eitaa logo
نفوس مطمئنه
381 دنبال‌کننده
899 عکس
574 ویدیو
79 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 🌸🌸🌸 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
💥سال 1359 (16 دی ماه) حماسه هویزه، شهادت سید حسین و یارانش در دشت هویزه:👇 🍀صدای تانك های آن طرف جاده به گوش می رسید. تیراندازی لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینكه می دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» ما را مصمم به پیش می برد. به جاده كه رسیدیم، توانستیم تانك هایی را ببینیم. به جز چند تایی كه در حال سوختن بودند، بقیه غرش كنان به پیش می تاختند. 🍀چشمم به حسین (علم الهدی) كه افتاد، خستگی از تنم در آمد. آر. پی. جی بر دوشش بود و پشت خاكریز دراز كشیده بود. در امتداد خاكریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند. حتی یك جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود كه بچه ها با گلوله مستقیم تانك ها از پای در آمده بودند. 🍀تانك های سالم از كنار تانك های سوخته عبور می كردند و به طرف خاكریز علم الهدی پیش می آمدند. حسین و افرادش هیچ عكس العملی نشان نمی دادند. «روز علی» كه حسابی نگران شده بود، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانك ها نشانه رفت. دست روز علی را نگه داشتم و گفتم: كمی دیگر صبر كن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت. 🍀تانك ها به حدود پنجاه متری خاكریز رسیده بودند كه یكباره حسین از جا بلند شده و نزدیك ترین تانك را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانك خورد و آن را به آتش كشید. غیر از حسین دو نفر دیگر كه آر. پی. جی داشتند، دو تانك دیگر را نشانه رفتند و هر دو را به آتش كشیدند. بقیه تانك ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاكریز را به گلوله بستند. خاكریز یكپارچه دود شد و بعید بود كسی سالم مانده باشد. 🍀روز علی بلند شد و نزدیك ترین تانك را نشانه رفت و با اینكه فاصله كم بود، تانك را از كار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت خاكریز پیدا شد و یك تانك دیگر با گلوله حسین به آتش كشیده شد. پیدا بود كه از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند. 🍀حسین از جا كنده شد و خود را به خاكریز دیگر رساند. تانك ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانك ها دوباره شروع شد. حسین پشت خاكریز خوابیده بود. تانك به چند متری خاكریز كه رسید، حسین گلوله اش را شلیك كرد. دود غلیظی از تانك بلند شد. تانك دیگری با سماجت شروع به پیشروی كرد. 🍀روز علی كه آر. پی. جی را آماده كرده بود، از خاكریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانك به آتش كشیده شد و چهار تانك دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاكرد. سه تانك باقیمانده در یك زمان به طرف حسین شلیك كردند. گلوله ها خاكریزش را به هوا بردند. گردو خاك كمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت خاكریز افتاده بود و چفیه صورتش را پوشانده بود. یكی از تانك ها به چند متری حسین رسیده بود و می رفت كه از روی پیكر حسین عبور كند. 🌷شهید سیدمحمدحسین علم الھدی🌷 💓قرآنی با امضا 🌼 بنی‏ صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب‏ نشینی كنند و به سوسنگرد بیایند!.. حسین می‏ گفت: هویزه دردل دشمن است و ما از اینجا می‏ توانیم به عراق ضربه بزنیم شخصاً با بنی‏ صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏برد، نامه ‏ای به آیت ‏الله خامنه‏ ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه‏ های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی ما می‏ مانیم!.. در دی ماه ۱۳۵۹ بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما بادل استوار ازایمان وتوكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند... 🌼چهارم دی سال پنجاه و نه، بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند.هیچ كس زنده نماندند!.. عراقی‏ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه‏ ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضا👈 💓امام خمینی و آیت‏ الله خامنه‏ ای... , برشی اززندگی شهیدحسین علم الهدی ✍️ تنها درخواست شهید محمد حسین علم الهدی در زندان ساواک چه بود؟👈 نوجوان که بود ، ساواک دستگیرش کرد. رفتم ملاقاتش و دیدم اوضاعِ زندان اصلاً خوب نیست. اتاقهای زندان بسیار کوچک و قدیمی و کاملاً غیر بهداشتی بود. به سید حسین‌گفتم: چه چیزی لازم داری تا برات بیارم؟... گفت: فقط یه جلد قرآن برام بیارین...
