فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹غواصان خط شکن والفجر هشت را تماشا کن..!
ببین چه تیپی داشتن بچه ها...!
تیپ خاکی!
تیپ غیرت
تیپ مردانگی
تیپ ایمان ...
برادر چه لباس خوشگلی تنته!
بوی عشق میده... بوی تن غواص
سرت رو بالا بگیر مرد...
نگاه به صورت ماهت ثوابه
♦️ای خدا اینا حتی از نگاه کردن به دوربین حیا داشتند و خجالت میکشیدند، یکی که تا دوربین اومد سمتشون بلند شد و رفت ...
اما این روزها ما همه کار میکنیم تا دیده بشیم، اما به چه قیمتی...!!! یه سری ها هم که چشم تو چشم به دوربین نگاه میکنند و به مردم یه مشت وعده و وعید و دروغ تحویل میدن!!!
♦️چه جوونایی رو فراموش کردیم، چه رشادت هایی رو نادیده گرفتیم، جای ارزش و بی ارزشی عوض شده، سلبریتی ها شدند الگو و ارزش جامعه مون، رنگ مو و مدل لباس و حاشیه ها و ازدواج ها و طلاق هاشون شده تیتر یک خبرها و سرچ هامون، این در حالیه که این قهرمان این غواص یا سالهاست به شهادت رسیده و فراموش شده یا اگر هم زنده ست یه جانباز مو سفیده الان که کسی حتی حال این روزاشم نمیپرسه...!
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
🌹با رمز یا زهرا (س)
🔴والفجر 8 ، غیرممکنی که ممکن شد
♦️20 بهمن 1364 رزمندگان اسلام با گذر از رودخانه خروشان اروند ناممکنی را ممکن کردند که تعجب دنیا را برانگیخت.
♦️ عملیات «والفجر 8»از بسیاری جهات با سایر عملیاتها تفاوتهای بارزی داشت، چون انجام آن بر روی کاغذ و به نظر قریب به اتفاق فرماندهان جنگ در جهان غیرممکن به نظر میرسید.
♦️عبور از رودخانه،همواره یکی از مشکلات ارتشهای جهان است اما نیروهای عمل کننده در این عملیات با عبور از رودخانه اروند که به رودخانه وحشی مشهور است، تعجب دنیا را برانگیختند.
♦️با فتح خرمشهر، دشمن در صحنه رویارویی با رزمندگان ایران، به لاک دفاعی فرو رفت. پیروزیهایی که پس از آن به دست آمد، برتری قدرت ایران را در جبهههای جنوب آشکار کرد. این روند تا سال ۱۳۶۴، یعنی شروع حمله ایران به شبه جزیره «فاو» ادامه داشت.
♦️این کار با حساسیت و وسواس زیاد، از سوی فرماندهان دنبال میشد. سعی بر آن بود که دشمن به هیچوجه متوجه کوچکترین حرکتی در منطقه نشود زیرا این قطعه از جبهه، برای عراق اهمیت ویژهای داشت. فاو، زمینی است محصور در میان رودخانه اروند، خلیج فارس و خور عبدالله، که از سمت خشکی به بصره منتهی میشود.
♦️اهداف عملیات:
*قطع ید دشمن بعثی از دریا و تامین امنیت راههای دریایی خلیجفارس
*دور نمودن آتش دشمن از شهرهای مرزی جمهوری اسلامی ایران،
*تسخیر پایگاههای موشکی و تاسیسات مخابراتی رژیم صهیونیستی بغداد،
*قطع شریان صدور نفت از طریق اسکلههای الامیه و الوکر،
*وارد کردن ضربه اقتصادی و نظامی بر دشمن
*شکست رویای پوچ ضربهناپذیری دشمن با نمایش قدرت و توان رزمی ظفرمندان لشکر اسلام
♦️طرح عملیات:
در طرح ریزی مانور عملیات «والفجر 8» دو عامل بسیار موثر بودند:
1- تجارب عملیات بدر در جزایر مجنون
2- پیچیدگی های خاص این عملیات.
♦️محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران در جمع فرماندهان در این باره گفت: در عملیات «والفجر 8» باید کل تجارب جنگ به کار گرفته شود. «جنگ شهری، جنگ در دشت، جنگ در آب».
♦️شرح عملیات با رمز یا زهرا(س)
در ساعت 22و 10 دقیقه روز بیستم بهمن ماه 1364 محسن رضایی فرمانده کل سپاه با قرائت رمز عملیات دستور حمله را صادر کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم،لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم،و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه
«یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا»
در ادامه عملیات نیروهای خودی پس از درک موقعیت و نحوه گزارش قوای لشکر گارد جمهوری عراق، حمله شبانه ای را از سه محور طراحی کرده اند.
