eitaa logo
منبرک فاطمی
6.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
990 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
احکام قضای نماز و روزه والدین https://eitaa.com/ahkam31/1250
↩️شب هفتم احکام قضای نماز و روزه والدین https://eitaa.com/ahkam31/1258 کاهش معنویت https://eitaa.com/fatemi222/9592 دین گریزی https://eitaa.com/fatemi222/9587 شکوه نماز در قیام امام حسین ع https://eitaa.com/fatemi222/9582 نکات از نماز https://eitaa.com/fatemi222/4701 روضه شب هفتم https://eitaa.com/fatemi222/6300 اشعار https://eitaa.com/fatemi8/498
منبر -حجت الاسلام رفیعی -14020431.mp3
6.39M
🔖منبر کامل 🔖 💠دهه اول محرم ۱۴۰۲ شمسی 💠 جملات ناب امام حسین علیه‌السّلام جلسه چهارم 🆔 @fatemi222
4_5899852598621506938.mp3
38.27M
🔖منبر کامل 🔖 💠دهه اول محرم ۱۴۰۲ شمسی استاد_عالی جلسه اول 🆔 @fatemi222
منیر -دهه اول - حجت الاسلام و المسلمین رفیعی - 14020501.mp3
7.12M
🔖منبر کامل 🔖 💠دهه اول محرم ۱۴۰۲ شمسی 💠 جملات ناب امام حسین علیه‌السّلام 🔖جلسه پنجم 🆔 @fatemi222
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم بنام او که شهدا پیش او عند ربهم یرزقون هستند و دارند ما را تماشا می‌کنند یک جمله‌ی معروفی است که خیلی‌ از ما شنیدیم. آن جمله چیست! جمله اینست: به نماز نگویید کار دارم به کار بگویید که وقت نماز است. حتما با خودتان سوال کردید که این جمله، جمله چنین شخصیتی است این جمله، جمله معروفی هست از شهید رجایی؛ شهید رجایی که الگو بود، اسوه بود، در حین نماز خواندنش، خصوصاً نماز اول وقتش خیلی دقیق بود. تعریف می‌کنند که سفره غذا را پهن کرده بودیم غذا را آورده بودیم که موقع نماز شد، به شهید رجایی گفتیم که بفرما سفره پهن است. یک جمله فرمودند، فرمودند که من هیچ‌وقت قبل‌ از نماز غذا نمی‌خورم و باید حتما اول نمازم را بخوانم بعد غذا بخورم و اگر روزی قبل‌از این‌که نمازم را اقامه کنم غذا بخورم باید حتما یک روز روزه بگیرم. شهدا را در زندگی، خصوصاً نماز اول وقت الگو قرار بدهیم. 🆔 @fatemi222
✋ نماز اول وقت پهلوان نماز اول وقت پهلوان به نام خدایی که شهدا در قهقهه مستان‌شان پیش او _عند ربهم یرزقون_ هستند. پهلوان بود، کشتی‌گیر بود، بارها و بارها قهرمان شده بود، مسابقات کشتی در حال برگزاری بود؛ برادرش تعریف می‌کند می‌گوید که من با عباس خیلی سالن می‌آمدم و مسابقات‌ را پیگیر بوده‌ام و مسابقات‌شان را می‌دیدم و تشویقش می‌کردم. از صبح چند تا مسابقه برگزار شده بود و فینالیست‌ها مشخص‌شده بودند، عباس رسیده بود به مسابقه فینال، یک‌دفعه بلندگوی استادیوم و بلندگوی سالن صدا زد: عباس حاجی‌زاده یک‌مرتبه دو مرتبه سه مرتبه، نگران شدم هرچه این طرف آن طرف نگاه کردم دیدم برادرم عباس نیست، کجا رفته؟ عباس که تمام حریف‌هایش را ضربه‌فنی کرده و پشت همه را به زمین خوابانده و حالا آمده برای مسابقه‌ی فینال؛ در این لحظه‌ی حساس کجا رفته؟ خیلی نگران شدم، در کمال ناباوری دیدم که بعد از این‌که بلندگوی سالن سه مرتبه اسم عباس رو خواند و عباس حاضر نشد، دست حریفش را بردن بالا و به‌عنوان قهرمان اعلام کرده‌اند. خیلی نگران شدم آمدم پایین یک‌دفعه دیدم عباس وارد سالن می‌شود، گفتم عباس کجا بودی داداش؟ گفت که وقت، وقت نماز بود. نماز اول وقت به هر چیز ارزش داشت، گفتم داداش چند مرتبه بلندگو اسمت را صدا زد گفت عباس حاجی‌زاده، تو کجا بودی؟ گفت نماز اول وقت برای من از مسابقه فینال هم مهم‌تر است. شادی روح شهید قهرمان، پهلوان عباس حاجی‌زاده صلوات بفرستیم. شهدا را الگوی خودمان قرار بدهیم مخصوصاً در نماز اول وقت. 🆔 @fatemi222
