🔴 مطلبی که حمید داودآبادی (نویسنده دفاع مقدس), امروز ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ به رشته تحریر در آورد 👇👇👇
▫️عاشقی دردسری داشت؟
عجب، دانستیم!
مدیر یکی از باشگاه ها و تیم های فوتبال کشور، توی برنامه تلویزیونی، جلوی چشم ملت، همچین با آب و تاب از عشقش به فوتبال گفت:
- من، چندین خانه و آپارتمان شخصی در تهران، جزیره کیش، بابلسر و فلان جا، و چندین ماشین شخصی داشتم، همه را به عشق فوتبال، هواداران تیم ... و فوتبال دوستان، فروختم و خرج باشگاه فوتبال کردم ...
بعید می دونم کسی چنین درصدی از عشق و عشقبازی را با خلق روزگار، محکوم کند یا نپذیرد!
اون وقت، مای فلک زده، بی ادعا و اعلام تلویزیونی و تبلیغاتی، نوجوانی و جوانی مان را گذاشتیم پای عشق خدا، انقلاب اسلامی، وطن و هموطنان ...
از کِیف و عشق نوجوانی و جوانی گذشتیم و همه را فدای دین و میهن کردیم ...
درمیدان نبرد با تانک و بمب و هواپیما و گاز شیمیایی، خون و خون دل، به بلوغ رسیدیم ...
نه چندین خانه و ماشین و حساب میلیاردی داشتیم و داریم ...
بهمون می پَرَند و میگن:
- بسّه دیگه ... این کارها و ادا اطوارها چیه؟
چهل ساله جنگ تموم شده بابا ... بشین سر زندگی و خانواده ...
چقدر میری سر مزار رفیقات در بهشت زهرا ...
این که نون و آب نمیشه واسه زن و بچه ...
زندگی خرج داره ...
گشنه نشدی که عاشقی یادت بره ...
حق بدید مُخَم هَنگ کنه و مَنگ بشم!
اگه عشق اونا عشقه که به خاطرش همه خانه ها و ماشین ها و میلیاردها تومان داشته و نداشته شخصی خویش را می ریزند به پای هوادارانی که اصلا و ابدا نه تا حالا اینها را فهمیده اند، نه شنیده اند و نه باور خواهند کرد ...
پس چی میگن:
عشق، یعنی استخوان و یک پلاک
سال ها تنهای تنها زیرِ خاک!
واقعا،
عشقِ ما، استخوان داشت،
نمی دانستیم؟!
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📷 شرح عکس👆:
من در کنار شهید سلیمان ولیان
بهمن ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۵
سه راه مرگ شلمچه
عکاس: شهید محسن کردستانی
دقایقی قبل از شهادت ولیان و کردستانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
شجاعت شهید زاهدی بینظیر بود
🔺دبیرکل حزبالله لبنان:
🔹حاج زاهدی مانند سایر جوانان از ستونهای انقلاب اسلامی ایران بود و از همان ابتدا مسئولیتهای بزرگی را بر عهده گرفت.
✅ سالگرد سپهبد شهید، علی صیاد شیرازی، گرامیباد
🌟اهمیت دادن به نماز اول وقت، در برابر دیگر کارهای زندگی.
امیر دربندی، از هم رزمان شهید بزرگوار علی صیاد شیرازی می گوید: «در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر. دیدم ایشان مدام به ساعت شان نگاه می کند. علت را پرسیدم. گفت: موقع نماز است. همان لحظه به خلبان اشاره کرد که همین جا فرود بیاید تا نماز را در اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح بدانید تا مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز را بخوانیم. هلی کوپتر نشست. با آب قمقمه ای که داشت، وضو گرفتیم و نماز ظهر را همگی به امامت ایشان اقامه کردیم».
https://eitaa.com/fatemi48