♦️بر اساس این طرح، رزمندگان اسلام در تاریکی شب، هنگامی که نیروهای لشکر گارد در حال استراحت بودند آرایش مناسبی گرفتند و با غافلگیری به دشمن یورش بردند و به طور همه جانبه لشکر گارد را هدف تهاجم قرار دادند.
♦️درعملیات والفجر هشت، نزدیک به 800 کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد و تلفات و خسارات سنگینی بر دشمن وارد شد.
♦️در جریان عملیات «والفجر 8» (فاو) همچنین بیش از 50 فروند هواپیما و چرخبال، صدها دستگاه تانک، نفر بر و خودرو نظامی، توپ صحرایی، توپ ضدهوایی و ناوچه موشک انداز منهدم شد و دهها دستگاه تانک و نفربر، 180 دستگاه خودرو، 20 عراده توپ صحرایی، 120 عراده توپ ضدهوایی، 3 دستگاه رادار موشک و 34 دستگاه مهندسی از میان تجهیزات ارتش عراق به غنیمت قوای ایران درآمد.
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
از اصفهان به قم میرفت .صدای اهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد جلال رو ازار میداد.رفت با خوشرویی به راننده گفت : اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید،یا برا خودتون بذارین راننده با تمسخر گفت:اگه ناراحتی میتونی پیاده شی ! جلال رفت توی فکر، هوای سرد ، بیابان تاریک و….
قصد کرد وجدان خفته راننده رو بیدار کنه ، اینبار به راننده گفت : اگه خاموش نکنی پیاده میشم.راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد،پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت بفرما !
جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت :بیا بالا جوون ، نوارو خاموش کردم
#شهید_جلال_افشار
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
📌 سردار شهیدی که آیت الله بهاءالدینی او را سرباز امام زمان(عج) معرفی کرد
🔹️ وقتی پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیتالله بهاءالدینی عرضه کردند، بیاختیار اشک از چشمان ایشان جاری و قطرات اشک روی عکس جلال افتاد.
◇ در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست، منهم صاحب این عکس را معرفی کردم.»
🔹️ واسطه ازدواجش، استاد مشترک شان بود ، در معرفی جلال به خانواده عروس گفت: او از مال دنیا چیزی ندارد، اما در آخرت خیلی چیزها دارد.
◇ مهریه مورد تقاضای عروس مهریه حضرت زهرا (س) بود، اما داماد، مهریه بیشتر را در قالب یک فقره چک، فی المجلس به عروس داد. عروس خانم، هم مهریه را به فرمانده سپاه پاسداران ، جهت مخارج پاسداران اهدا کرد.
◇ خرید ازدواج آنها عبارت بود از یک حلقه، قرآن، نهج البلاغه، یک دوره تفسیر المیزان و سفره عقدشان فقط قرآن بود و سجاده نماز.
🔹️ او زندگی را با وسایل ساده شروع کرد: یک یخچال، قفسه کتاب و یک موکت به جای فرش.
◇ در شب عروسی، جلال گفت: اول باید نماز جماعت بخوانیم. همه به صف جماعت ایستادند و بعد از پذیرایی شد.
🔹️ فرازی از وصیت نامه سردار شهید جلال افشار :
◇ ای عاشقان دنیا، عشق به دنیا پوچ شدن و بیارزش نمودن خویش است.
◇ تا فرصت هست به ستایش و نیایش و اطاعت الله شناور شوید تا مفهوم حیات و لذت زندگی را بچشید.