✋ نماز در پادگان آمریکایینماز در پادگان آمریکایی به نام او که شهداء در قهقهه ی مستان شان در نزد او -عند ربهم یرزقون- هستند. شهید خلبان، عباس بابایی سال 1349 برای گذراندن دوره ی خلبانی به دانشگاه هواپیمایی آمریکا رفت. اونجا برنامه این بود که باید چند وقتی با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شدند. بعد از گذشت 2 سال که قرار شد مجوز خلبانی شهید عباس بابایی را بدهند، گفت در کارم گیری افتاده بود، در پرونده ام مطالبی نوشته بود و این مانع از دریافت کارت پایان دوره خلبانی شد تا اینکه روزی من را صدا زدند تا به اتاق رئیس دانشگاه بروم. رئیس دانشگاه یک ژنرال آمریکایی بود. وقتی که وارد اتاق شدم پرونده ام روی میزش بود و پرونده ام را خط خط مرور می کرد و به من نگاه می کرد و سرش را تکان می داد و معلوم بود که در پرونده چیزهایی نوشته شده که این مانع از دریافت کارت پایان دوره خلبانی شود. ناگهان در اتاق زده شد. یکی ژنرال را خواست و بیرون از اتاق برد، در همان لحظه به ساعتم نگاه کردم دیدم که وقت نماز است، وقت قرار عاشقی. مردد ماندم که الآن چکنم؟ اگر بخواهم نماز بخوانم ممکن است همان لحظه ژنرال برگردد و کار بدتر شود ولی نمی توانستم قرار با خدا را فراموش کنم. یا خودم گفتم هرچه بادا باد، خود خدا درست می کنه. نگاه کردم تکه روزنامه ای پیدا کردم و رو به قبله ایستادم، مهر را گذاشتم و شروع به نماز خواندن کردم ، الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم... مشغول نماز بودم و خدا خدا می کردم که ژنرال نیاد. وسطای نماز بود که ژنرال آمد و مرا عجیب غریب نگاه می کرد، نشست پشت میز و همینجور به من زل زده بود، بعد از تمام شدن نمازم به من گفت بنظرم تمام مطالبی که در پرونده ی توست، مربوط به همین کار (نماز خواندن) توست. گفتم اطلاع ندارم فقط ما مسلمانان اعتقاد داریم در اوقاتی خاص یا معبود خودمان راز و نیاز می کنیم، من هم داشتم با خدای خودم راز و نیاز می کردم. گفت خیلی عالی است، گواهی مرا امضاء کرد و گفت مبارک باشد، به جمع خلبانان خوش آمدی. از ایشان تشکر کردم و به خودم قول دادم در اولین فرصت در جای خلوت، دو رکعت نماز شکر بجا بیاورم. 🆔 @fatemi222
آخرین نماز شهید آیت الله مدرّس (ره)آخرین نماز شهید آیت الله مدرّس (ره) روز دهم آذر ماه سالروز شهادت آیت الله مدرس رحمت الله علیه است، فرارسیدن این روز بهانه‌ای شد تا نگاهی به زندگی معنوی این شهید بزرگوار از کتاب “ستاره ای بر خاک” داشته باشیم. فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیت الله سیدحسن مدرس یکی از چهره های درخشان تاریخ تشیع بشمار می رود که زندگی و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیری های سیاسی و اجتماعی وی برای مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبی است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلای اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامی و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند. همان گونه بود که می گفت و همانطور گفت که می بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمی راسخ چون کوهی استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گری استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وی