فهم غیر صحیحی که از دین دارند، به دین میزنند، به مراتب از دیگران بیشتر است.
ب) امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میفرماید:
«إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق»: «ارزشمندترین بینیازی، عقل و بزرگترین فقر، بیخردی است».
ج) امام باقر(ع) فرموده است: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِيعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا»: «جایگاه شیعیان ما را به اندازه روایتی که از ما نقل میکنند و فهمی که از کلمات ما دارند، بشناسید».
از همین روست که محدثین بزرگی مانند مرحوم کلینی به جمعآوری احادیث اهلبیت(ع) همت میگمارند و بزرگانی همچون علامه مجلسی، با تألیف کتاب مرآة العقول به شرح و فهم روایات میپردازد.
د) در کتاب الکافی از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمود:
«هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ(ع) فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ(ع) إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاه فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَان»: «جبرئیل بر آدم(ع) فرود آمد و گفت: ای آدم به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی؛ پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار: حضرت آدم(ع) به جبرئیل گفت: آن سه کدامند؟ جبرئیل فرمود: 1- خرد، 2- حیا و 3- دین. آدم(ع) گفت: من خرد را بر میگزینم. آنگاه جبرئیل به حیاء و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید! آنها گفتند: ای جبرئیل! به ما فرمان داده شده است که هر جا عقل باشد، با آن باشیم».
هـ) داستان معروفی که از امام صادق(ع) نقل شده و مرحوم کلینی در کتاب الکافی و شیخ صدوق در الأمالی آورده است، گواه روشنی در این زمینه است.
«قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع): فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِينِهِ وَ فَضْلِهِ كَذَا وَ كَذَا، فَقَالَ(ع): كَيْف عَقْلُهُ؟ قُلْتُ: لَاأَدْرِي، فَقَالَ(ع): إِنَّ الثَّوَابَ عَلى قَدْرِ الْعَقْلِ؛ إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ فِي جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ، خَضْرَاءَ، نَضِرَةٍ ، كَثِيرَةِ الشَّجَرِ، ظَاهِرَةِ الْمَاءِ، وَ إِنَّ مَلَكَاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَرَّ بِهِ، فَقَالَ: يَا رَبِّ، أَرِنِي ثَوَابَ عَبْدِكَ هذَا، فَأَرَاهُ اللَّهُ تَعَالى ذلِكَ، فَاسْتَقَلَّهُ الْمَلَكُ، فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالى إِلَيْهِ أَنِ اصْحَبْهُ، فَأَتَاهُ الْمَلَكُ فِي صُورَةِ إِنْسِيٍّ، فَقَالَ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ: أَنَا رَجُلٌ عَابِدٌ بَلَغَنِي مَكَانُكَ و عِبَادَتُكَ فِي هذَا الْمَكَانِ، فَأَتَيْتُكَ لِأَعْبُدَ اللَّهَ مَعَكَ، فَكَانَ مَعَهُ يَوْمَهُ ذلِكَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ، قَالَ لَهُ الْمَلَكُ: إِنَّ مَكَانَكَ لَنَزِهٌ وَ مَا يَصْلُحُ إِلَّا لِلْعِبَادَةِ، فَقَالَ لَهُ الْعَابِدُ: إِنَّ لِمَكَانِنَا هذَا عَيْباً، فَقَالَ لَهُ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: لَيْسَ لِرَبِّنَا بَهِيمَةٌ، فَلَوْ كَانَ لَهُ حِمَارٌ رَعَيْنَاهُ فِي هذَا المَوْضِعِ؛ فَإِنَّ هذَا الْحَشِيشَ يَضِيعُ، فَقَالَ لَهُ الْمَلَكُ: وَ مَا لِرَبِّكَ حِمَارٌ؟ فَقَالَ: لَوْ كَانَ لَهُ حِمَارٌ مَا كَانَ يَضِيعُ مِثْلُ هذَا الْحَشِيشِ، فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالى إِلَى الْمَلَكِ: إِنَّمَا أُثِيبُهُ عَلى قَدْرِ عَقْلِهِ»: «روای میگوید: نزد امام صادق(ع) از عبادت و دین و فضل شخصی سخن گفتم، امام پرسید: عقل او چگونه است؟ گفتم: نمیدانم! فرمود: پاداش به اندازه عقل است. سپس امام داستان مردی از بنیاسرائیل را بیان کرد که در جزیره به عبادت مشغول بود. فرشتهای از خداوند درخواست کرد که پاداش عبادات این مرد عابد را به وی نشان دهد و خداوند به او نشان داد؛ اما آن پاداش به نظر فرشته کم آمد. خداوند به فرشته وحی کرد که با او همنشین باش. فرشته در چهره یک انسان به نزد او آمد و به او گفت: منطقه سرسبز برای عبادت مناسب است. عابد پاسخ داد: ولی عیبی دارد و آن، اینکه خدا چهارپایی ندارد. اگر داشت، آن حیوان را در اینجا به چرا میبردیم تا این علفزارها ضایع نشود. خداوند به آن
فرشته وحی کرد که به اندازه عقلش، به او پاداش میدهم».