#سردار_شهید_جلال_افشار
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
نهی منکر شهید افشار
https://eitaa.com/fatemi48/1262
ازدواج شهید افشار
https://eitaa.com/fatemi48/1263
⭕️شهیدی که بعد از شهادتش، کارنامه
بچه اش را امضاء کرد🔴
شهید سیدمجتبی صالحی خوانساری در اول اسفندماه سال ۶۲ شهید شد،
نهم اسفند بود(۹ روز بعد از شهادت) که مادرم برای مراسمات پدرم از قم به خوانسار رفت،
و من توی قم موندم،
صبح زود به مدرسه رفتم و کارنامه ثلث دوم رو بهمون دادن،
باید تا شب توسط والدین امضاء میشد و فردا برمیگردوندم،
درسته که اون روز توی مدرسه برای پدرم مراسم یادبود گرفتن و من از اینکه فرزند شهید بودم خوشحال بودم،
اما توی راه که خونه میرفتم، همش با پدرم میگفتم که بابا چرا رفتی و الان کارنامه منو کی امضاء کنه،
با همین فکرها خوابم برد که پدرم توی خوابم اومد، گفت زهرا جان اون کارنامه رو بیار تا برات امضا کنم و منم کارنامه و خودکار مشکی براش آوردم و امضا کرد،
صبح که رفتم مدرسه، با تعجب دیدم که امضای پدرم با خودکار قرمز پای کارنامم بود،
اولش مدیرمدرسه باور نمیکرد و فکر میکرد خودم امضا کردم، اما با تحقیقات اداره آگاهی صحت موضوع روشن شد،
اداره آگاهی گفت که نوع جوهر بکار رفته در امضای سیدمجتبی زمینی نیست،
اصل این کارنامه و امضا که به تایید مراجع هم رسیده، در موزه نگهداری میشه
آری دوستان
شهدا زنده اند و این ما هستیم که در زمان گم شدیم
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
این کانال چند روزی اختصاص پیدا میکنه به روایتگری از یادمانهای شهدا الان با جمعی از دختران دانشجوی گنابادی در اندیمشک هستیم و عازم یادمان شهدای فتح المبین هستیم
👇👇
و ادامه روایت شهدا و عزیزان ما در مسیر راهیان نور
«یادمان شهدای فتح المبین»:
یادمان شهدای فتحالمبین در 8 کیلومتری شمالغربی شوش و در غرب رودخانه کرخه قرار دارد که در این منطقه تعدادی از رزمندگان قرارگاه فجر به فرماندهی شهید مجیدبقایی كه ۶ روز مانده به عملیات فتحالمبین قصد رخنه به سنگرهای دشمن در این منطقه داشتند در ۹ شیار که بعدها به نام شیارهای المهدی، شیخی، شلیكا، خِنِگ، محلات، شیرعلیسلطانی، شهید ربیعی، شهید میرزایی و شهید ترکی معروف شدند با سنگرهای كمین دشمن درگیر شده و تعداد زیادی از آنها در این شیارها به شهادت میرسند.
در 19 دیماه 1381، هشت شهید گمنام توسط مردم شهیدپرور شهرستان شوش تشییع و در این یادمان به خاك سپرده شد و در کنار آنها نیز برخی از شیارهای عملیاتی به صورت بازسازی شده قرار دارند که یادآور نبرد حماسی رزمندگان در این منطقه است.
منطقه عملیاتی فتحالمبین از شمال به ارتفاعات صعبالعبور تیشكن، دالپری، شاوریه، چاه نفت و تپه سپتون؛
و از جنوب به ارتفاعات میشداغ، تپههای رملی و چزابه(شیب) و از شرق به رود كرخه و از غرب به مرز بینالمللی(در شمال و جنوب فكه) منتهی میشود
و در کل 2500كیلو مترمربع وسعت دارد که بخش اعظم آن در استان خوزستان واقع است.
این منطقه از لحاظ جغرافیایی ناهموار است و علاوه بر ارتفاعات یادشده، دارای تپههای ماهور بسیار و بعضاً غیر قابل عبور میباشد.
این بلندیها به دلیل پستی زمین در شرق كرخه، روی شهرهای شوش، هفتتپه و جاده اهواز- اندیمشك كاملاً مشرف میباشند.
ارتفاعات ابوصلیبیخات با 202و189متر، تپههای برغازه، رقابیه، تیشكن، كمرسرخ، تنگ ابوغریب، سایت4، 5 و رادار و سهراهی قهوهخانه از نقاط مهم در عملیات فتحالمبین بودند.
جادههای آسفالت دزفول- دهلران، جاده تنگ ابوغریب و جاده امامزاده عباس از مه مترین راههای مواصلاتی این منطقه عملیاتی در استان خوزستان محسوب میشوند.
پس از موفقیت عملیات طریقالقدس و به منظور جلوگیری از تجدید سازمان و تقویت قوای دشمن، از اواسط آبان1360 طرحریزی عملیات فتحالمبین آغاز شد و در نهایت در ساعت30دقیقه بامداد روزدوشنبه 2 فروردین 1361 عملیات سرنوشتساز فتحالمبین
با هدف آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغالی، خارج كردن شهرهای شوش، اندیمشك و دزفول و جادههای مواصلاتی آنها از آتش موثر توپخانههای دشمن و دستیابی به خطوط پدافندی مناسب آغاز شد.
https://eitaa.com/fatemi48/1266
در مرحله اول این عملیات در محور قرارگاه قدس؛ رزمندگان موفق شدند با حركت احاطه ای از شمالغربی و غرب رودخانه چیخواب ضمن تصرف منطقه عینخوش، عقبه دشمن در این محور را مسدود كند.
نیروهای جناح چپ این قرارگاه از شمال دشتعباس به طرف امامزاده عباس و تپه202 پیشروی كرده و مواضع دشمن را به تصرف خود درآوردند، لیكن این مواضع در جریان پاتكهای شدید دشمن مجدداً اشغال شد.
