eitaa logo
نفوس مطمئنه
370 دنبال‌کننده
859 عکس
554 ویدیو
76 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 🌸🌸🌸 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
📍بنظر میرسه جبهه مقاومت می بایست هر چه زودتر به جمع بنده در خصوص یک طرح جامع نسبت به عملیات ویژه دست پیدا کند. بمباران الحدیده در یمن،حمله به ضاحیه بیروت،عملیات پهپادی در بابل عراق مقر حشد الشعبی و نهایتا ترور نفر شماره یک حماس در تهران،می تواند برای اولین بار جبهه مقاومت را به یک طرح عملیاتی مشترک جامع و بازدارنده برساند.
بهترین و موثرترین اقدام برای کشیدن افسار سگ هار صهیونیستی،سخت گرفتن به او در میدان است‌.جبهه مقاومت یقینا از امروز با بهانه ای که رژیم دست او داده است،اقدامات سخت گیرانه موثرتری نسبت به قبل از ترور شهید هنیه در میدان انجام خواهد داد.
🔸تاریخ مقاومت نشان داده است ترور و به شهادت رساندن افراد بزرگ و موثر، باعث تضعیف و نابودی محور مقاومت نخواهد شد. از ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۴ را اگر مرور کنید،می بینید‌ بعد شهادت رهبران و فرماندهان،هم افراد قوی تر و موفق تری جایگزین شهدا شدند و هم قدرت و اقتدار محور مقاومت بیشتر از قبل شده است.
🔺خبرگزاری سونیا: سپاه درحال مقدمه چینی جهت حمله به اسرائیل است. از قدیم می گفتند بهترین دفاع حمله است‌.برای دفاع از امنیت و صلح پایدار باید به سگ هار صهیونیست حمله کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی شهید اسماعیل هنیه در مراسم تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی
44.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 رهبر معظم انقلاب : شهید سلیمانی کاری کرد که [ مردم فلسطین ] بتوانند بایستند ، بتوانند مقاومت کنند.. ✌️فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 من از نسل شیرانم 📽 نماهنگ ( من از نسل شیرانم ) کاری از گروه سرود فلسطینی ♦️ این نماهنگ به زبان عربی و توسط نوجوانان مبارز فلسطینی تهیه و تولید شده و دارای زیرنویس فارسی می باشد.
با نام خدای شهید و عرض سلام و تسلیت و تبریک 😭🌷 هفت امتیاز برای شهید از منظر امام سجاد ،حضرت زین العابدین علیه السلام همان آقایی که: در جوانی، جانفشانی پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام و فرزندان و یارانش را (برای احقاق حق و نشان دادن چهره کریه نانجیبان امت کج فهم پیامبر (ص) و ظلم ستیزی و ذلت ناپذیری ) به شرف شهادت نائل شدند را، با چشمان مبارک خویش دیده و مقام والای شهیدان را بیش از هرکس در عصر خویش، درک فرموده است😭🌷 💖 عن علىّ بن الحسين عليه السّلام قال للشّهيد سبع خصال من اللَّه: ۱- «أوّل قطرة من دمه مغفور له كلّ ذنب ۲ - يقع راسه في حجر زوجتيه من الحور العين و تمسحان الغبار عن وجهه و تقولان مرحبا بك و يقول هو مثل ذلك لهما ۳ - يكسى من كسوة الجنّة ۴ - تبتدره خزنة الجنّة بكلّ ريح طيّبة ايّهم ياخذه معه ۵ - ان يرى منزله ۶ - يقال لروحه اسرح في الجنّة حيث شئت ۷ - ان ينظر في وجه اللَّه و انّها لراحة لكلّ نبىّ و شهيد» (وسائل الشيعه ج ۱۱، ص ۹ ) حضرت سجاد