و) در روایت دیگری آمده است: «سَمِعَ(ع) رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى] فِي شَكٍّ»: «امام علی(ع) شنید که مردی از حرویان (خوارج) به عبادت و خواندن قرآن و شبزندهداری مشغول است، حضرت فرمود: خواب با یقین، بهتر است از نماز با شک».
2. انجام واجبات
دومین راهی که برای سیر و سلوک الی الله و تقّرب به پروردگار در کلام امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 110 نهجالبلاغه آمده است، انجام واجبات است. حضرت با اشاره به جهاد، آن را قلّه بلند اسلام معرفی میکند: «وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَام». سپس به اقامه نماز اشاره کرده و آن را حقیقت دین و آیین معرفی میکند: «وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّة». آنگاه پرداخت زکات را به عنوان یک فریضه واجب بیان کرده: «وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَة» و روزه ماه رمضان را سپری از عذاب الهی میداند: «وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَاب». سپس با معرفی حج و عمره به عنوان وسیلهای برای از بین رفتن فقر و پاک شدن گناهکاران: «وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْب»، صله رحم را وسیلۀ فزونی در مال و طول عمر معرفی کرده است: «وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَاِنَّها مَثْراةٌ فِى الْمالِ، وَ مَنْسَأَةٌ فِى الأجَلِ»
امام صادق(ع) نیز از رسولخدا(ص) روایت میکند که خداوند متعال فرمود: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ»: «هیچ بندهای به من تقرّب پیدا نکرده است با چیزی که نزد من محبوبتر از انجام واجبات باشد».
امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه نماز را وسیله تقرّب به پروردگار معرفی کرده و میفرماید: «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا»: «امر نماز را به عهده بگیرید و آن را حفظ کنید؛ زیاد نماز بخوانید و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید».
روایات، نزدیکترین حالت بنده به پروردگار را حالتی معرفی کردهاند که او در سجده با خدای خود راز و نیاز میکند. در کتاب الکافی، کامل الزیارات ابنقولویه قمی، کتابُ مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه و ثواب العمال، شیخ صدوق از امام صادق(ع) روایت کرده است که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعَبْدُ إِلَى اَللَّهِ تعالی وَ هُوَ سَاجِدٌ»: «نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگار دارد، حالت سجدۀ او است». سپس امام(ع) به این آیه قرآن اشاره فرمود که خداوند میفرماید: «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»: «سجده کن و به خدا تقرّب جوی».
انجام واجبات تا آنجا اهمیت دارد که امیرمؤمنان(ع) هشدار میدهند که اگر انجام مستحبات به واجبات زیان رساند، موجب تقرّب انسان به خداوند نخواهد شد: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض».
3. خدمت به مردم
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 110 نهجالبلاغه، سومین راه تقرب به پروردگار را خدمت به مردم دانسته و میفرماید: «وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ»: «و نیکوکاری و خدمت به مردم، آدمی را از ابتلای به ذلت و خواری حفظ میکند».
آن حضرت صدقۀ پنهانی را نیز وسیلۀ نابودی گناهان و صدقۀ آشکار را وسیلۀ جلوگیری از مرگهای ناگهانی و زشت میداند و میفرماید: «وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ اَلْخَطِیئَهَ وَ صَدَقَةُ اَلْعَلاَنِیَةِ فَإِنَّهَا تَدفَعُ مِیتَةَ السُّوء».
کلمات اهلبیت(ع) در موضوع برکات خدمت به مردم و چگونگی پیمودن کمالات و از بین رفتن گناهان به این وسیله، بسیار زیاد است و در این مختصر نمی¬گنجد. امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 24 نهجالبلاغه میفرماید: «مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ، وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ»: «از کفّاره گناهان بزرگ، به فریاد مردم رسیدن و آرام کردن مصیبتدیدگان است».
