eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
34 عکس
35 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
گشته دارُ العزا،همه ی عالمین کربلایی شده،کاروان حسین یا حسین یا حسین... با دلی غمزده،بهر این کاروان قل هوالله و هَم،فَدخُلوها بخوان یا حسین یا حسین... زینب اینجا شود،مضطر و نیمه‌ جان آه از مَقتل و،چَشم نا مَحرمان یا حسین یا حسین.. روزی اینجا شود،شور محشر به پا سر قرآن رود،به روی نیزه ها یا حسین یا حسین.. بین گودال خون،با غمی بی کران میشود مادری،زین عزا نوحه خوان یا حسین یا حسین... کاروان کربلا https://eitaa.com/fatemi8/426
افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو خوردم زمین کنار تو, از جا بلند شو لشکر به قامت خم من خنده می کند شد علقمه محلِّ تماشا, بلند شو لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است گوید رباب؛ حضرت دریا بلند شو مادر فتاد روی زمین گفت: “یاعلی” تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو یک جور می دهیم جواب سکینه را باشد… بیا به خیمه تو حالا… بلند شو… من قول می دهم که به رویت نیاورد که خالی است مشک تو سقّا, بلند شو اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را خواهر بگو به زینب کبری, بلند شو امّ البنین نیامده, زهرا که آمده بی دست من, به خاطر زهرا بلند شو رضا رسول زاده
غم عشقت بیابان پرورم کرد هوایِ وصل بی بال و پرم کرد به من گفتی صبوری کن صبوری صبوری ترفه خاکی بر سرم کرد آی .. خدایا زینبم تنها و بی کس کَسِ بی کس به فریادِ دلُم رس خدایا من همان محمل نشینم من همونی ام که وقتی نسیم پردۀ محملُ کنار زد ، گوشۀ چادرم پیدا شد . حسینم برا عباسم اخم کرد ( زبانِ حال ) عباس مگه نمی بینی نسیم پردۀ محملُ کنار زده .. حالاببین به چه روزی افتادم .. حالا ببین به چه روزی افتادم .. معجرم اینطرف .. خِماره ام اون طرف .. چنان در خیمه ها آتش به پا شد که دامن ها پناهِ شعله ها شد به عمقِ جانِ من این غم چنان شرار افروخت در آن دیار دلِ خیمه ها برایم سوخت ... ایام هفتۀ دفاعِ مقدس ، یادی کنیم از همۀ گذشتگان ، شهدا ، امام شهدا .. خیمه ها میسوزد و شمعِ شبِ تارِ عزاست کربلا .. ماتم سراست .. مجمعِ پیغمبران در قتلگاهِ کربلاست کربلا .. ماتم سراست
از تل زینبیه زینب صدا می زد حسین با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین رنگی ز رخ پریده زینب صدا می زد حسین هر جا به هر بهانه زینب صدا می زد حسین در زیر تازیانه زینب صدا می زد حسین بالین جسم عباس زینب صدا می زد حسین پاشیده شد گل یاس زینب صدا می زد حسین کنار نعش اکبر زینب صدا می زد حسین قاتل چو بر مقتل رسید زینب صدا می زد حسین تا حنجر شه را برید زینب صدا می زد حسین در خیمه گاه در قتلگاه زینب صدا می زد حسین در کوفه و شام بلا زینب صدا می زد حسین
آتش افتاده بر خیمه گاهم می رود تا فلک سوز آهم عصر فردا تو با دیده ی خون می شوی زائر قتلگاهم وای غرق خون پیکرها- وای ناله ی مادرها وای روی نیزه سرها وای یااباعبدلله(ع) * می کنی جان خواهر نظاره روی نی راس هجده ستاره می زنی عصر فردا تو زینب(س) بوسه بر حنجر پاره پاره وای کودکی مه پاره وای مادری بیچاره وای غارت گهواره وای یااباعبدلله(ع) * روی نیزه ببینی سرم را غرق دریای خون پیکرم را می بری همره خود به کوفه کهنه پیراهن مادرم را وای می روی تو از حال- وای در کنار گودال وای ناله های اطفال وای یااباعبدلله(ع)
از خیمه ها میکشد آتش زبانه امان از ضرب سیلی و تازیانه کودکان آواره با ناله و آه حجت بن الحسن آجرک ا واویلا واویلا واویلا واویلا در فکر قتل و غارت دشمن دین است در خیمه ای سوزان زین العابدین است میگرید از غم هجر ثارُالله حجت بن الحسن آجرک ا واویلا واویلا واویلا واویلا
وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پریشان شد وسط چند خیمه ی سوزان خواهری دل شکسته حیران شد وای من چادری به یغما رفت بانویی معجرش در آتش سوخت مرد بیمار این حرم تنهاست نیمه ای از بسترش در آتش سوخت شعله و دود تا فلک می رفت کربلا هم سقیفه ای دارد به لب کُند تیغ خرده نگیر! هرکه اینجا وظیفه ای دارد عاقبت هرچه بود، با سختی سرخورشید را جدا کردند مرد خورجین به دستی آوردند صحبت از درهم وطلا کردند مرد خورجین به دست با سرعت سمت دارالعماره می تازد مرد خوش قول ِ کوفه با جیبی مملو ازگوشواره می تازد باد تند خزان چه سوزی داشت! چند برگی ز لاله ای گم شد در هیاهوی زیور زینب گوشوارِ سه ساله ای گم شد وای از هق هق النگوها آسمان هم به گریه افتاده درشلوغی ِ عصرعاشورا حرمله یاد هدیه افتاده حرف خلخال را دگر نزنید درد ِسرسازمی شود به خدا دختران تازه یادشان رفته زخم ها باز می شود به خدا سرعباس را به نیزه زدند تا ببیند چه بر حرم رفته تا ببیند نگاه یک لشگر سمت بانویی محترم رفته
زمین کربلا این جاست زینب! null زمین کربلا این جاست زینب! دیار پر بلا این جاست زینب! تحمل می کنی؟ گویم برایت فراق ما دو تا این جاست زینب! صدایی آشنا آید به گوشم که مادر قبل ما این جاست زینب! چه سرهایی شکسته بین این دشت مسیر انبیا این جاست زینب! برای خواب پنجاه سال پیشت دم تعبیرها این جاست زینب! همان جایی که گفته «امّ أیمن» زمین نینوا، این جاست زینب! بزن بوسه تمام سینه ام را ضریح مصطفی این جاست زینب! همان جایی که قرآن ها بیفتد به زیر دست و پا این جاست زینب! ببین نرمیِ زیر حنجرم را فرود نیزه ها این جاست زینب! ببین این مهره های محکمم را ذبیحاً بالقفا این جاست زینب! تمام خاک این صحرا خریدم همه سرّ خدا این جاست زینب! به مسلخ پا گذاریّ و ببینی غسیلاً بالدّماء این جاست زینب! مبادا معجر از سر وا نمایی عدوی بی حیا این جاست زینب! حنا از خون به گیسویت بگیری حجاب کبریا این جاست زینب!