عليه السّلام فرمودند: «براى شهيد هفت خصلت و امتياز است: ۱ - اول قطره خونى كه از بدنش جارى شود تمام گناهانش آمرزيده مى ‏شود. ۲ - همسران بهشتى‏ اش سرش را به دامن مى‏ گيرند و غبار از چهره‏اش پاك مى ‏كنند و به او مى‏ گويند: آفرين بر تو باد. ۳ - از لباسهاى بهشتى مى ‏پوشد. ۴ - خزانه داران بهشت در استقبال او با عطرهاى مينوئى و بوهاى خوش با يكديگر مسابقه مى‏ گذارند تا از دست كدام، گلهاى بهشتى را بگيرد ۵ - منزل و مكانش را در بهشت مشاهده مى ‏كند ۶ - به روان پاكش مى‏ گويند در هر جاى بهشت كه مى‏ خواهى استراحت كن. ۷ - به چهره عظمت حق تعالى نگاه مى ‏كند و آن براى پيامبر و شهيدان سبب آرامش و راحت است». 💐براستی با وجود چنین مقامات حتمی و قطعی الصدور، باز هم مبارزه با دشمن و مقاومت و جهاد و ایثار ، ترس دارد ؟! آری ! در قاموس شهادت ،ترس را ، راهی نیست 🌷 باید با داشتن چنین مقامات و جایگاه عرشی ، به حال شهیدان غبطه خورد واقعا حیف است : بمیرم و نام و نشانی از ما نماند! راستی چه کسی در طول تاریخ از هابیل و پیامبران بنی اسرائیل (که به ناحق توسط یهود جحود و کشته شدند) و زکریا و یحیی و حمزه ، از حضرت سیدالشهداء ،نامیتر و نامدارتر است؟! ان للحسین حراره فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا باید همانند شهیدان ، باورمندانه شناور شط خون شد و بر براق وصال دوست نشست و از ماندن، توان تحمل را گرفت و به رضوان الله، او ادنی، قاب قوسین پر کشید و به لقاء الله پیوست و قهقهه مستانه ، در میدان اعتقاد و عمل، مشمول آیه ۱۶۹ سوره آل عمران شد: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ .( آل عمران ١٦٩) و شهید والامقام اسماعیل هنیه چونان حاج قاسم و سایر شهدای عالیقدر، این چنین عاقبت به خیر شد هنیئا لک یا هنیه شهد شهادت گوارای وجودت🌷 طوبی لهم فلهم روح و ریحان و غفران و رضوان و رحمه و مغفره و جنه نعیم 🤲 🌷💐 https://eitaa.com/fatemi48
هدایت شده از منبرک فاطمی
🔴تحلیل و اخبار سیاسی و بصیریتی رو در این کانال میذاریم👇👇👇 @ammaar_gonabad
فرازے از : بگذارید بگویند... حڪومت خمینے(ره) با هیچ ناحقے نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگونے نمےترسیم، ازانحراف مےترسیم
شهید عماد مغنیه: هدف، واضح ، مشخص شده و دقیق است، نابودی اسرائیل
میخوام شهوت شهادت رو بخشکونم! شب کربلای پنج پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی. رفیقش گفت: چیکار داری میکنی؟! چرا پلاکت رو میکنی؟ الان تیر میخوری، مفقود میشی. گفت: «فلانی! من هرچی فکر میکنم امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم؛ با این آتیشی که از سمت دژ میاد، دخلِ ما اومده. من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من شهید بشم جنازه‌ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه! به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا، دارم. میخوام با کندن این پلاکه و با نیامدن جنازه یقین کنم که جنازه‌ای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم.» تیر خورد و مفقود شد... مفقود شد؟! اگه مفقود شد چرا خاطره‌هاش گفته میشه؟ چی برا خدا بود و تو اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟ خدا یه زیر خاکی‌هایی داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک؟ ببینید این هم جوون بوده. اونجا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه! https://eitaa.com/fatemi48/280
