eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
31 عکس
29 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه 2 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم شب اول محرم... بریم در خانه نائب الحسين... آقا و مولامون مسلم بن عقیل... 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته... اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید... قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... غریب و تنها توی شهر کوفه... هی صدا میزد... 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم 🔸اهل کوفه همه پیمان شکنند 🔸خود نمک خوار و نمکدان شکنند 18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند خوشحال شد نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند... آقا زودتر بیا... اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره... دید تنهای تنها مانده... از همون بالای بام صدا زد... السلام علیک یا ابا عبدالله... آقای من...مولا... کوفه نیا... (شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...) 🔸حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد 🔸کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد هی میگفت یه نفر نامه بنویسه... بگه آقا کوفه نیا... 🔸میون شهر کینه غصه زده شکوفه 🔸خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه ای وای... ای وای 🔸ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب 🔸شور میزنه دل من برای قلب زینب آقا... اگه میخواهی بیای... دیگه خانم زینب رو با خودت نیار... 🔸دارم نصیحتی من برات با قلب محزون 🔸سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون آقا اینجا حرمله ها... منتظر علی اصغرت نشستند... بیت آخرم باشه... منو ببخشید یاصاحب الزمان... 🔸قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره 🔸ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره حسین جان... اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند جان زهرا مادرت... اگه میای... رقیه رو با خودت نیار... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) https://eitaa.com/fatemi8
حرفی که دارم با شما گفتن ندارد این حرف های بی صدا گفتن ندارد این دردها درمان ندارد غیر وصلت این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد چشم گنهکار من و دیدار رویت دردی که باشد بی دوا گفتن ندارد هر بار توبه کردم و هر بار ... بگذر این ماجرای توبه ها گفتن ندارد آقا اگر کاری برایت کرده باشم باشم اگر بی ادعا، گفتن ندارد هر صبح و شب گریان غمهایت نبودیم حال دل این بی وفا گفتن ندارد آقا خودت یک کربلا روزی من کن اصلاً فراق کربلا گفتن ندارد
خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم بند ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد ندبه های جمعه را هی خواب می مانم ببخش سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد ظاهراً ذکر تو را می گویم اما باطناً در میان عاشقانت باز هم جایم نشد راه دیدار تو اینبار از حرم شد باز، حیف خواستم تا محضر تو با سرم آیم نشد گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسن سر به خاک مقدمت ای یار می سایم، نشد دائماً می چرخم آقا جان به دور معصیت از دو چشم خیس تو هربار، پروایم نشد کربلایم دیر شد، دارم خجالت می کشم آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد؟ وحید محمدی
