#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت #زبان_حال_امیرالمومنین_ع
آتشی داغ تو در سینۀ من روشن کرد
باید از شعلۀ آن تا به ابد شیون کرد
قامت صبر مرا داغ تو در کوچه شکست
ماجرای در و دیوار چهها با من کرد
ماندهام بر دل تو میخ در آتش زده است
یا دل سوختهات خون به دل آهن کرد؟
شمع چشمان کبودت ز غمم سوخت چنان
که غریبی مرا بر همه کس روشن کرد
جامۀ رزم به تن داشت علی، پیش از این
بعد تو پیرهن صبر دگر بر تن کرد
شاعر: #یوسف_رحیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را
خنده ها و گریه های آخرین فرزند را
ازسفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای
ازکجا آورده ای این طرفه بازوبند را
داغ هجران تو بر من آنچنان سخت است که
برجگر باید بریزم بعدازاین اسپند را
تا توبودی یک نفر حرف دلم رامیشنید
بی توبایدبشنوم هرآنچه می گویند را
بند بند پیکرت لرزید وپهلویت شکست
در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
شاعر: #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست
تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار، مزار تو نه مزار علیست
دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط
کمی هم از عرق روی شرمسار علیست
تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند
عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست
پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است
پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست
غذای دیشبمان دستپخت زینب بود
چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست
دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد
چرا که مستمع روضه های یار علیست
منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر
وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست
به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود
نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست
شاعر: #محمدعلي_بياباني
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة
بحر چشمم از غمت طوفان شده
وصل حیدر از غمت هجران شده
تاب حیدر بار دیگر طاق شد
از نبود فاطمه او آب شد
قصه زهرا بگویم ای عجب
زخم مسمار و لگد آید غضب
بسته دست حیدر و سویی روان
کودکان اندر پی مادر دوان
رد خون باشد نشان کودکان
زخم پهلویش بود از او نهان
اشک چشم مجتبی را پاک کرد
ضرب شلاق عدو را خاک کرد
شد سماء از این مصیبت انفطار
رفت زهرا از جهان بر سوی یار
سروده :
استاد حسین احمدی
🔰متن روضه حضرت زهرا مجلس چهارم:
السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّة
ِ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ ص لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْه
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا
یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا
بیش از پدرمادر محبت میکند زهرا
از نان شب خرج رعیت میکند زهرا
فرمود: و یطعمون الطعام مسکین و یتیم و اسیرا
هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد
مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد
نه فقط مقداد و عمار و سلمان!
از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد
لباس زهرا رفت تو خونه اون یهودی دیدن از لباس زهرا نور بلند شده همشون مسلمان شدند
از برکت ش حتی یهودی هم مسلمان شد
چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا
توحید دارد میچکد از سقف ایوانش
اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش
زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ...
فضهش پیمبرگونه صحبت میکند زهرا
چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود
اومدن اعتراض کردن گفتن علی به فاطمه بگو یا شب گریه کن یا روز
کاش اینطور میگفتند گفتن علی به فاطمه بگویی لقد آذیتنا بکثرة بکائک
ما رو داری اذیت می کنی امیرالمومنین اومد خونه زهرا مشغول گریه و ناله است اما نوشتن تا دید علی اومده سکوت کرد امیرالمومنین پیام رو رساند اما زهرا فرمود یا ابالحسن ما اقل مکثی بینهم یعنی به تعبیر من گویا بفرماید علی به مردم بگو زیاد اذیتتون نمیکنم عمر من کوتاهه
چیزی نمی خواهد از این دنیا برای خود
فیضی دهد همسایه را با ربنای خود
پهلویش آزرده ست اما با خدای خود
هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا
کانت تقوم حتی تتورم قدماها
قربون عبادتت بی بی جان !