در محور قرارگاه نصر؛ سه گردان از تیپ 27 محمد رسول الله(ص) به همراه سه گردان ادغامی تیپ 2 لشکر 21 حمزه ارتش كه مأموریت تصرف ارتفاعات علیگرهزد و خاموش كردن آتش توپخانه مستقر در آن را بر عهده داشت تا عمق خطوط دشمن نفوذ كرده و توپخانه دشمن را به تصرف درآوردند.
در نتیجه یگانهای دیگر این قرارگاه موفق شدند مواضع پدافندی دشمن را در شمال محورپل نادری، سرخه فلیه، سرخه صالح و تپه چشمه، كوتكاپون، سهراهی قهوهخانه و تپه شاوریه به تصرف درآورند.
در محور قرارگاه فجر؛ به دلیل مستحكم بودن خطوط پدافندی و حجم انبوه آتش و هوشیاری دشمن نسبت به جهت حمله و نیز انسداد اكثر راهكارهای پیشبینی شده خودی، نیروهای این قرارگاه با روشن شدن هوا به موقعیت اولیه خود بازگشتند.
در محور قرارگاه فتح؛ مأموریت این قرارگاه به اعزام گروههای آرپیجیزن برای شكار تانكها محدود شد.
مرحله دوم عملیات در ساعت1 بامداد چهارشنبه 4فروردین آغاز شد و در اولین ساعات تلفات سنگینی بر دشمن وارد آمد و رزمندگان به مواضع دشمن در جبهههای غرب شوش و دزفول دست یافتند و تنگ رقابیه و ارتفاعات میشداغ پاكسازی شد.
در این مرحله مأموریت اصلی به عهده قرارگاه فتح بود.
مرحله سوم عملیات فتحالمبین مقارن ساعت22:30 دقیقه شب 7 فروردین در شمالغربی شوش آغاز شد و همانگونه كه پیشبینی میشد، دشمن برای مصون ماندن از انهدام و اسارت نیروهایش، بسیاری از مواضع خود را به ناچار ترك كرده و به خطوط پدافندی خود در مناطق چنانه، دوسلك و غرب ارتفاعات تینه عقبنشینی نمود.
https://eitaa.com/fatemi48/1266
مرحله چهارم عملیات
سحرگاه روز یكشنبه 8 فروردین آغاز شد و در طی آن قرارگاه نصر به پاكسازی مناطق متصرفه در شرق ارتفاعات تینه پرداخته و پس از آن به كمك قرارگاه قدس شتافت.
قرارگاه قدس كه در روز گذشته ارتفاعات 202 تنگ ابوغریب را به تصرف درآورده بود، میكوشید از فرار نیروهای در حال عقبنشینی عراق جلوگیری نماید.
قرارگاه فجر نیز مسئولیت پاكسازی منطقه متصرفه خود را بر عهده داشت.
همچنین نیروهای قرارگاه فتح ضمن ع
عبوراز تنگ ذلیجان موفق شدند مواضع دشمن را در تنگ رقابیه دور زده و دو منطقه برغازه و دوسلك را به تصرف درآورده و با نیروهای قرارگاه نصر الحاق نمایند.
در مجموع طی این مرحله از عملیات ارتفاعات تینه، دوسلك و برغازه به تصرف كامل درآمدند و دشمن به غرب رودخانه دویرج و تپه 182 عقب رانده شد.
با اتمام موفقیتآمیز این عملیات 2500 كیلومتر مربع از خاك جمهوری اسلامی؛ شامل دهها بخش و روستا، جاده مهم دزفول– دهلران، سایت4و5 و رادار آزاد شد و شهرهای دزفول، اندیمشك و شوش و مراكز مهمی همچون پایگاه هوایی دزفول از تیررس توپخانه دشمن خارج شد.
https://eitaa.com/fatemi222/12241
🌸
حرف دل
فتح المبین فتح و پیروزی آشکار
اگر زبان داشت از حماسههای جوانان این مرز و بوم میگفت بعد از پل حاجیان وارد شیارها میشوی
اینجا فتح المبین است در منطقه رودخانه
غرب کرخه
وسعت ۳۰هزار کیلومتر
امتداد جاده سایت رادار ۴ و۵
چشم منطقه بود
عملیات فتحالمبین در تاریخ ۲ فروردین ۱۳۶۱ در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد در غرب دزفول و شوش آغاز شد. اهداف این عملیات انهدام نیروهای ارتش عراق، آزادسازی ارتفاعات و مناطقی در جنوب کشور بود.