را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبی این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند. این نوشتار اشاره ای کوتاه به زندگی ابرمردی است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج می نهیم بدان علت است که وی پارسایی پایدار و بزرگواری ثابت قدم بود که لحظه ای با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامی مدت عمرش ساده زیستی ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبی را شیوه زندگی خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوی را کسب کرد. در قسمتی از این کتاب می خوانیم: مُدرّس بر سر سجاده‌اش می‌نشیند، نگاهش را دوخته به جایی و خاموش است. اِنگار که در آن دَمِ واپسین، سراسر زندگی‌اش را مرور می‌کند، تا دورترین خاطره‌هایش را و حتی ضربه‌ی ترکه‌ای را که در شش سالگی به بازویش خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان کشاند. جانِ خسته‌اش انگار ، زخم تمام ضربه‌هایی را که در سراسر عمر خورده به یاد می‌آورد با این حال در چهره‌اش طراوت و شادابی خاصی موج می‌زند زیرا به خوبی می‌داند آخرین ضربه که برای همیشه او را به دیار دوست می‌فرستد در حال فرود آمدن است. صدای اذان، مُدرّس را به خدا و دیگران را به خود باز می‌گرداند. جهانسوزی(شخصی که برای قتل مدرس آمده بود) به تندی قوری را که از روی سماور برداشته و در استکانی چای می‌ریزد و استکان را به خَلَج(همکارش) می‌دهد. خَلَج نیز گَرد پاکتی کوچک را در آن خالی می‌کند. استکان را در مقابل مُدرّس می‌گذارد و به او می‌گوید: بخور. مُدرّس استکان را بر می‌دارد و چای را در چند جُرعه می‌نوشد و با خونسردی سریعا به نماز می‌ایستد و در پیش رویِ کسانی که داغ حسرت یک تعظیم او به دلشان مانده است، در برابر خدا به رکوع می‌رود، رو به دوست و پشت به دشمنان زانو می‌زند و به سجده می‌افتد. مستوفیان با نگرانی چشم دوخته است به او، مُدرّس نماز مغرب را به پایان می‌برد اما زهر هنوز اثر نکرده است. مُدرّس هنوز بر سجاده نشسته و ذکر می‌گوید. سه دژخیم با تعجب و وحشت به او خیره شده‌اند. در برابرش احساس ناتوانی می‌کنند. زهر را به او خورانده‌اند اما تلخی در کام و جان خودشان موج می‌زند. مستوفیان بیش از آن تاب نمی‌آورد بلند شده و مدرس را به زمین می‌اندازند، جهانسوزی و خلج نیز دست و پای سید را می‌گیرند. مُدرّس با صدای بلند شهادتین خود را می‌گوید. مستوفیان عمامه‌ مدرس را باز می‌کند و آن را بر گردن او می‌پیچد. آنگاه دو سوی عمامه را آن قدر از دو طرف می‌کشد تا راه لب، بر کلام سرخ مُدرّس بسته می‌شود. چشمانش به روی مُهر سجاده و لبانش به کلام خدا بسته می‌شود اما جلاّدان هنوز رهایش نمی‌کنند. آن قدر عمامه را به دور گردنش نگه می‌دارند تا پیکر نحیف و رنج کشیده‌اش سُست می‌شود و ستاره بر آسمان سجاده می‌افتد همچون مولایش علی ـ علیه السّلام ـ در محراب خون. (برگرفته از کتاب ستاره ای بر خاک) 🆔 @fatemi222
نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها)نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین برای عملیات والفجر ۸ که تصرف فاو بود، چندین ماه برنامه ریزی شد که برای عبور از اروند رود در ساعات آرامش رودخانه صورت بگیرد ولی در شب عملیات، بر خلاف محاسبات، رودخانه خروشان شد طوفانی و ترسناک؛ شهید حاج قاسم سلیمانی در یکی از یادواره‌های شهدا فرمودند که در شب عملیات والفجر ۸ که ما ترسیدیم و لرزیدیم، زهرا را صدا زدیم و ما با حضرت زهرا (سلام