طوری در نماز نور افشانی می کرد فرموده اند خدای متعال ندا میدهد یا ملائکتی انظروا الی أمتی فاطمه
ملائکه من ببینید چگونه فاطمه چگونه عبادت می کند
ترتعد فرائصها من خیفتی
یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد
تصمیم بر یاری و امداد علی دارد
لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد
با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا
اما چه خبر شد ؟
چطور اجر رسالت پیامبر را دادند؟
روزهای آخر پیغمبر اومد تو مسجد فرمود: ای مردم اگه یه کارگر براتون کار کرد اجرش رو بدید
فهمیدن پیغمبر غرضی داره گفتن یا رسول الله منظور شما چیه؟
پیغمبر فرمود به تعبیر من من این همه برای شما زحمت کشیدم اجر من و مزد من محبت این بچه هامه
یا رسول الله نبودی ببینی چطور اجر رسالت شما را پرداخت کردند
از هرم آتش صورت پروانه میسوزد
در پیش چشم کودکان کاشانه میسوزد
چون شمع ذره ذره مرد خانه میسوزد
اما صبوری در مصیبت میکند زهرا
📜 فیش مدح و مرثیه
🔺روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
السَّلامُ عَلَيْكِ یا فاطمةُ الزهرا (۱)
زبان چگونه گشایم به مدح تو مادر
که بی وضو نتوان خواند سوره کوثر
زبان وحی، تو را پاره تن خود خواند
زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟
خدا به خواجه لولاک داده بود ای کاش
هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر
شکوه عاطفهات پیرهن به سائل داد
چنان که همسر تو در رکوع انگشتر
🔺امشب با تموم وجودت بگو: أَنا سائِلُکُم... ببین گدای در خونتون اومده! امشب کمکمون کن. نذار دست خالی از اینجا بریم بی بی جان.
خدا گواه که چون فاطمه نمیخواهیم
حکومتی که نباشد در آن علی رهبر
حجاب، روی زمین طفل بیپناهی بود
تو مادرانه گرفتیش تا ابد در بر
میان کوچه که افتاد دشمنت از پا
در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر (۲)
🔺 آخ بمیرم، فکر کردن کار زهرا رو بین در و دیوار تمام کردن. اما دیدن بی بی چادر به کمر بست، یاعلی گفت و اومد وسط میدون. چی دید مگه؟! یه وقت دید إِجتَمَعُوا علیه (۳) وَ أَلقَوا فی عُنُقِهِ حَبلاً أَسوَدَ (۴)
طناب سیاهی به گردن خیبر شکن انداختن، دارن کشان کشان علی شو می برن. لذا حضرت زهرا فرمود: إستحقروا اباالحسن بَعدَ رسولِ الله... (۵)
بعد پیغمبر با این کارشون مولا رو تحقیر کردن.
حالا زهرایی که از نامحرم و نابینا رو می گیره، وقتی این صحنه رو دید، نوشتن: حَالَت فاطِمَه، بَینَهُم وَ بَینَ بَعلِهَا
مادر سادات بین امیرالمومنین و مهاجمین حائل شد
گفت: به خدا قسم اجازه نمیدم پسرعموم رو با زور ببرید. (۶)
دیدن هرکاری می کنن نمی تونن فاطمه رو از امیرالمؤمنین رها کنن.
نانجیب صدا زد: قنفذ، چرا بیکار وایستادی!
گفت: چه کنم امیر؟ علی بزنم یا فاطمه رو؟
گفت: تو فاطمه رو بزن علی خودش می میره
چه کرد قنفذ؟!
آماده ای بگم نالشو بزنی...
فَضَرَبَها قُنفذٌ بالسَّوطِ عَلَی عَضدها ظَهرِها وَ جَنْبَیْها (۷)
اونقد با تازیانه، به پشت و پهلوهای مادر سادات زدن، مادر ما بی رمق شد و رو زمین افتاد.
مدینه نامرد اینجور صدا زد: قنفذ چرا بی کار نشستی، کربلا هم یه نانجیبی صدا زد: حرمله چرا بی کار نشستی؟
گفت: پدر رو بزنم یا پسر رو؟
سیدبن طاووس میگه: هنوز صحبت ابی عبدالله تموم نشده بود. یه وقت ببینه علی اصغر داره توو بغلش دست و پا می زنه.
فَذُبِحَ الطفل، مِنَ الاُذُنِ اِلی الاُذُن (۸)
🌀ناله بزن یا حسین...