🔸🔶《اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمَنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅حسن بن بشیر، از ابی الجارود، روایت کرده که می گوید : از امام باقر(ع) سوال کردم؛ 📋《سَأَلْتُهُ، مَتَى يَقُومُ قَائِمُكُمْ؟》 ♦️قائم شما چه زمانی قیام می فرماید؟ حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا أَبَا الْجَارُودِ! لَا تُدْرِكُونَ!》 ♦️ای ابا جارود! شما آن زمان را نخواهید دید. 📋《فَقُلْتُ: أَهْلَ زَمَانِهِ》 ♦️عرض کردم اهل زمانش چطور؟ حضرت(ع) فرمود : 📋《وَ لَنْ تُدْرِكَ أَهْلَ زَمَانِهِ، يَقُومُ قَائِمُنَا بِالْحَقِّ بَعْدَ إِيَاسٍ مِنَ الشِّيعَةِ، يَدْعُو النَّاسَ ثَلَاثاً فَلَا يُجِيبُهُ أَحَدٌ، فَإِذَا كَانَ الْيَوْمُ الرَّابِعُ تَعَلَّقَ بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ》 ♦️اهل زمانش را هم نمی بینید، قائم ما بعد از مأیوس شدن و نا امید گشتن شیعیان قیام می کند و مردم را سه بار دعوت می کند و به کمک می طلبد ولی هیچکس پاسخ او را نمی دهد ، تا آنکه روز چهارم به پرده کعبه تکیه می دهد.(۱) در روایتی دیگر آمده است که؛ در این هنگام، پنج مرتبه ندا سر می‌دهد و می‌فرماید : 📋《أَلَا! يَا أَهلَ الْعَالَمِ!》 ♦️ای عالمیان! آگاه و بیدار باشید! و پنج ندا سر می دهد به اهل عالَم، بدون هیچ دستگاهی، و این ندای او به همه می‌رسد؛ به هر کسی و به لغت و زبان خودش! 📋《أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الاِمَامُ القَائِمُ، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الصَّمصَامُ الْمُنْتَقِم، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) قَتَلُوهُ عَطشَانَاً، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) طَرَحُوهُ عُريَانَاً، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) سَحَقُوهُ عُدوَانَاً》 ♦️آگاه باشید! ای جهانیان که منم امام قائم! آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده! بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را تشنه کام کشتند! بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را عریان روی خاک افکندند. آگاه باشید ای جهانیان که جدّ من حسین(ع) را از روی کینه توزی پایمال کردند.(۲) 📋《[ثُمَّ] يَسِيرُ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَیَسِیرُ النَّاسُ [مَعَهُ]》 ♦️سپس از آنجا روانه ی مدینه می شود و مردم نیز با او همراه می شوند. 📋《ثُمَّ يَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَيَنْقُضُ الْحَائِطَ حَتَّى يَضَعَهُ إِلَى الْأَرْضِ، ثُمَّ يُخْرِجُ الْأَزْرَقَ وَ زُرَيْقَ غَضَّيْنِ طَرِيَّيْنِ، يُكَلِّمُهُمَا فَيُجِيبَانِهِ، فَيَرْتَابُ عِنْدَ ذَلِكَ الْمُبْطِلُونَ! فَيَقُولُونَ: يُكَلِّمُ الْمَوْتَى؟! فَيَقْتُلُ مِنْهُمْ خَمْسَمِائَةِ مُرْتَابٍ فِي جَوْفِ الْمَسْجِدِ، ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ》 ♦️سپس وارد مسجد النبی(ص) می شود و دیوار آن را می شکند و بر زمین می ریزد و بعد، ازرق(ابوبکر) ، وزریق(عُمر) دو تن از دشمنان اهل بیت(ع)، را از قبر بیرون کشیده و با آنها صحبت کرده و آنها هم پاسخ می دهند. دشمنان و اهل باطل در اینجا به تردید افتاده و تعجب می کنند که حضرت(ع) با مردگان می تواند صحبت کند. آنگاه حضرت(ع) پانصد تن از آن اهل باطل را در داخل مسجد کشته سپس آن دو تن را که از قبر بیرون کشیده آتش می زند و می سوزاند. آنها را با همان هیزم هائی که می خواستند با آن، علی و فاطمه و حسن وحسین(علیهم السلام) را آتش بزنند می سوزاند، و آن هیزمهای ماست و ما اهل بیت(ع) آن را به یکدیگر ارث می دهیم. 📋《[ثُمَّ] يَسِيرُ إِلَى الْكُوفَةِ》 ♦️سپس از آنجا روانه کوفه می شود.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟ ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت الغوث یابن زهرا! عجّل علی ظهورک زخمِ به خون نشسته، پیشانیِ شکسته دارند با تو نجوا، عجّل علی ظهورک 👤سازگار 📚منابع : ۱)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص۴۵۵ ۲)إلزام الناصب یزدی حائری، ج‏۲، ص۲۳۳ ۳)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص۴۵۶