همچنین آن حضرت در نامۀ معروف به عهدنامه مالک اشتر، وسیلۀ تقرّب به پروردگار را رسیدگی به حقوق و نیازمندیهای نیازمندان، یتیمان وسالمندان دانسته و میفرماید: «فَتَقَرَّبْ إِلَى اللَّهِ بِتَخَلُّصِهِمْ وَ وَضْعِهِمْ مَوَاضِعَهُمْ فِي أَقْوَاتِهِمْ وَ حُقُوقِهِم».
در روایتی از رسولخدا(ص) نیز آمده است: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ مَسَرَّة»: «از نزدیکترین حالاتی که بنده به خدای عزوجل دارد، زمانی است که قلب برادر مؤمن خود را شاد گرداند».
4. دوری از گناه
امام صادق(ع) فرمود: در مناجات خداوند با موسی(ع) چنین آمده است: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ ا
لْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي»: «هیچ بندهای به من تقرّب پیدا نکرد، به چیزی مانند دوری از گناهان».
در نگاه اهلبیت(ع) دوری از گناه تا آنجا اهمیت دارد که امام باقر(ع) به شخصی که خود را دارای اعمال کمی میدانست، ولی مقیّد به دوری از حرام بود، فرمود: «چه تلاش و کوششی بالاتر از پاک نگه داشتن شکم و دامن از حرام».
5. محبت به اهلبیت(ع) و برائت از دشمنان
پیامبر خدا(ص)، محبت خویش و امیرالمؤمنین(ع) را سید و سرور وسائل تقرّب الهی بیان، و فرمود: «حُبِّی وَ حُبُّ عَلِیٍّ سَیِّدُ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ».
در کتاب کفایةالاثر داستان آخرین لحظات زندگانی ابنعباس، مفسّر قرآن و شاگرد ارزشمند امیرالمؤمنین(ع) آمده است که لحظاتی قبل از جان دادن گفت: «اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ بولايَةِ عَليِّ بنِ ابيطالب»: «خدایا با ولایت علی بن ابیطالب به سوی تو تقرب میجویم».
در زیارت عاشورا، با ولایت اهلبیت(ع) و برائت دشمنان آنان به پروردگار تقرب میجوییم: «أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُم».
6. کسب فضائل اخلاقی و ترک رذائل اخلاقی
از بهترین راههای تقرب الهی، نیکی به والدین، کسب فضائل اخلاقی و کنار گذاشتن رذائل اخلاقی است. در روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) آمده که میفرماید: «أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ الصَّلَاةُ وَ بِرُّ الْوَالِدَينِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ». همچنین آن حضرت کسانی را که دارای فضائل اخلاقی میباشند، نزدیکترین بندگان به پروردگار شمرده است. در روایتی از امام سجاد(ع) نیز داشتن اخلاق نیکو را وسیله تقرب به خدا دانسته است: «إِنَّ أَقْرَبَكُمْ الی اَللَّهِ أَوْسَعُكُمْ خُلُقاً».
7. انجام مستحبات
رسولخدا(ص) روایت کرده است که خداوند فرمود:
«إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»: «بنده به وسیله نافله به من تقرب میجوید تا آنجا که او را دوست میدارم. هنگامی که محبوب من گردید، من گوش او و چشم او و زبان او و دست او خواهم شد. هنگامی که مرا بخواند، اجابتش میکنم و هنگامی که درخواستی کند، به او عطا خواهم کرد».
مناجات در دل شب و گریه از خوف پروردگار نیز از راههای تقرب به پروردگار ذکر شده است. پیامبر خدا(ص) فرمود:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الرَّبُّ مِنَ العَبْدِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الآخِرِ، فَإِنْ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ مِمَّنْ يَذْكُرُ اللَّهَ فِي تِلْكَ السَّاعَةِ فَكُنْ»: «نزدیکترین حالتی که خداوند به بندهاش دارد، در دل شب است. اگر میتوانی، از کسانی باش که در این ساعت خدا را یاد میکنند».
در ثواب الاعمال شیخ صدوق آمده است: «یَا مُوسَی! مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي»: «ای موسی! هیچ کس به اندازه گریه از خوف من، به من نزدیکتر نشد».
@FATEMI133