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که با لب تشنه از دنیا رفت 🍃🌹🍃 🔻مادر شهید مهدی بیات می‌گوید: " پسرم به زاهدان رفت که یکساله برگردد اما دو سالی در آنجا بود. سال دوم وقتی ایام عید و تعطیلات رسید و همه به خانه‌هایشان برمی‌گشتند، تصمیم گرفت به جای یکی از دوستانش که زن و بچه داشت، بماند. به ما تلفنی گفت: من جای دوستم می‌مانم تا او بتواند به زن و بچه‌اش سر بزند و پیش آن‌ها باشد. روزی که کارش تمام شده بود و قرار بود به تهران بازگردد، یک عملیاتی پیش آمد. در عملیاتی که پیش از عزیمتش به تهران پیش آمد و در آن حضور داشت، به شهادت رسید." 🔹این مادر شهید به برخی از خصوصیات اخلاقی شهید اشاره کرد و بیان می‌کند: " مهدی با مرام و معرفت و مؤدب بود. با لب تشنه از دنیا رفت. مهدی همیشه وقتی از دانشگاه به خانه برمی‌گشت یک شاخه گل در دستش داشت که برای من گرفته بود. وقتی می‌رسید اول دست من را می‌بوسید و بعد یک جای خاص در خانه برای شاخه گلش داشت که آن را آنجا می‌گذاشت و می‌گفت بضاعت یک دانشجو در حد همین شاخه گل است. ۱۰ سال از شهادتش می‌گذرد ولی من هنوز هم جای گل او در خانه را با یک گل مصنوعی نشان کرده و یادش را زنده می‌کنم." 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | https://eitaa.com/fatemi48/1165
واقعاً ماه بودن .... من نیز در پوست خود نمی گنجم. گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم. سیم های خاردار مانع هستند. من از دنیای ظاهر فریب مادیّات و همه ی آنچه که از خدا بازم می دارد، متنفّرم....
با سلام و احترام دوستان چنانچه مطالبی دارند که برای دیگران مفید است در راهیان نور ارسال کنند برای این حقیر تا در این کانال بارگذاری شود.
110305_009.ogg
26.19M
صوت آقای مرتضی سلطانی . دوره آموزشی دی ماه 1402
110305_003 hashemi.ogg
19.63M
صوت آقای سیدحسن هاشمی - دوره آموزشی دی ماه 1402
💌 🌹 ‌شهـــید علی‌رضا حسینی خواهران گرامی! از شما می‌خواهم با حفظ حجاب و رعایت عفاف در پشت جبهه‌ها، جهاد اکبر کنید و با توطئه­‌های شوم کافران ملحد بجنگید. این خواهران مبارز هستند که با حفظ حجاب خود، دین اسلام را زنده و پا بر جا نگه داشته‌­اند و این راه را می­‌توانند مانند حضرت زینب (س) با صلابت ادامه دهند. ✋راهنمای مباحث عفاف کانال https://eitaa.com/fatemi222/3683
🌹شهید نواب صفوی: دارم که تشکیل شود، و آن زمان این است که خیابانهایش باشم.
بار خدا زمین نمی ماند. اگر خدای ناکرده همگی تان یک وقت بگویید،ما می خواهیم این کاررا ببوسیم وکناربرویم،عقیده ندارم که این میدان خالی خواهد ماند؛ نه،عقیده ی من این است که بارخدا،زمین نمی ماند.گردونه ی الهی دارد روی غلتک می رود، ماعقب می مانیم،ما پرت می شویم ازآن گردونه،از آن ارابه ی عظیمی که دارد می رود.بارخدا زمین نمی ماند،این رابدانید.یک روزگاردیگراین باربه سر منزل خواهد رسید.خوش به حال کسی که توفیق پیداکند این بار را اوبکشد.اصلا بزرگترین افتخاراین است که خدا ما را بنده ی خودش بداند واز ما بخواهد که این بار را برداریم.لذاست که من عرض می کنم:شما باید تلاش کنید تا جبهه خودی وآن جمع سیصد وسیزده نفری بدرکبرای امروز سایش پیدا نکند. " از بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای "
🔰اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد!! ♦️قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی به منزل ایشان برویم. ♦️در آن دیدار علامه به نواب گفتند : من حیفم میاید شما در ایران بمانید ، شما را می کشند ، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع خواهید شد ♦️ شهید نواب به علامه گفت:اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد. ♦️علامه امينی چشمهايش پر از اشك شد، سرش را انداخت پايين و از اتاق بيرون رفت و ديگر صحبتي نشد. 📚 خاطرات محمدمهدی عبدخدایی 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587
🌹خاطره ای از رهبر معظم انقلاب درباره شهید نواب صفوی : ♦️سخنرانی نواب یك سخنرانی عادی نبود . بلند می شد و می ایستاد و با شعار كوبنده و با شعاری شروع به صحبت می كرد . من محو نواب شده بودم . خودم را از لابلای جمعیت به نزدیكش رسانده و جلوی نواب نشسته بودم . تمام وجودم مجذوب این مرد بود و به سخنانش گوش می دادم و او هم بنا كرد به شاه و به دستگاههای انگلیس و اینها بدگویی كردن . ♦️ اساس سخنانش این بود كه اسلام باید زنده شود . اسلام باید حكومت كند واین كسانی كه در راس كار هستند اینها دروغ می گویند . اینها مسلمان نیستند و من برای اولین بار این حرفها را از نواب صفوی شنیدم و آنچنان این حرفها درون من نفوذ كرد و جای گرفت كه احساس می كردم دلم می خواهد همیشه با نواب باشم . این احساس را واقعا داشتم كه دوست دارم همیشه با او باشم . 📚مرکز اسناد انقلاب اسلامی 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587