یا ابن الحسن کجایی ای داد از این جدایی من آمدم بسویت لطفی بمن نمایی (یا ابن الحسن کجایی کی میشود بیایی) ای غایب از نظرها کی میشود بیایی پرده ز رخ بگیری صورت به ما نمایی (یا ابن الحسن کجایی کی میشود بیایی) در مکه یا مدینه یا شهر کاظمینی یا مشهد مقدس یا دشت کربلایی (یا ابن الحسن کجایی کی میشود بیایی) جانم شود فدایت چون بشنوم صدایت دائم زنم ندایت یا ابن الحسن کجایی (یا ابن الحسن کجایی کی میشود بیایی) ******** هر یرده اولسان آقا سن مایه ی صفاسن اورک لره امید سن لطف و مهر و وفا سن ********* گوز آختارار جمالین گورسین او مه مثالین چخماز منیم یادیمدان هیچ وقت سنین خیالین ********* سن حجت خداسن آیات کبریاسن پیغمبرین یرینده سن نور مصطفی سن ********* یا ابن الحسن ظهور اد باشلا او شورشینی آل انتقام یزید دن امداد ایله حسینی ********* (یا ابن الحسن کجایی کی میشود بیایی)
الا ای يوسف زهرا كجايی اميد و دلبر جانها كجايی همه روز و شب از هجرت غمينم دگر كی مي شود جانا بيايی چه می شد ای اميد عالمينم ز پشت پرده غيبت درآيی الاخورشيد پنهانم كجایی كه مردم زين غم سرد جدايی هزار آدينه من در انتظارم كدامين جمعه آخر تو می آيی
مناجات 1 🔸ای روح دین! حقیقت ایمان! بیا، بیا 🔸ای جان جان و مصلح کل جهان! بیا 🔸تنها امید عترت و قرآن، بیا، بیا 🔸خورشید، تا به کی، در پس ابرها، نهان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» یابن الحسن... شب دوم محرم... کجا شال عزا به گردن انداختی آقا... کجا برا جد غریبت عزاداری میکنی... 🔸ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا 🔸ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا 🔸ای آرزوی زینب کبری، بیا، بیا 🔸تا چند سرو قامت دخت علی، کمان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» آقا این روزها... همه دارن شما رو صدا میزنند.. امام زمان... 🔸مولا، کنار چاه، صدا میزند تو را 🔸زهرا، به سوز و آه، صدا میزند تو را اگه الان گوش دل باز کنیم... صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه... صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه... هی صدا میزنه... پسرم مهدی کجایی... یا بن الحسن... 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه... دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را 🔸زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» (شاعر: غلامرضا سازگار_میثم) صدات رو آزاد کن... هر کجای این مجلس نشستی... زن و مرد... پیر و جوان... ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم... (یا صاحب الزمان....) -
مناجات 2 🔸سحر خیز مدینه کی می آیی یا بن الحسن ... ای پسر فاطمه ... 🔸سحر خیز مدینه کی می آیی 🔸الا ای بی قرینه کی می آیی 🔸قلوب شیعیان دریای خون است آقا برامون خیلی سخته... برا همه ی شیعیان شما سخته تنها عزاداری کنن... مجلس عزای جد غریبت رو برپا کنن... برا جد غریبت اشک بریزن... اما شما نباشی امام زمان... 🔸قلوب شیعیان دریای خون است 🔸جهان پرشد زکینه کی می آیی آقای خوبم ... امشب چطوری قسمت بدم امام زمان... 🔸عزیزم مادرت چشم انتظار است امشب میخواهیم شما رو به مادرتون زهرا قسم بدیم آقا... 🔸عزیزم مادرت چشم انتظار است 🔸دوای زخم سینه کی می آیی آقا جانم... امام زمان... هر کجای عالم هستی پسر فاطمه... میدونم احترام خاصی ب مادرت زهرا داری... آقا بخاطر مادرت زهرا یک سرم به مجلس ما بزن...‌‌ 🔸دوای زخم سینه کی می آیی هرکجا نشستی... امام زمانت رو دعوت کن ... یا بن الحسن ... -