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۵ مرداد سالگرد خلبان، شهید، سرلشگر بسیجی عباس بابایی👈 گرامیباد 💕نماز_عاشقانه📿 هوای_دونفره👨‍❤️‍👨 عاشقانه_مذهبی💞 التماس_دعای_عشق_پاڪ❣😍 قهر بودیم در حال نماز خواندن بود ...📿 ڪه تموم شد هنوز پشتــ به اون نشسته بودم ...😐 ڪتاب شعرش رو برداشتــ و با یه لحن دلنشین شروع ڪرد به خوندن ...😌 ولی من باز باهاش قهر بودم ❗️ ڪتابــ رو گذاشتــ ڪنار ... بهم نگاه ڪرد و گفتــ :  غزل تمام... نماز تمام... دینا ماتــ... سڪوتــ بین من و واژه ها سڪونتــ ڪرد❗️ بازهم بهش نگاه نڪردم ...❗️ اینبار پرسید : 💕عاشقمی ❓ سڪوتــ ڪردم ...😶 گفتــ: 💕عاشق گر نیستی لطفی بڪن نفرتــ بورز...😅 بی تفاوتــ بودنتــ هر لحظه آبم می‌ڪند.😟 دوباره با لبخند پرسید: 💕عاشقمی مگه نه ⁉️ گفتم: نه ❕❗️ گفتــ : لبتــ نه می گوید وپیداستــ می‌گوید دلتــ_آری ...🙃🤗 ڪه این سان دشمنی یعنی ڪه خیلی دوستم داری ....😜 زدم زیر خنده ... 😂 روبروش نشستم 😑 دیگه نتونستم بهش نگم ڪه وجودش چقدر آرامش_بخشه ....😉😊😘 بهش نگاه ڪردم و از ته دل گفتم : خدا_رو_شڪر_ڪه_هستی ....🙏 🌷پارتی بازی ممنوع🌷 ✨مدرسه‌ای که تدریس می‌کردم نزدیک حرمِ حضرت عبدالعظیم بود. فشار زیادی رو تحمل می کردم. باید اولِ صبح بچه‌ها رو آماده می‌کردم. حسین و محمد رو می‌ذاشتم مهدکودک و سلمان رو با خودم می بردم مدرسه. از خونه تا محل‌ِکار هم 20 کیلومتر می رفتم و 20 کیلومتر می‌یومدم. ✨گفتم: عباس! تو رو خدا حداقل کاری کن تا مسیرم یه کم کمتر بشه. عباس با اینکه می‌تونست ، اینکار رو نکرد وگفت: اونایی که پارتی ندارن پس چیکار کنن؟ ما هم مثل بقیه... ما هم باید مثلِ مردم این سختی ها رو تحمل کنیم...کتاب زندگی به سبک امام و شهدا - تالیف ناصرکاوه📌خاطره ای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی📚 منبع: سالنامه یاران ناب 1389 «به روایت همسر شهید» کتاب_365_خاطره_365_روز ناصر_کاوه 💌 روای : همسر شهید بابایی ➖➖➖➖ : 🌷🌷🌷 اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت و فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده☘☘☘ 🌷سخنان فرماندهی معظم کل قوا در مورد شهید بابایی🌷 ✨«این شهید عزیزمان، انسانی مؤمن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می‌شناختم، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود.». ✨«او هیچ گاه به مصالح خود فکر نمی‌کرد و تنها مصالح سازمان و انقلاب و اسلام را مدّ نظر داشت. او فرمانده ای بود که با زیردستان بسیار فروتن و صمیمی بود؛ امّا در مقابل اعمال بد و زشت، خیلی بی تاب و سختگیر بود.». ✨ «این شهید عزیز، یک انقلابی حقیقی و صادق بود؛ و من به حال او حسرت می‌خورم و احساس می‌کنم که در این میدان عظیم و پر حماسه از او عقب مانده‌ام.»