📚منابع:
(۱) فرازی از زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها
(۲) سیدحمیدرضا برقعی
(۳) عوالم العلوم و المعارف | ج۱۱ | ص۵۷۲
(۴) الاحتجاج علی اهل اللجاج |ج۱ | ص۸۲
(۵) داستان فضايل و كمالات فاطمه | ص۲۶۲
(۶) عوالم العلوم و المعارف | ج۱۱ | ص۵۷۲
(۷) الاحتجاج علی اهل اللجاج |ج۱ | ص۸۲
(۸) معالی السبطین | ج۱ | ص۴۲۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✒️ به کوشش| حجت الاسلام مجتبی حاجی پور
#ایام_فاطمیه #فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را
خنده ها و گریه های آخرین فرزند را
ازسفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای
ازکجا آورده ای این طرفه بازوبند را
داغ هجران تو بر من آنچنان سخت است که
برجگر باید بریزم بعدازاین اسپند را
تا توبودی یک نفر حرف دلم رامیشنید
بی توبایدبشنوم هرآنچه می گویند را
بند بند پیکرت لرزید وپهلویت شکست
در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
شاعر: #محمدعلی_بقایی
@fatemi222
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک درآستان تواند؟
لحظه ای که قنوت میگیری
همه ی شهر میهمان تواند
چتر این رحمت الهی را
بر سر اهل شهر گستردی
با تو همسایه ها چه خوشبختند
همه را یک به یک دعا کردی
ماکه همسایه ی تو نه.. اما
از ازل زیر سایه ات هستیم
در هیاهوی روز محشر هم
به نخ چادرتو دل بستیم
درس عشق است درس زندگی است
بین خانه صفا و سادگی ات
چه دفاع مقدسی شده است
در دل جبهه ایستادگی ات
بهتر از این کدام تقدیر است؟
در دفاع از علی شهید شدن
باب شد بعد از آن حماسه ی تو
در رکاب ولی شهید شدن
نام زهرا میان معرکه ها
نقش سربند حاج قاسم هاست
دل سردار ما سرای علی،
خانه اش وقف روضه ی زهراست
سالها بود بانی روضه
حال بر سفره ی تو مهمان است
حاج قاسم که مرد میدان بود
حاج قاسم که مرد میدان است
تو علمدار عزت و غیرت
کوثری.. کوثری و بی مانند
تو شب قدر عالمی زهرا
حیف قدر تو را ندانستند
ما از آن قدر ناشناسی ها
ما از این زخم ها عزاداریم
با در خانه ی تو میسوزیم
با در خانه ی تو میباریم
آه! بر غربتت شهادت داد
ریسمان..شعله...میخ..در...دیوار
سر به دیوار غم گذاشت علی
تکیه داده ست کوه بر دیوار
گوشه ای بچه های تو گریان
روضه برپاست کنج خانه ی تو
در دل آسمان چه غوغایی است
وقت تشییع مخفیانه ی تو
آه.. همراه یاس پرپر خود،
باغبان را علی به خاک سپرد
مثل گنجی که میشود پنهان
آسمان را علی به خاک سپرد
شاعران: #سیدمحمدمهدی_شفیعی و #سیدعلیرضا_شفیعی
@fatemi222
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس ، ز چشمان ترت هست هنوز
رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز
ای پرستوی مهاجر سفرت کشت مرا
کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز
رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر ؟
شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز
راستی حال تو خوب است ، خوشی بانویم ؟!
اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور ؟
خوب شد پهلوی تو ، درد نداری دیگر ؟
با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز ؟
ناله های حسنت از همه جانسوزتر است
نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز
زینبت زنده کند یاد تو را در خانه
اصلا انگار ، که چادر به سرت هست هنوز
جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن
پشت این در ، اثری از پسرت هست هنوز
شاعر: #رضا_قاسمی
@fatemi222
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
سخت است پایان شب هجران نباشی
پایان رنج کهنه ی انسان نباشی
ای یوسف گمگشتهی این شهر تا کِی
مردم بیایند و تو در کنعان نباشی ؟!
ما را به خیر تو امیدی هست بسیار
شرّ می شود خیری که تو در آن نباشی
نوح از نفَس می افتد و گم می کند راه
طوفان که راه افتاد ، کشتیبان نباشی
حبس ابَد خواهیم خورد آقا ، اگر که
راه نجات ما از این زندان نباشی
خورشید ناپیدای پشت ابر غیبت
ای کاش می شد اینهمه پنهان نباشی
تنهایی ام را با تو قسمت کردم و بس !
چیزی ندارم که تو در جریان نباشی
یادش بخیر آن ندبه ی کافی که می گفت
تا کی دوای درد بی درمان نباشی ؟!
می گفت این خانه عزیزم خانه ی توست
حیف است در مهدیّه ی تهران نباشی
اصلاً غلط گفتم تو هستی ، کور ماییم
امکان ندارد گوشه ای مهمان نباشی
امکان ندارد روضه ی زهرا بخوانند
تو گرم ذکر آه مادرجان نباشی
حیّ علی خیرالعمَل می خواند ، زهرا
در هر نمازش العَجل می خواتد ، زهرا
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