مناجات 3 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید یابن الحسن... آقا جانم... 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید 🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید امام زمان... آقاجانم... امسال هم یه محرم دیگه رسید و... عزاخانه های جد غریبت حسین برپا شد... اما... بازم شما نیومدید... آقای من .. مولای من... 🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید چرا آقای ما نمیاد...‌ چرا امام زمان ما نمیاد... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما امشب میخواهیم خدا رو به مادرت زهرا قسم بدیم آقا... یوسف گم شده ی فاطمه... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما 🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید امشب میخواهیم روضه ی مادر پهلو شکسته ات رو بخونیم...آقا... هرکجای عالم هستی یه سرم بیا به مجلس ما... پسر فاطمه.... 🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید هرکجای این مجلس نشستی... اگه با امام زمانت کار داری صداش بزن... همه با هم ... یا صاحب الزمان... -
مناجات 1 🔸ای داغدار اصلی این روضه ها بیا 🔸صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا صاحب عزا کجایی... یا بن الحسن... 🔸تنها امید خلق جهان یابن فاطمه 🔸ای منتهای آرزوی اولیاء بیا ای آقایی که آمدنت آرزوی همه عالمه... آرزوی همه اولیاء خداست... امام صادق فرمودند: لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی (منبع: الغیبة النعمانی، ص 246) اگه پسرم مهدی رو درک کنم تمام عمرم بهش خدمت میکنم... ولی امام صادق این تعبیر رو داره... من چی بگم آقا... 🔸بالا گرفته ایم برایت دو دست را 🔸ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا کی میای آقای خوبم... میترسم اون روزی که شما میای... دیگه من زنده نباشم... زیر خاکها باشم... 🔸هفته به هفته می گذرد با خیال تو 🔸پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا آقا جانم... امام زمان... امشبم اومدیم خدا رو به ابی عبدالله قسم بدیم... فرج شما رو نزدیک کنه یا صاحب الزمان... -
# مناجات ۳_ متن روضه ۳ 🔸بیا تا کی نهادی سر به صحرا یااباصالح 🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یااباصالح ای خورشید پشت ابرها... ببین عالم با مصیبت مادرت تاریک شده... بیا و عالم رو روشن کن امام زمان... 🔸صدای غربت مولا ز چاه کوفه می آید 🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یااباصالح امام زمان... 🔸بیا ای وارث حیدر که زخم پهلوی زهرا 🔸به شمشیر تو می گردد مداوا یااباصالح ای یادگار علی... بیا انتقام مادر رو بگیر... خدا میدونه با کشتن مادرمون... یک داغی به دلمون گذاشتند... تا شما نیایید... داغ دل ما مرهمی نداره... آقا جان ما دیگه طاقت نداریم... 🔸بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان 🔸که جایش مانده بر بازوی زهرا یااباصالح _______________________ ث متن روضه ۳👇 امام صادق فرمودند... ِ وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها أنَّ قُنْفُذاً مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السَیفِ بِأمْرِه (سند:دلائل الامامه ص134) سبب شهادت مادرمون زهرا... ضرباتی بود که قنفذ ملعون زد... بزار این عبارت امام صادق رو ترجمه کنم... بدونی با مادرمون چه کردند... لَکَزَها به ضربه محکمی میگن که به بدن اصابت کنه... نَعْلِ السیْف هم به اون قطعه آهن سنگینی میگن که... ته غلاف شمشیر قرار داره... حالا میخوام تصور کنی... یک خانم بارداری که... خودش به سختی راه میره... آیا طاقت غلاف شمشیر رو داره یا نه؟؟😭 آی غیرتی ها... وقتی نانجیب دومی اشاره کرد... گفت قنفذ... بزن زهرا رو... قنفذ بی حیا... چنان با غلاف شمشیر، مادرمون رو زد که... امام صادق میفرماید... فَأسْقَطَتْ مُحسناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذلِکَ مَرَضاً شَدیداً محسنش کشته شد و... از اون به بعد ديگه مادر توی بستر بیماری افتاد... 🔸يکبار، فشار در و ديوار مرا کشت زبانحال مادرمون... 🔸يکبار، فشار در و ديوار مرا کشت 🔸قنفذ بخدا باعث قتل دگرم بود اما آی کربلایی ها... آماده اید بریم کربلا... ناله داری بسم الله... اگه تو مدینه... نانجیب اشاره کرد... گفت قنفذ دست زهرا رو کوتاه کن... بزن زهرا رو... کربلا هم عمر سعد ملعون... اشاره کرد... گفت حرمله چرا آروم نشستی... مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمیبینی... بزن داغش رو به دل حسین بزار... یا زهرا... یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد... دید علی اصغرش... داره بین زمین و آسمان... دست و پا میزنه... تسلای دل امام زمان بگو یاحسین. 