شهيد بابايي از اتومبيل‌هاي شيك و پر زرق و برق اصلاً خوشش نمي‌آمد و براي اياب و و ذهاب اگر يك وانت هم در دسترسش بود، از آن استفاده مي‌كرد. خدمت به مردم و به خصوص خدمت به رزمندگان برايش از هر كاري شيرين‌ تر بود... يك‌بار با هم در جزيره مجنون بوديم و يك وانت در اختيار داشتيم، هنگام غروب آفتاب مرا صدا زد و گفت: حسن مگر وانت نداري؟ گفتم: چرا👈گفت: ما الان كاري نداريم، بيا برويم اين بسيجي‌ها را از سنگرها به مقرشان برسانيم... گفتم: اين‌ها تمام مسلح هستند و شما شخصيت بزرگي هستيد، ممكن است مشكلي براي شما بوجود بيايد...با خنده و با لهجه قزويني گفت: پسر جان آن‌كس كه بايد ببرد مي‌برد. بيا برويم! 😄 خلاصه در اوقاتي كه كاري نداشتيم، به اصرار ايشان مي‌رفتيم و برادران بسيجي را در جزيره جابه‌جا مي‌كرديم و ايشان كه هميشه لباس بسيجي به تن داشت، رزمندگان بسيجي را در آغوش مي‌گرفت و با شوق مي‌بوسيد و مي‌گفت: شما لشكريان امام زمان(عجل) هستيد قدر خودتان را بدانيد...👌 🌷وقتی نبود و مأموریت بود و مدتها می‌شد که من و بچّه‌ها نمی‌دیدمش، دلم می‌گرفت. توی خیابان زنها و مردها را می‌دیدم که دست در دست هم راه می‌روند، غصّه‌ام می‌شد. زن، شوهر می‌خواهد بالای سرش باشد. بهش می‌گفتم: «تو اصلاً می‌خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟» می‌گفت: «پس ما باید بی‌زن می‌ماندیم؟» می‌گفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» می‌گفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن اجر زحمت هایت را کم کنی، اصلاً پشت پرده‌ی همه‌ی این کارهای من، بودن توست که قدم‌هایم را محکم‌تر می‌کند.» نمی‌گذاشت اخمم باقی بماند. کاری می‌کرد که بخندم و آن وقت همه‌ی مشکلاتم تمام می‌شد. راوی:همسر شهید 🌷من معمولا چند النگوی طلا در دست داشتم و عباس هر وقت النگوهای طلا را می دید ناراحت می شد و می گفت: ممکن است زنان یا دخترانی باشند که این طلاها را در دست تو ببینند و توان خرید آن را نداشته باشند؛ آنگاه طلاهای تو آنان را به حسرت وامی دارد و در نتیجه تو مرتکب گناه بزرگی می شوی. این کار یعنی فخر فروشی. می گفت: در جامعه ما فقیر زیاد است؛ مگر حضرت زینب (ع) النگو به دست می کردند و یا... 🌷حقیقت این است که روحیه زنانه و علاقه ای که به طلا داشتم باعث شده بود نتوانم از آنها دل بکنم؛ تا اینکه یک روز بیمار بودم و النگوها در دستم بود. عباس به عیادتم آمده بود. عباس را که دیدم، دستم را در زیر بالش پنهان کردم تا النگوها را نبیند. او گفت: چرا بالش را از زیر سرت برداشته ای و روی دستت گذاشته ای؟ چیزی نگفتم و فقط لبخندی زدم. او بالش رابرداشت و ناگهان متوجه النگوهای من شد و نگاه معنی داری به من کرد. از این که به سفارش او توجهی نکرده بودم، خجالت کشیدم. بعد از شهادت عباس به یاد گفته های او در آن روزها افتادم و تمام طلاهایم را به رزمندگان اسلام هدیه کردم... راوی: خانم زهرا بابایی, خواهر شهید 🌷زمانیکه در قرارگاه رعد بودیم، گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام، لباس های چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعداً بشویند. بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباس هایشان رفته بودند آنها را شسته و پهن شده می یافتند و با تعجب از اینکه چه کسی این کار را انجام داده در شگفت می ماندند! 🌷سرانجام یک روز معما حل شد و شخصى خبر آورد؛ آن کسی که به دنبالش می بودید؛ کسی جز تیمسار بابایی، فرمانده قرارگاه نیست. از آن پس بچه ها از بیم آنکه مبادا زحمت شستن لباسهای شان بر دوش جناب بابایی بیفتد یا آنها را پنهان می کردند یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت. 🌹خاطراتى از امیر سرلشگر خلبلن, شهيد خلبان عباس بابايى
🌷ماجرای شنیدنی اطاعت شهید بابایی از سرباز پادگانش! 🔸یکی از همرزمان شهید بابایی می‌گوید: نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورودش به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست. 🔹به بنده حقیر، مسئول وقت فرودگاه، اطلاع دادند "دم درب مهمان داری."! رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته، پس از سلام عرض کردم "جناب بابایی، چرا تو این گرما اینجا نشستی؟!" 🔹خیلی آرام و متواضع پاسخ داد "نگهبان بنده خدا گفت «هواپیما روی باند است و شما نمی‌توانی وارد شوی»، من هم منتظر ماندم، مانع پرواز نشوم". در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بود، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد، بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم. کتاب زندگی به سبک شهدا
