📌 #تسوی_ضمیر شهیدعلمدار: اگر مثل شهدا نباشیم بی فایده است/باید پیام شهدا را به داخل شهرها ببریم
🔹️ هر روز ورود زبانش بود و می گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.»
🔹 یکبار به او گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟»
🔸برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .»
◽بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.»
کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه
منبع: علمــدار / گروه فرهنگی شهید هادی
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
#از_شهدا_بیاموزیم
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است.
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
✋خدمه همراه (از خاطرات شهید احمدی روشن)
قرار بود چند نفر از سازمان به عنوان خدمه همراه مان بیایند.
چشمم آب نمی خورد که به درد کار بخورند و آبی ازشان گرم شود.
آدم های سفارشی که سازمان ها معرفی شان می کردند، معمولاً کار نمی کردند.
وقتی دیدمش با خودم گفتم «ای داد و بیداد! اینکه از بس لاغره، جون نداره برای ما کار کنه.»
چیزی بهش نگفتم.
سخت ترین کار را انتخاب کرد.
سینی های غذا را می چید توی هیتر تا گرم بماند، وقتی زائرها از حرم می آمدند، توزیع می کرد.
تازه این کارش که تمام می شد می رفت انبار آشپزخانه و سردخانه. به مسئول انبارداری کمک می کرد.
وظیفه اش نبود، ولی می رفت.
آخر سفر مسئول انبارداری دیوانه ی اخلاق و رفتارش شده بود.
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
🌷 #خاطرات_شهدا
●حسیـن ایرلو بچه تهران بود از آن داش مشتی هــا...
شده بود فرمانده تخریب لشکر المهدی(عج)...
●می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجـبم از من هم نمـونه... گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد....
●بعد از حسیــن، کاکا علے شـد فرمانده تخریـب...
دیدم همیشــه یک لباس منـدرس و کهنه به تن دارد.
گفتـم کاکا علے این چـیه پوشیدے زشتـه!
گفـت: لباس شهیـد ایرلوِ!
گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟
گفت:دادم خیاط بـرام اندازش کـرده.
روی آسـتین جاے یک پارگے بود.
گفـتم: این چـیه، چرا این را ندوختـی؟
گفت: جاےترکـشیه که به بازوے ایرلو رفته.
هر وقت خسـته میشـم. دلم مےگـیره سرم رو
مےگذارم رو این پارگےآروم میشم!
#شهید_علی_ناظمپور(کاکاعلی)
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمدهایم و شیعه هم بدنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم
و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست
و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً..
🗣شهید محمودرضا بیضائی
💠ماجرای تغییر تیپ شهید ابراهیم هادی
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
🌹شهید آوینی: غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند.
شادی روح شهید غیرت شهید الداغی که توسط حامیان مهسا کومله به شهادت رسید ۷ صلوات هدیه کنید 🌹
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
💐محل کشف پیکر شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی.
🔷از خدا خواسته بود مانند مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها و شهید ابراهیم هادی گمنام بماند، همین اتفاق هم افتاد. دو سه هفته از پیکرش خبری نبود، اما ...
پس از مدتی به خواب فرمانده اش آمد و محل دفن پیکرش را نشان داد!!
برای همه جای تعجب بود، او در وصیتش نیز به گمنامی اشاره کرده بود.
اما به فرمانده اش گفت: پدرم هر روز برای پیدا شدن پیکر تنها پسرش، توسل به حضرت زهرا دارد و خانم به من فرمودند شما برگرد...
📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی
شهید مدافع حرم🕊🌹
#سیدمیلاد_مصطفوی
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ای #لشگر_صاحب_زمان (عج)
#آماده_باش ،،،، #آماده_باش
📽 #فیلم / تصاویری از صحنه های فراموش نشدنی دوران جنگ تحمیلی _ دهه ۶۰
ای لشگر صاحب زمان
آماده باش ، آماده باش
بهر نبردی بی امان
آماده باش ، آماده باش
رزمندگان جان به کف
روز شجاعت آماده
ای لشگر روح خدا
گاه شهامت آماده
ای نیروی اسلامیان
تا بی نهایت آمده
از بهر دفع دشمنان،
آماده باش ، آماده باش...
