eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
34 عکس
35 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ به فدای وفا و دلسوزی تو، ای پرستار حرم... يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد گويد: بانوى بلند قامتى را كنار خيمه‌اى ديدم... و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها، ▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله می‌کشید. آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مى‌كرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مى‌زد، و گاهى وارد آن خيمه مى‌شد، و بيرون مى‌آمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم: يا هٰذِهٖ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟ ▪️اى زن! مگر شعله‌های آتش را نمى‌بينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمی‌كنى؟! فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ ▪️در این‌هنگام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و فرمود: اى‌مرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مى‌كشد... 📚معالی السبطین، ج٢ ص٨ 🏴🕯🖤🕯🏴
◼️ حکایت یک زن مِصری که در کوفه به تماشای اسرای اهلبیت و سرهای مطهر شهدای کربلا آمده بود ... در نقلی آمده است: وقتی که اسرای اهل‌بیت و سرهای مطهر را را نزد ابن زیاد ملعون بردند، مهمانانی از مصر که حدود هفده مرد و هفده زن بودند در دارالاماره بودند. ابن زیاد میخواست تا برنامه تفریحی خوبی براي آنان‌ برنامه ریزی کند. 🩸لذا به مردان آنان گفت: صبح که شد به زن هایتان بگویید که بیرون بروند و به تماشای اسرایی که برای یزید میبرند، بنشینند. مصری‌ها برای تفرّج بیرون آمدند و مردانشان یک طرف و زنانشان طرف دیگر ايستادند. ساعتی نگذشت که سرها و اسرا را آوردند. 🔹بین زنان مصری یک زن عاقله‌ای حضور داشت. این زن نزد محملی که جلوتر از بقیه محمل‌ها بود آمد و گفت: شما از کدام اسرایید؟ آن مخدره سکوت کرد و جوابی نداد. زن مصری سوال خود را سه بار تکرار کرد و باز آن بانو جوابی نداد.تا اینکه زن مصری گفت: فکر می‌کنم به شما بی احترامی شده است؟! 🩸خانمی که در محمل نشسته بود فرمود: أنا بنتُ اکرَمِ النّاس ▪️من دختر گرامی ترین مردمم. بعد خطاب به آن زن مصری فرمود: شما از کدام شهر هستید و آیا مسلمان هستید یا نه؟ آن زن مصری عرض کرد: از مصر آمدم و مسلمانم. آن مخدره فرمود: اگر مسلمانید به هنگام تشهد در نماز چه میگویید؟ آن زن گفت: «اشهد أن لا اله الا الله و أشهد ان محمدا رسول اللّه» آن مخدّره فرمود: محمد(صلي الله علیه وآله)آیا وصی‌ای داشت یا خیر؟ زن مصری عرض کرد: آری؛ وصی او، علی بن ابیطالب است. 🔹آن مخدره فرمود: من زينب دختر علیَم و پیامبر ،جدّ من و فاطمه زهرا مادر من است. آن زن مصری گفت: چرا شما را اسیر کرد‌ه‌اند!؟ علی بن ابیطالب پسری داشت به نام حسین که اخلاقی نیکو و پسنديده داشت و شنیده‌ام که پیامبر دائماً او را در کنار خود می‌نشاند و او را می‌بوسید؛ او کجاست؟ حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: تَرکناهُ بِاَرضِ کربلا جُثّةً بلا رأسِ و هذا رأسُهُ علی القَناة ▪️او را در کربلا رها کردیم در حالی که بدنی بی سر بود و این سر اوست که بر نیزه هاست. تا زن مصری این را شنید آمد تا پای نیزه‌ای که سر مطهر امام حسين عليه السلام بر آن بود و به آن نیزه دار گفت: گردنبندی دارم که هفت دانه قیمتی دارد. آن را به تو میدهم تا این سر را لحظاتی به من بدهی تا او را ببویم. آن مرد ملعون گردنبند را گرفت و نیزه متمایل کرد به سمت آن زن. آن زن مصری سر مطهر سیدالشهدا را میبویید و می‌گفت: برای پدر بزرگوارتان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سخت است سر شما را بر روی نیزه ببیند... در این هنگام سر مطهر به سخن آمد و فرمود: یا مصریّة! لِمَ لاتقولین: السلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ کربلا ▪️ای زن مصری! چرا نمی‌گویی: السلام علیک یا غریب کربلا ؟! 🩸راوی گوید: مردم که سخن آن حضرت را شنيدند شگفت زده شدند و در این هنگام سر مطهر این آیه را تلاوت فرمود: «اَم حسبتَ أَنَّ اصحاب‌ الکَهفِ و الرَِقیمِ کانوا مِن آیاتِنا عَجبا» ▪️( آیا گمان میکنی که اصحاب کهف و رقیم از نشانه های شگفت انگیز ماست؟!) «کهف ٩» 🔹زن مصری عرض کرد: سر مطهر شما شگفت انگیزتر و شگفت‌انگیزتر است. سر مطهر فرمود: بیرون آمدی تا به تماشای دختران و خواهرانم بنشینی؟! زن مصری عرض کرد: از درگاه خدا و شما عذرخواهم؛ فکر نمی‌کردم که این اسراء ، دختران و خواهران شما باشند. آن سر مطهر فرمود: لا بأسَ بكِ و أنتِ مُعذّرةٌ و بَشّرِی فإنّ قَصرکِ بمُجاور قَصر اُمّی فاطمة الزهراء سلام الله علیها ▪️حالا که عذرخواهی و پشیمان، قصر تو در بهشت کنار قصر مادرم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است. 📚بحرالمصائب ج۶ص۳۱۹ 📚مفتاح البکاء،برغانی،(نسخه خطی)
🩸مَهلاً مَهلا ... یَابنَ الزّهرا ... نقل کرده‌اند: 🥀 وقتی‌که سیدالشهداء علیه‌السلام برای وداع به خیمه‌ها آمده و با مخدّرات وداع نموده و خواستند تا از خیمه خارج شوند، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به دنبال آن حضرت‌ رفته و خود را به دامان آن حضرت انداخته و فریاد برآوردند: 📋 مَهلاً یا أخي! تَوقّفْ حَتّی أُزَودُّ مِنْ نَظَري؛ فَهٰذا وِداعٌ بَتَل؛ لا تَلاقي بَعده! ▪️کمی آرام‌تر ای برادرم! بایست تا با نگاهم از تو، توشه بردارم. چرا که این وداعی است که دیگر ملاقاتی بعد از آن، نخواهد بود. 📚مخزن البکاء ص۶۵۴ 📚مهیج الاحزان ص۵۲۵ 📚بحرالمصائب ج۵ ص۳۵ ✍ دعای قربانی مخوان قربان رویت آهسته رو که زینبت آید به سویت ای لاله ی دشت بلا مهلاً برادر بازا به سوی خیمه ها مهلا برادر می لرزد از تاب عطش دیگر صدایت عزم شهادت کرده ای جانم فدایت بعد از تو من می مانم و یک دشت دشمن با این زنان و کودکان با آه و شیون ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✍ رها از ما و من بودیم یک عمر غریب یک وطن بودیم یک عمر نزن حرف جدایی با من آخر که یک جان و دو تن بودیم یک عمر بمیرم کوهی از دردی برادر چه بر روز من آوردی برادر مزن آتش به جانم بیش از این نگو که بر نمی گردی برادر فدای اشک هایت خواهر تو مرا کشته نگاه آخر تو کمی آهسته تر تا جای مادر بگیرم بوسه ای از حنجر تو ✓احکام،روضه،منبر ویژه محرم ۱۴۰۳ https://eitaa.com/fatemi222/14309