الله علیها) اروندرود را کنترل کردیم و عبور کردیم. ایشان در ادامه می‌فرمایند که در شب عملیات کربلای 5، در غروبی که اضطرار داشتیم در همان اضطرار، سرها را بر دژ گذاشتیم و زهرا را صدا کردیم. ایشان می‌فرمایند من قدرت محبت مادری حضرت را در هور دیدم، در غرب کانال ماهی دیدم و در وسط میدان مین دیدم. این ها توسلاتی اند که شهدا و رزمندگان ما در شبهای عملیات داشتند. اما یکی از راههای توسل به وجود نازنین حضرت زهرا (سلام الله علیها) نماز استغاثه به آن حضرت می باشد. دو رکعت است (مثل نماز صبح) به این صورت که بعد از نماز، پیشانی را روی مهر می گذاریم و 100 مرتبه صدا میزنیم: "یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی" سپس سمت راست صورت را روی مهر می گذاریم و همین ذکر را 100 مرتبه می گوییم سپس سمت چپ صورت را روی مهر می گذاریم و 100 مرتبه می گوییم: "یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی" بعد در مرحله آخر پیشانی را روی مهر می گذاریم و 110 مرتبه صدا می زنیم: "یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی". ان شاء الله عنایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در دنیا و شفاعت شان در آخرت، قسمت و روزی همه ما قرار بگیرد والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. 🆔 @fatemi222
دارند اذان مي‌گويند (شهيد علي اكبر شيرودي) شهيدخلبان علي اكبر شيرودي در كنار هليكوپتر جنگي‌اش ايستاده بوده و از خبرنگاران هر كدام به نوبت از او سؤال مي‌كردند. خبرنگاري از كشور ژاپن آمده بود پرسيد: شما تا چه هنگام حاضريد بجنگيد؟ شيرودي خنديد. سرش را بالا گرفت و گفت: ‌ما براي خاك نمي‌جنگيم ما براي اسلام مي‌جنگيم. تا هر زمان كه اسلام درخطر باشد...) اين را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حيران ايستادند. شيرودي آستين‌هايش را بالا زد. چند نفر به زبان‌هاي مختلف از هم مي‌پرسيدند:‌كجا؟ خلبان شيرودي كجا مي‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده. خلبان شيرودي همانطور كه مي‌رفت برگشت. لبخندي زد و بلند گفت: (نماز! دارند اذان مي‌گويند...) 🆔 @fatemi222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر نماز نمیخونی گوش کن! 🎤حاج اقا حسینی قمی ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌◾️سایر موضوعات محرمی https://eitaa.com/fatemi222/9366
از شیطان پرسیدن: چی میزنی؟ _ تیر 🏹 به کجا میزنی؟ _ قلب و روح آدما 🎯 چه جوری؟ _ وقتی داره میره بیرون و روسری میپوشه، میگم یکم عقب تر🚶🏻‍♂🕳 _وقتی داره میخونه، میگم یکم تندتر 💔 _ وقتی داره آرایش میکنه، میگم یکم بیشتر🕳 _وقتی داره لباس انتخاب میکنه، میگم یکم چسبون تر🙉 _ وقتی داره به کسی نگاه بد میکنه میگم یکم دقیق تر🖐🏽 _ وقتی داره تو مکانی که شلوغه میخنده، میگم یکم بلندتر🔐 _ وقتی داره قرآن میخونه، میگم یکم زودتر❌ ‌‌‌‌‌‌‌‌◾️سایر موضوعات محرمی https://eitaa.com/fatemi222/9366
🔸 خیانت در نماز اول وقت 🔹یک مهندس تعدادی کارگر را برای کار استخدام کرده بود. 🔸کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که می‌شد برای خواندن نماز دست از کار می‌کشیدند. 🔹یک روز مهندس به آنان اخطار داد که اگر هنگام کار نماز بخوانند، آخر ماه از حقوقشان کسر می‌شود. 🔸کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم‌شدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت می‌گذاشتند، امّا عده‌ای بدون ترس از کم‌شدن حقوقشان، همچنان در اول وقت، نماز ظهر و عصرشان را می‌خواندند. 