نگاهت آب را شرمنده می كرد null نگاهت آب را شرمنده می كرد دل مهتاب را شرمنده می كرد سرت وقتی به پهلو روی نی رفت سر ارباب را شرمنده می كرد قلم در نام سقّا موج می زد زِ غصّه قلب دریا موج می زد تنت را زیر و رو كردند ، آری كه خون در چشم زهرا موج می زد دو دستت بال جبریل امین شد نگاه آسمان ، محو زمین شد بنازم این مقام و منزلت را كه زهرا بهر تو ام البنین شد
به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تو رو بردن، دیر رسیدم من یه گوشه‌ی گودال مادرو دیدم من که رفته بود از حال، دیر رسیدم من صدا زدی من رو خودم شنیدم من صدای رگهات بود دیر رسیدم من افتان و خیزان و نفس بریدم من پیرهن و بردن دیر رسیدم من
اینجا‌ محلّ ناله و آه است ای اهل عالَم این خیمه گاه است سالار زینب سالار زینب… اینجا پیچیده‌‌ ناله زهرا آه و واویلا آه و واویلا سالار زینب سالار زینب… اینجا با سوز و با دیده تر مادری گوید لالایی اصغر سالار زینب سالار زینب… اینجا هنوزم همه طفلان اَلعَطَش گویند با کامِ عطشان سالار زینب سالار زینب… اینجا هنوزم غم بُوَد غالِب آید صدای اسبِ بی صاحِب سالار زینب سالار زینب
📝شب عاشورا بود آخر شب بود داشتم بر می گشتم از مجلس روضه ، سر چهار راه رسیدم خیلی خلوت بود، دیدم یک بابایی جلویم را گرفت از بوی دهانش فهمیدم مست است ، گفت آثا سید کجا داری می روی؟ گفت هیچی از مجلس آمدم دارم می روم خانه ام. گفت مگر ما دل نداریم؟ برای ما روضه نمی خوانی؟ گفتم اگر روضه می خواهی مجلس روضه هست بیا ما آنجا روضه می خوانیم و گوش کن. گفت نه حاج آقا ما همین جا می خواهیم روضه گوش بدهیم. گفت اینجا که نمی شود بیا مجلس روضه من آنجا برایت روضه هم‌ می خوانم. شب عاشورا بود دیگر. بعضی از این لات و لوت های قدیم مرام داشتند مثل بعضی از این نامردهای الان نیستند که شب عاشورا گاهی موقع ها قرار پارتی می گذارند اصلا انگار نه انگار چیه چه خبر است؟ گفت حاج آقا من همین جا می خواهم برایم روضه بخوانی . این بنده خدا دید نمی تواند از او خلاص بشود خواست بهانه بیاورد این را از سر خودش باز بکند گفت ما عادتمان این است که وقتی می خواهیم روضه بخوانیم بلاخره یک منبری صندلی باید رویش بنشینیم روضه بخوانیم اینجا سر چهارراه چکار بکنم؟ گفت بیا پشتم بنشین. این سید بزرگوار گفت حالا می نشینم دوکلمه می گویم شرش را می کنم. نشست شروع کرد سلام به امام حسین دادن: 💠السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک.. یک‌مرتبه دید منبرش دارد می لرزد یک مقدار دیگر ادامه داد دید به شدت دارد تکان تکان می خورد که دیگر نمی تواند بنشیند سریع سلام را تمام کرد وایساد دید این بنده ی خدا بلند شد صورت خیس از اشک گفت آقا سید ممنونتم ، ممنونتم ، آقا سید خانه ت کجاست من تا در خانه برسانمت این موقع شب نگهت داشتم شاید خلوت است کسی اذیتت کند بیایم تا در خانه مواظبتم. گفتم نه خودم می روم گفت نه من تا در خانه می رسانم. گفت آمد تا در خانه ی ما آن آخر که می خواست خداحافظی کند یک چیزی گفت من را آتش زد و رفت ؛ با همان صورت اشکی گفت : که آقا سید سوال دارم ازت ، گفت بپرس ، سوالم این است که خدا منبر امام حسین را می سوزاند؟ من امشب منبر امام حسین شدم خدا منبر امام حسین را هم‌ می سوزاند؟ گفتم نه عزیزم نه تو دست توی دست امام حسین دادی ، خود آقا دیگر نگهت می دارد. پاک آمدی جلو صاف برو جلو. استاد عالی