eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
34 عکس
33 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
جگر با زهر شد درگیر و آه از سینه ات برخواست از این غم باز هم در سینه ام بزم عزا برپاست نفس میسوزد و دارد دو چشمت تار می بیند دوباره روی خاکِ سردِ حجره یک حسن(ع) تنهاست خودت را رو به قبله کرده ای با زحمت بسیار اجل نزدیک شد! از سردی دستان تو پیداست شدی دوم-حسن(ع) که باز خرجِ کینه ات کردند به دستِ زهرِ مسمومی که قصدِ کشتنش بالاست رسید آخر به لب جانت؛ امام ِ عسکری(ع)جانم ملائک آمدند آقا به دورِ پیکرت غوغاست سپس مهدی‌(عج) رسید و جعفر کذاب ها دیدند که این صاحب-عزا با سنّ کم هم سرور و آقاست یتیمانه پدر را دفن کرد و تازه شد داغش به یادِ پیکری زخمی، دلش آوارهٔ صحراست لبش آهسته با خود گفت غرقِ آه یا جداه لبانت از عطش خشک و کنارت پهنهٔ دریاست بمیرد کاش آن خنجر که دارد چشم بر حنجر إلهی بشکند دستی که بر قتل تو بی پرواست پریشان آمد و حالِ تو را دید و «بنیّ» گفت پریشان-حالی اش از پیکرِ عریانِ تو پیداست میانِ ازدحامی سخت شد پیراهنت پاره عزادارِ شبانه روزِ این غم مادرم زهراست(س)! شاعر:
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت ستون خيمه ى اشراق ناگهان لرزيد به سوگ حضرت خورشيد، كهكشان لرزيد شكست آه
حجت الله یگانه پسرم 🔹 https://eitaa.com/fatemi8/869 ستون خیمه اشراق ناگهان لرزید https://eitaa.com/fatemi8/854 مادرت نیست ولیکن پسرت هنوز https://eitaa.com/fatemi8/855 تسلیت ای حجت ثانی عشری بن الحسن🔹 https://eitaa.com/fatemi8/856 یبن الحسن فدای تو و دیده ترت https://eitaa.com/fatemi8/857 این داستان زهر و جگر مستمر شده https://eitaa.com/fatemi8/859 مثل بغض از وسط حنجره برخاسته‌ایم https://eitaa.com/fatemi8/860 به لب خشک تو انگار که باران می‌خورد https://eitaa.com/fatemi8/861 اثر زهر به کل بدنت معلوم است https://eitaa.com/fatemi8/862 با تو چه کرده ز پدر دست و پا نزن https://eitaa.com/fatemi8/863 نشد که قوری نارس شراب ناب شود https://eitaa.com/fatemi8/864 قصد قصد زیارت است اما https://eitaa.com/fatemi8/865 وقتی امام عصر ما امشب عزادار است https://eitaa.com/fatemi8/866 جگر با زهر شد درگیر و آه از سینه‌ات برخاست https://eitaa.com/fatemi8/867
حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم دشمن از زهر جفا کار مرا ساخته است زهر ، افکنده شرر بر جگرم حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم کاسه آب به دستم بنگر می لرزد لرزه افتاده ز پا تا به سرم حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم گویم امروز ز جان دعوت حق را لبیک از سر جان و جهان در گذرم حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم صاحب عسگرم و جز تو مرا یاری نیست مونس همدم شام و سحرم حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم بعد من سر به بیابان بگذاری شب و روز باشد از حالت زارت خبرم حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم تویی آن منتقم آل محمد به جهان ای جگر گوشه والا گهرم حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم روی از ثابت غمدیده متاب از رحمت که بود از دل و جان نوحه گرم حجت الله یگانه پسرم بنشین در دم آخر به برم شاعر:ثابت