🔹آخر ماه، مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اول وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادی ماهیانه پرداخت کرد. 🔸کسانی که نماز خود را برای بعد از کار گذاشته بودند، به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را برخلاف انتظارشان زیاد داده است. 🔹مهندس می‌‌گوید: اهمیّت‌دادن این کارگرها به نماز و صرف‌نظرکردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمانشان بیشتر از شماست و این قبیل آدم‌ها هرگز در کار خیانت نمی‌کنند. همچنان که به نماز خود خیانت نکردند. ‌‌‌‌ ‌‌‌‌◾️سایر موضوعات محرمی https://eitaa.com/fatemi222/9366
سلام ✍شب هشتم 1️⃣👈احکام+امر به معروف https://eitaa.com/ahkam31/974 2️⃣👈ویژگی چهارم یاران امام؛ امر به معروف و نهی از منکر https://eitaa.com/fatemi222/4609 3️⃣👈حضرت علی اکبر https://eitaa.com/fatemi8/555
⚫️عبرتهای عاشورا /شریح قاضی ◾️▪️امام خامنه ای: تاریخ مى‌نویسد: «مسجد کوفه مملو از جمعیتى شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند.» چرا چنین شد؟ بنده که نگاه مى‌کنم، مى‌بینم خواصِ طرفدارِ حقْ مقصرّند و بعضى‌شان در نهایتِ بدى عمل کردند. مثل چه کسى؟ مثل «شریح قاضى». شریح قاضى که جزو بنى‌امیّه نبود! کسى بود که مى‌فهمید حق با کیست. مى‌فهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتى «هانى بن عروه» را با سر و روى مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ى او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند. ◾️▪️ابن زیاد ترسید. آنها مى‌گفتند: «شما هانى را کشته‌اید.» ابن زیاد به «شریح قاضى» گفت: «برو ببین اگر هانى زنده است، به مردمش خبر بده.» شریح دید هانى بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانى به شریح افتاد، فریاد برآورد: «اى مسلمانان! این چه وضعى است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمى‌آیند مرا از این‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟!» ◾️▪️شریح قاضى گفت: «مى‌خواستم حرفهاى هانى را به کسانى که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم!» ◾️▪️«جرأت نکردم» یعنى چه؟ یعنى همین که ما مى‌گوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام مى‌داد، تاریخ عوض مى‌شد. ◾️▪️اگر شریح به مردم مى‌گفت که هانى زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به این‌که عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها مى‌ریختند و هانى را نجات مى‌دادند. با نجات هانى هم قدرت پیدا مى‌کردند، روحیه مى‌یافتند، دارالاماره را محاصره مى‌کردند، عبیداللَّه را مى‌گرفتند؛ یا مى‌کشتند و یا مى‌فرستادند مى‌رفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام مى‌شد و دیگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد! اگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد؛ یعنى امام حسین علیه‌السّلام به حکومت مى‌رسید. حکومت حسینى، اگر شش ماه هم طول مى‌کشید براى تاریخ، برکات زیادى داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. ◾️▪️ اى شریح قاضى! چرا وقتى که دیدى هانى در آن وضعیت است، شهادتِ حق ندادى؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده‌ى دنیا بر دین، همین است. بیانات امام خامنه ای در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) ۱۳۷۵/۰۳/۲۰ @fatemi222