اگر سایت بگیرند بصره هم میدم
فروردین ۶۱ عملیات کلید خورد
خدا خواست
جلوه حضور الله دیده میشود
محاسبات با ابهامات و مشوره و استخاره امام انافتحنا لک فتحا مبینا
رمز گذاشتند یا زهرا
عبور شیارها با مهمات خیلی سخت بود
مراقب باش قدم زدن یا ت امروز نوبت میان شیارهاست
وقت فتح المبین توست
اگر فتح نمیشد تا ۵ عملیات بعد نمیشد
شاید نام پهلو شکسته گره گشا بود
بی وضو نباشی
گلهای پیدا نشده هنوز
اگر بغضت گرفته شد نام مادر پهلو شکسته رو بیاور
https://eitaa.com/fatemi48/1270
پشت کوه جنگ تحمیلی
دزدی و سنگی
هر کی هرکاری
جمعی جونها و مشتی
شد دانشگاه انسانسازی
زحماتی برای دانشگاه
عجیب ؟
دبیزستان تا پیرمرد
هر کاری کردند
دستکاری شناسنامه
افسر جوان شما شدید
یه بار غواص ها و اروند وحشی
کرکوک و پشت عراقی ها
جنگ نرم هم هست
همه درگیر
ساک بسته وارد کوپه
دم قطار دیدار به قیامت
به شیطان دیدار به قیامت قول به امام زمان
قبل کنکور
۶۰۰ نفر ۷۰۰ نفر سوار
تا صبح در قطار در سرما ولی داخل کوپه نمیشنشتتد؟
تو بدرد مردم خوردی ایثار گری تمرین؟
برای اخرت یا دنیا؟
چمران:رقابت چیه شکست دیگری؟
لباس خاکی
همه یکدست
اخر تپپ شهدا
لباس تقوا خوشگلها نگاه
یوسف زهرا نگاه
کی نگات کنه؟
تیپ زدن ولی برای کی؟
رفیق خودت پیدا کن
با همدیگه رفتن در بیابان قهر کردن با همدیگه زیارت عاشورا میخواندند
بعضی از رفقاشون لای عراقیها افتاد
هنر آن است که بمیری قبل از آن بمیراند
رفاقتهای صادقانه بود
یکی بره بالا دست بقیه رو بگیره
دستتو بگیره بکشه بالا
یه گریه انقطاع بود در اونجا
جاش خالی امروز در زندگیها
یه گوشه نوشته نشسته و یه چیزی مینویسه چی مینویسه وصیت نامه
خدایا شاهد باش من تمامی مظاهر دنیا را کنار زدم و به عشق تو حرکت کردم
تو منو به بخرو منو ببر
مجید صنعتی
چند فروشگاه در مرکز تهران ویلا در چالوس ماشینش بنز
۱۰ سال بعد جنازه شو آورده بودن
در چیذر دفن شد.
۵۰ دقیقه پخش تلویزیون
به دختران نگاه نمیکرد طوری شده بود که همه نگاش کردن .
تو کامپیوتر خدا هیچی فراموش نمیشه
شهدا وصیت نوشتن ما وحی کنیم خودمونو وقف خدا کنیم مال غیر مخفی رو تقسیم میکنند اما مال وقفی رو کسی تقسیم نمیکنه.
چه کار کنیم خدا راضی بشود خدا بیهواها رو میخرد چه کار کنیم شرمنده نشویم
آخر بکوی بکوب خمپاره بوده جوونی رو برای امام رضا امام زمان میگذاشتند
برنامهریزی اربعین امام حسین داشته باشیم
تحصیلات کلاسیک خود را تا سال اول متوسطه در همان شهر سپری کرد و سپس در سال ۱۳۴۵ وارد حوزه علمیه رودسر شد.
بعد از سه سال راهی قم شد و در سال ۱۳۵۲ ملبس به لباس روحانیت گردید.
در عاشورای سال ۱۳۴۸ و پس از سخنرانی حماسی و کوبنده علیه رژیم پهلوی در مسجد سرپل شرقی رودسر توسط ساواک دستگیر شد .
در محرم سال ۱۳۵۳ به دستور شهید محراب آیت الله مدنی به مدت ۱۰ شب در مسجد بازار کاشان سخنرانی های پرشوری نمود که در شب هشتم محرم همان سال توسط نیروهای امنیتی دستگیر و ممنوع المنبر شد. و پس از آزادی از زندان طاغوت باز هم در کاشان، راوند، نوش آباد، تهران، ورامین، قم، منجیل، ابرقو و رشت به سخنرانی خود ادامه داد.
در سال ۱۳۵۷ از سوی آیت الله ربانی شیرازی (ره) به شهر سمیرم اعزام شد و با برنامه های مذهبی و سخنرانی، مردم را به سوی انقلاب اسلامی فراخواند .