👈در آمریکا،روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» ، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند. من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم.او گفت: چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه بر می گشتند. آنها با دیدن من شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قانع کننده نبود. او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسایلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین موقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرف من، تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسایل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند.» کتاب زندگی به سبک شهدا،ناصر کاوه راوی: اکبر صیاد بورانی
مادر یوسف: من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم 🔺پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت، کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند، گفتند به خمینی توهین کن یوسف این کار رو نکرد. 🔺به من گفتند توهین کن گفتم چنین کاری نمیکنم گفتند: بچه‌ت را می‌کشیم بازهم قبول نکردم پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند... 🔺گفتند به خمینی توهین کن بازم توهین نکردم من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند؛ بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم گفتند: دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها می‌گردانیم... 🔺شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: ، ... انگار همه عالم کمکم می‌کردند برای حفر قبر پسرم. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر... 🔺فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو... 🔺کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم.. به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم. 🔺به راستی مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) ایستادند ما چه قدر پای ارزش هایمان ایستاده ایم 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 ماجرای جالبی را مشاهده می‌کنید از شهیدی که پس از گذشت 17 سال از شهادتش، زنده می‌شود و به یکی از اعضای کمیته تفحص شهدا کمک می‌کند تا مشکلاتش حل شود. 🔷 مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🟡 ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 او همه جا بود 🔹نقشه حضور فرمانده شهید سپاه قدس در نقطه نقطهٔ محور مقاومت؛ از باریکه‌های غزه تا بلندی‌های لبنان، از عراق و سوریه تا میانهٔ میدان یمن و افغانستان و قلب ایران. 🔹️روایت دبیرکل حزب‌الله لبنان پیرامون تأثیر حاج در سراسر محور مقاومت 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587
🌹آخرین پیام شهید صارمی از مزارشریف ♦️ این‌جا محل کنسول‌گری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. ♦️خبر فوری: مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسول‌گری دیده می‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای... و ناگهان ارتباط تلفنی قطع می‌شود. 🌹۱۷ مردادماه سال۱۳۷۷ ✅داستان‌های شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280
🌹نحوه اسارت شهید مدافع حرم، محسن حججی ♦️محمد اسلامی:حسین فرمانده عملیات بود و محسن حججی از نیروهای زرهی حسین. ♦️چند باری اطلاع می‌دهند که قرار است حمله‌ای بشود. ♦️نزدیک صبح حدود ۵ صبح یک ماشین انتحاری وارد پایگاه می‌شود و خودش را منفجر می‌کند ♦️در همان انفجار اول شهید حججی مجروح می‌شود. حسین با توجه به سابقه فرماندهی‌اش و تجربه‌ای که داشت، همه را از چادر خارج می‌کند. ♦️بچه‌ها فکر می‌کنند که محسن شهید شده است. ♦️چادرها آتش گرفته بود، حسین به اندازه دو خاکریز نیروهایش را عقب می‌آورد. در این منطقه ۱۳۰ نیروی مجاهد عراقی بودند که حدود ۸۷ نفر را حسین زنده نجات می‌دهد. ♦️بعد از مدتی درگیری ماشین انتحاری دوم وارد می‌شود؛ با انفجار دوم محسن حججی به هوش می‌آید و از آن حالت بی‌هوشی که نیروها فکر کرده بودند شهید شده بیرون می‌آید و محسن را اسیر می‌کنند 🕊سالروز اسارت شهید مدافع حرم محسن حججی ✅داستان‌های شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280