#حماسه_دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
✍شهید مستجاب دعوه علی ماهانی ؛ چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
🔹بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟
🔸گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم.
🔹برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا...
🔸دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم.
🔹گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟
🔸گفت: نبودی چه خبر شد؟
🔹تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟
🔸هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد.
🔹آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها...
🔸پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟
🔹گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن...
🔸بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
💢از کتاب پیراهن خاکی شهید علی ماهانی...
شهید#علی_ماهانی🕊🌹
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
🔴⚡️یک پیماننامهی سه نفرهی عجیب
🔺اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان میبندیم بر اینکه هر کدام از ما سه نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید.
🔺هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند.
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅چرا #شهدا در کارشان موفق بودند؟!
♦️سخنان ۲۸سال پیش سردار قاآنی در باب علت موفقیت شهدا
🔷چطور از #هیچ ، #همه_چیز آفریده می شود؟
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
🔺شهیدآوینی:
حزب الله اهل ولایت است
و اهل ولایت بودن دشوار است پایمردی میخواهد و وفاداری
یکی از آشنایان خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید.
وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد،شهید پلارک بهش گفت: من نمیتونم شما رو شفاعت کنم...فقط وقتی میتونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید،همچنین زبانتان را نگه دارید در غیر این صورت هیچکاری از من بر نمیاد...
#شهید_سید_احمد_پلارک
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یه خاطرخواهی سراغ دارم
رو دست همه خاطرخواها...
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
هدایت شده از منبرک فاطمی
سبک زندگانی رضوی
https://eitaa.com/fatemi222/3540
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟
عباسعلی گفت: امام گفته.
مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه.
خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته.
اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست.
گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود…
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن..
حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره…
تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند
گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد.
گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده!
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید…
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه…
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.
گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!
گفتن مادر بیخیال. نمیشه…
مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم.
گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین.
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید.
و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد…
(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)
شادی روح پاک شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ🌴
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 چقدر دلمون برا این صدا تنگ شده 😭
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 لحظه اصابت تیر بر پیشانی نوجوان بسیجیِ راننده لودر و بر سینه جوانی دیگر هنگام زدن خاکریز در خط مقدم جبهه های دفاع مقدس 😭
♦️ در فیلم دیدیم که به سرعت پس از شهادت نفر اول، راننده دیگری جای سنگرساز بی سنگر را خالی نمی گذارد،
🔷حقیقتاً شجاعتی وصف ناپذیر می خواست نفر دوم باشی و روی آن صندلی بنشینی...
#شجاعت
🔺خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
شجاعت در میدان خطر
https://eitaa.com/fatemi48/317
ثبات قوم شهدا در مسیر انقلاب
https://eitaa.com/fatemi48/315
خواستند گمنام بمانند
https://eitaa.com/fatemi48/304
آقای صیاد یک روحانی است
سپهبد علی صیاد شیرازی حدود ۱۷سال
با آیتالله بهاءالدینی مراوده داشت
و دستپرورده ایشان بود.
شاگردی او در این مكتب او را
استادی ورزیده در اخلاق و اخلاص
ساخته بود. آقا از او تعبیر میكرد:
《 آقای صیاد یک روحانی است كه یک مشت روحانی را به دور خود جمع كرده است.》
وقتی طلبههای شیراز خدمت آیتالله بهاءالدینی رسیده و از ایشان درس خواستند و گفته بودند:
ما را هدایت كن، درسی به ما بده
آیتالله بهاءالدینی فرموده بودند:
《بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید، اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا دارید و هم آخرت.》
به نقل از حسین حیدری كاشانی
از شاگردان آیت الله بهاءالدینی
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
--------‐‐---------------------------------------------