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، با ورود امام خمینی بعد از اینکه به وطن بازگشتند و به قم عزیمت کردند مدتی مسئولیت زندان مدرسه رفاه تهران را برعهده داشت
به عنوان نماینده حضرت امام برای تشکیل سپاه پاسداران به شهرستان سمیرم عزیمت کرد و فرماندهی سپاه آنجا را نیز برعهده داشت. با شروع جنگ تحمیلی جزو اولین تیم اعزامی روحانیون وطلاب قم، به جبهه بود و بارها به جبهه رفت تا اینکه در آخرین مرحله عملیات رمضان در در اطراف پاسگاه زید به شهادت رسید و پیکر پاکش در مناطق عملیاتی ماند و هرگز به دامان خانواده بازنگشت.
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
ماجرای غلام . تانک و نارنجک
بسم رب الشهدا
خاطره ای از قاسم ابن الحسن دفاع مقدس
جاوید الاثر دانش آموز شهید غلامرضا رحمانی
تو عملیات رمضان اواخر تیر ماه 1361 گردان ثارالله از تیپ 18 جوادالائه «بچه های خراسان» که معروف به گردان ویژه "ضد زره" یعنی تمام نیروهاش "آرپی جی" زن بودن
ماموریت ما منطقه عملیاتی کوشک در شمال شلمچه و در پاسگاه زید عراق بود
- اون سال بعد از پیروزی خرمشهر ارتش بعث عراق کلی تانک های مدل(T72)که به خاطر داشتن زره ای بسیار ضخیم به "ضد آرپی جی هفت" معروف شده بود خریداری کرد .
- کارشناسان نظامی رو هم از تما کشورهای باقابلیت مثل فرانسه آلمان و اسراییل و روسیه رو آورده بود پاب کارش و زمین ها مقابل مارو مسلح کرده بود میگی چطوری ؟
- مثالاً از جنوب طلاییه تا شمال شلمچه رو خاکریزهای مثلثی زده بود ! که خودش یک کلاس نظامی می خواد یک روایت کامله که در حوصله شما ها نیست !
- قرار شد بچه های گردان ما بعد از شکستن خط با نفوذ به داخل دشمن تانک های دشمن رو بزنه و بعد هم دست بدیم به نیرهای تیپ 17 علی ابن ابیطالب (ع) یعنی بچه های قُمی
- نبرد "تن به تانک" و بهتر بگم نبرد "گوشت و آهن" بود . فقط باید نزدیک تانک ه می شدیم و باهاشون کُشتی می گرفتیم سزشاخ می شدیم .
- بچه های تیپ وقتی شنیدن چنین گردانی تشکیل شده خیلی دوست داشتن بیان تو گردان ما
- یکی از اون قهرمان ها یک نوجوان 15 ساله ای به نام «غلامرضا رحمانی » معروف به غلام رحمانی بود که با التماس و اشک و آه و اصرار زیاد به گردان ما ملحق شد
- البته من به مسئول مخابرات گردان گفته بودم موقع وارد شدن به عملیات یه جوری دست به سرش بکنه
- در حین عملیات دیدم که غلام کنار بیسیم چی من نشسته
- به "جواد" که بیسیم چی من بود با خشم نگاهش کردم و از حرکات چشم و ابرو هایم فهمید که چر اونو با خودش اورده ؛ با خجالت ، شونه هاشو را بالا انداخت و گفت کاری نتونستم بکنم ! اومد دیگه ! چی بگم
- چند روزی از عملیات گذشت و هرروز بچه یا مجروح می شدند و یا شهید و تعداد نیروهای گردان کمتر می شد ؛ اما معنایش این نبود که ماموریت ما هم کمتر شده و چه بسا فشار مضاعف می شد .
- آخرین ماموریت در آخرین مرحله از عملیات . . .
- الآن دو روز و نصفی است که در محاصره هسیتیم
- بچه ها از دیروز آب ندارند ؛ توانی برای بچه نمونده و دیگه نایی ندارن . . .
- شهدا رو کنار کانال ، پشت آشیانه های تانک های عراقی در کنار هم چیدیم و آماده برای بردن به عقب ! که هرگز محقق نشد .
- بعثی ها با بمبارون کردن منطقه اعم از خمپاره های زمانی که مثل رگبار بارون روی آسمون بالای سرمون منفجر میشد
- شلیک خمپاره های 60 و 81 و 120 بعلاوه توپخانه عراقی ها که لحظه ای امون نمی دادند
- توپ مستقیم های تانک ها وتوپ های 106 و موشک ها ی کاتیوشا و . . .