نه تنها دوست، دشمن فکر حفظ احترامش بود کسی که آیه‌ی تطهیر بخشی از مقامش بود تمام سهمش از این خاک شد یک‌گوشه از زندان همان مردی که هرگوشه از این عالم به نامش بود کمال سود را حتی برای دشمن خود داشت که زندان‌بان او یک‌عمر دربند مرامش بود اگرچه قدر او را مردم دنیا ندانستند ولی در عرش تسبیح ملائک ذکر نامش بود تمام روزها را روزه و شب‌ها عبادت داشت اگرچه غصه قوت غالب هر صبح‌وشامش بود چرا باید إبا می‌کرد از عمّال عباسی؟ کسی که جمع حیوانات وحشی نیز رامش بود دلش می‌خواست تا روز ابد می‌ماند با آن‌ها که دنیا بیشتر در نزد محرومان به‌کامش بود به شوق دیدن او سوخته جان‌ودل کعبه که تا روز ابد مشتاق دیدار امامش بود حسن فرقی ندارد مجتبی یا عسکری باشد که تنها ماندن و بی‌یاوری ارث مدامش بود عطش بالا گرفت و زهر آخر کار خود را کرد دم آخر به یاد داغ جدّ تشنه‌کامش بود به زهر کینه، اما با امید از دار دنیا رفت چرا که آن امام منتقم قائم‌مقامش بود 🔸شاعر:
سوزاند چنان زهر جفا بال و پرش را انگار نمی‌ديد دگر دور و برش را جانش ز عطش سوخت چنان جد غريبش طوری كه بهم ريخت تمام جگرش را شش سال ،نگهداشت علیرغم اسيری ميراثِ به جا مانده‌ی نسلِ پدرش را پنداشته بودند اگر حبس كنندش از شاخه بريدند دگر برگ و برش را با اينكه به زندان شده مسموم، ولی باز تاريخ نوشت آنچه كه آمد به سرش را تا شيعه به بيراهه‌ی ترديد نيفتد بگذاشت درين معركه، تنها پسرش را 🔸شاعر:
🌷تبریک یا رسول الله 🎊تبریک یا خدیجه الکبری 🎉با شوق سوی 🌷مدینه پرواز کنید 🎊با نام خوش دوست 🎉سخن ساز کنید 🌷یک دسته گل 🎊محمدی بردارید 🎉یک پنجره رو به 🌷عافیت باز کنید 🎊اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمد 🎉وَآلِ مُحمَّدوَعَجِّل فرجهم 🌷سالروز ازدواج نبی مکرم اسلام 🎊و ام المومنین خدیجه کبری مبارک
ای که از نور وجود تو، دو دنیا روشن است هم‌زمین‌وآسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است از جهان دل‌سردم؛ اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است روز و شب در آرزوی دیدن تو سوخته آتش‌ِ چوپان‌ که در هر کوه‌وصحرا روشن است دیده‌ی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست با امید وصل، چشمان زلیخا روشن است شنبه‌های تازه بی‌تو جمعه‌های کهنه‌اند روز نو یک‌روز می‌آید، دل ما روشن است پس‌به هر زحمت خودش‌را می‌رساند بی‌درنگ کورسوی کوچکی از نور هرجا روشن است «مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟» این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است ✍
خدا کند به سر این انتظارها برسد زمان مرگ، خزانِ بهارها برسد نشد اگر برسم من به پای‌بوسی تو خدا کند که از آن سو غبارها برسد توجهی، نظری، گوشه‌چشمی ای آقا یکی به داد دل بی‌قرارها برسد خدا کند خبر همسفر نداشتن تو به گوش پر ز هیاهوی یارها برسد غروب جمعه تو را خوانده‌ایم و فردا صبح دوباره هر که رود تا به کارها برسد بمان كه شايد اويسی كه وقت كم دارد برای دیدنت از این دیارها برسد سحر ندارم و باید دعا کنی که دلم به میهمانی شب‌زنده‌دارها برسد گنهکاری من را ببخش جان "حسین" همیشه رحمت شه بر ندارها برسد اگر که عمر وفایم نکرد، پای تو کاش شبی چو رهگذری بر مزارها برسد ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
بساط کفر را بر هم زده طوفان الاقصی به صهیون سیلی محکم زده طوفان الاقصی خروشی در فضا پیچید و غافلگیر شد دشمن به حول الله از حق دم زده طوفان الاقصی هراسان باش ای ظلمت صدای نور می‌آید همین فریاد در عالم زده طوفان الاقصی به صبر و استقامت با خلوص و معرفت ، بوسه به پای قائدِ اعظم زده طوفان الاقصی همانا بشنوید این صیحۀ آخر زمانی را به اقلیم شرف پرچم زده طوفان الاقصی به پیش ای قلّه پیمایان غیرت فتح نزدیک است در اوج اردوی مستحکم زده طوفان الاقصی شنو آوای اَلقُدسُ لَنا از نای حزب الله دلِ سرگشته را بر یم زده 📝 ولی‌الله زنجانی ┄┅═💠✨🌹✨💠═┅┄