- و توپ های مستقیم که هلی کوپترها می زدند و تو برگشت هم که توپ هاشون تموم میشد با مسلسل از بالا ما رو مورد هدف قرار داده بودند
- تیربارها و ضد هوایی و ....که کمترینش بودن
- حالا دیگه مهماتمون هم تموم شده
- شهید برونسی فرمانده گردان عبدالله بود که پشت سر ما تو میدون مین گیر کرده بود
- با لطف حضرت زهرا (س)از میدون مین رد شده بود اما دشمن بعثی فشار می آورد تا به ما نرسه
- نزدیک ظهر بود دمای هوا دیگه رسیده بالای 55 درجه
- نماز ظهر رو که خوندیم
- یه هویی انگار دشمن شد چند برابر
- سه تانک از شمال به سمت غرب حرکت کردن تا دیگه کامل کلک ما رو بکنن
- فقط 15 نفر موند بودیم
- صدای بچه بلند شد با دست اشاره می کردن و فریاد می زدن : غلام ! غلام! غلام! . . .
- اومدم روی آشیانه تانک دیدم داره با سرعت به طرف ما میاد ، یکی دو بار خورد به زمین ! درست تو دید مستقیم دشمن بود .
- خودشو انداخت تو بغلم ! اول می خواستم بزنمش ، از خودم خجالت کشیدم و به خودم گفتم دست بردار! غلام یه پهلوونه
- می دونستم پیامی ، خبری و یا یه چیز مهمی برام داره
- نفس نفس می زد
- تو دهنش پر از خاک بود
- لباس هاش پاره پوره شده بود از شدت موج انفجارهای پی در پی که کنارش اتفاق افتاده بود
- موهای فرفری و بورش بد جوری از شدت "لزجی" عرقی که کرده بود بهم کلاف شده بود
- لب هاش ترکیده بود و هی با زبونش اونارو خیس می کرد اما فایده ای نداشت ! کامش خشک شده بود
- گفتم : چیه غلام
- گفت : برونسی نزدیک و پشت سرمونه اگه اون دوتا تانک رو بزنیم ، ورق برمی گرده
- سرش داد ردم و گفتم : غلام می فهمی داری چی می گی ما حتی یک گلوله آرچی هم نداریم
- گفت :چند تا نارنجک به من بدین ! کارتون نباشه
- گفتم : دیوونه با نارنجک ! با نارنجک ! مگه عقل تو از دست دادی نمیشه با نارنجک به جنگ تانک رفت که !
- مصطفی از اون طرف با فریاد گفت : خب بهش بده !
- حتما در خودش می بینه که تانک ها رو بزنه !
خيلى مطالعه داشت و در همه زمينه ها اطّلاعات عجیبی داشت . خیلی از دعاها را حفظ کرده بود.
نماز خواندنش عجیب تر بود و دیده بودم بارها که در قنوتِ نمازش، دعاى كميل مى خواند. وقتی در دعای کمیل به این فراز از دعا (لا یمکن الفرار من حکومتک ) که می رسید از خود بی خود می شد و به پهنای صورت نورانیش اشک می ریخت !!!
در برابر مشكلات بسيار خونسرد عمل مى كرد و وقتى عصبانى مىشد سوره «والعصر» مى خواند.
آن قدر خوش برخورد بود كه نیروهای بسيجى دوست داشتند اسمشان در کنار او باشند .
آقا مصطفی می رفت روی خاکریز و رو به قبله که دقیقاً روبرو ، و در تیررس دشمن بعثی بود می ایستاد و اذان می گفت .
من بارها با فریاد می گفتم مصطفی عراقی ها می زنند ! خیلی خونسردانه برمی گشت و می گفت من دارم اذان می گویم؛ تو منو می ترسونی ؛ تا لحظه ای که اذان بگویم کسی جرأت زدن من را ندارد ! می پرسیدم چرا روی خاکریز ؟ در جواب می گفت : بگذار ببینند و بشنوند صدای اذان ما را آن ها هم بایستند به نماز و بدانند که دارند با جماعتی مسلمان می جنگند !
در سرزمین سوزان منطقه پاسگاه زید، صبح روز بعد از عملیات که دمای هوا بالای 45 درجه بود ، پا برهنه رفت و آمد می کرد ! می گفتم آقا مصطفی چرا پا برهنه ؟ جواب عجیبش این بود که مگر یادت رفته دیشب خون بچه اینجا ریخته شده و اگر مجبور نبودم هرگز کفشی در پایم نمی دیدی ! که این سرزمین همه جایش مقدس است .
علی پیراسته همرزمش
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊🌹 همه #می_آییم_تا از این خونهای شهید مدافع حرم پاسداری کنیم ....
🍃🌹🍃
@fatemi222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 کشف پیکر مطهر شهید در شب ۲۲ بهمن امسال با ندای #الله_اکبر بچه های تفحص شهدا
♦️منطقه عملیاتی والفجر ۱
ذره ذره استخوانهایش فردای قیامت از ما سوال خواهد کرد؟
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
🌺نعمت انقلاب ...
♦️مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند.
از روبرو دو سرباز آمریکایی مست ! به طرف آنها می آمدند.سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش می آمد.گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد.مردم جمع شدند؛ پاسبان های ایرانی هم بودند!! سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند. مردم با عصبانیت از پاسبان ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ماحق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم!! (بخاطر قانون کاپیتولاسیون)پدر جلوی چشم زن وبچه اش غرق شد
دو سرباز آمریکایی بلندبلند میخندیدند و دور می شدند
مادر و فرزند نرده های پل را گرفته بودند و هق هق کنان می گریستند
🔴 37 سال بعد
♦️"شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده اید.بدون مقاومت تسلیم شوید."این صدای بلندگوی قایق سپاه ایران بود که به طرف تفنگداران امریکایی در نزدیکی یک جزیره ایرانی می آمد...
وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند،آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند. و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را به صفحه رسانه ها کشاندن
🍃🌹🍃
@fatemi222
امروز از مسیر حمیدیه به سمت اروند عازم هستیم با دانشجوها.
دلاورردیهای شهید غیور اصلی در اتوبوس گوشی از آنها به دانشجویان ارائه شد
با رمز یا فاطمه الزهرا.
۱_در اروند کوسهها فرصتی برای ماندن نمیگذارند
۲_تا کربلا دو ساعت راه است .
رقص آب دلها را زیر و رو میکند.
پیکر صدها شهید غواص این آب را متبرک کرده است.
غواص سر طناب را رها کرده مگر ما بیصاحب است سر طناب را به حجت بن الحسن سپردهام تا خودش هدایت کند
۳_با غافلگیری ضربه محکمی به دشمن وارد شد.
البته
سیمهای خاردارهای حلقوی عمق ۱۵ و عرض ۵۰۰ متر فرمانده گزارش داد: وضعیت ما بسیار بد است.
۴_عبور ۸۰۰ بار نیروها جهت تفحص کار عجیبی بود که اتفاق افتاد
۵_اینجا محلیست برای خواستن، خواستن به نحو شهدا شهدا چه خواستهاند .
پیام آنها بشارت است.
پیام را باید شنید تطهیر گوش یکی از کارهایی است که برای شنیدن پیام آنها لازم است.
نفی ترس و اندوه
۸_والفحر ۸ مصادف با فاطمیه بود میروند تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.
غبار دلت را به اروند بسپار غواصانی که لب تشنه در آب شهید شدند
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
مهمان شهدا هستیم نه فقط گدای در خانه شهدا
۱_مقتل شهدا دارالشفای انسانهای آزاده است.
چشم به نخلا که میافتد یاد کربلا میافتیم که البته نزدیک کربلاست.
۲_در کمال ناباوری دشمن عملیات انجام شد.
هیچ نیروی نظامی تا به حال اجازه عبور از اروند بخود نداده بود این حماسه و قدرت ایمان و توکل بچهها بود.
دشمن به خرمشهر اومد و به سمت بهمنشیر و آبادان حرکت کرد ولی جرات نکرد از اروند ورود پیدا کند.
۳_تازه غواصها که عبور کردن اون طرف تازه وارد سیم خارداریهای خورشیدی و مینها رسیدند.
از رودخانه که ضد تانک و تانک و تیربار نمیشود یا خودت ببری ،فقط یک سلاح ساده میشود.
تازه رسیده به دشمنی که آماده و مسلح و دست روی ماشه است.
۴_سالها میگذرد از صدای گریه و خنده بچهها در حاشیه اروند.
جاذبه حقیقت و شجاعت آنها ما را به اینجا رسانده است و الا همه زمین و زمان با هم برابر هستند و تفاوتی بین آنها نیست.
اینجا دنبال چی هستید که بغض فرونشسته شما به غلیان درآمده است.
دجله و فرات اومدن تبدیل به یک اروند شدند یاد علقمه و نقلهای سربریده.
یاد کربلا و تشنگی شهدای کربلا میافتیم.
۵_کنار اون کانال آب روضه عباس بخونی نمیشه امام زمان حضور پیدا نکنه.
دشمن حتی در زمانی که در خرمشهر در محاصره هستند نمیتوانند از اروند عبور کنند.
در این آب مواج تنها راه نجات تمسک به اهل بیت است و واقعاً اهل بیت همان کشتی نوح هستند که هر کس سوار بر این کشتی شود نجات پیدا میکند.
۶_این موجها یاد ابتلاات است که آنها را امتحان کنه تا بهترین را بندگان را انتخاب نماید..
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587