🔸کوفیان! این قصد جنگیدن نداشت 🔸این گلوی تشنه بُبریدن نداشت 🔸لاله‌چینان دستتان بُبریده باد 🔸غنچهٔ پژمرده‌ام چیدن نداشت 🔸با سه‌شعبه غرقِ خونش کرده‌اید 🔸گرچه حتی تاب بوسیدن نداشت 🔸گریه‌ام دیدید و خندیدید، وای! 🔸کشتن شش‌ماهه خندیدن نداشت
بسم الله الرحمن الرحيم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای خوش آنروز که آن دلبر زیبا آید یا بن الحسن... خوش بحال اون کسی که... روز آمدن مهدی فاطمه رو ببینه... 🔸ای خوش آنروز که آن دلبر زیبا آید 🔸روح غایب زنظرها به تن ما آید بلاخره مهدی فاطمه بیاد... بلاخره آقامون بیاد... 🔸کاش با اينهمه گل، قافله سالار بهار میگن فصل بهار رسیده... هر کجا نگاه میکنیم... گلها شکوفه زدند... 🔸کاش با اينهمه گل، قافله سالار بهار 🔸آن گل اندام و گل افکار و گل آرا آید ای کاش بجای اینهمه گل... گل فاطمه میومد... من این گلهایی که پژمرده میشه نمیخوام... من این بهاری که بعدش زمستان میاد نمیخوام... ای کاش بهار فاطمه میومد... یا بن الحسن کجایی آقا... اگر بهار فاطمه بیاد... دیگه زمستانی نداریم... 🔸همه گویند که عید آمده اما کو عید 🔸عید روزیست که از ره، گل زهرا آید عید ما شیعیان... روزیه که پسر فاطمه بیاد... عید ما روزیه که... صدای مهدی فاطمه... از کنار خانه خدا بلند بشه... انا المهدی... آی شیعیان... یه عمر منتظر امام زمان بودید... انا المهدي... حالا هر کجا نشستی آقات رو صدا بزن... یا بن الحسن... -
مناجات 1 🔸آفتابا بسکه پیدائی نمیدانم کجائی 🔸دور از مائی و با مائی نمی‌دانم کجائی امام زمان... این روزها همه جا صدای یا بن الحسن بلنده... همه دارن شما رو صدا میزنند... ای منتقم کجایی... 🔸هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم 🔸جلوه گر از بس بهر جائی نمیدانم کجایی عزیز فاطمه... ما منتظر اون روزی هستیم... که صدای شما از کنار خانه خدا بلند ميشه: « ألا یا أهل العالم أنا بقیه الله» 🔸کعبه‌ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی 🔸یا کنار قبر زهرایی نميدانم کجایی امشب.. کجا زانوی غم به بغل گرفتی... کجا برا جد غریبت اشک می ریزی... آقا جانم... 🔸عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد 🔸من تو را عبدم تو مولائی نمی‌دانم کجائی ما که جز در خونه ی شما جایی رو نداریم... آقا... ما که جز شما اهل بیت کسی رو نداریم... یا صاحب الزمان اومدیم بگیم آقا... 🔸مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم 🔸تا برای انتقام آئی نمی‌دانم کجائی آقا بیا انتقام شش ماهه ی کربلا رو بگیر... یا بن الحسن... -
🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت آجرك الله يا صاحب الزمان... امشب کجا زانوی غم بغل گرفتی... برای غربت امام عسکری زار زار گریه می کنی و... اشک میریزی... 🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت 🔸خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت داغ پدر.. خیلی سخته... مخصوصا.. برا کسی که پنج سال بیشتر نداره... مخصوصا.. برای کسی که بابای مهربونی...مثل امام عسکری داره... 🔸داغی نشسته بر جگر داغدار تو 🔸در خون نشسته است دل درد پرورت 🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس خدایا امشب خانه امام عسکری چه خبره... 🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس 🔸سیراب گشته است به دست مطهرت یکی از سخت ترین لحظات برای فرزند... اون موقعیه که... بابا در بستر احتضار باشه و... فرزند نتونه کاری کنه... امام زمان آمد کنار بابا نشست... هی خیره خیره به صورت قشنگ بابا نگاه میکرد... گریه میکرد... یک وقت امام عسکری فرمودند... پسرم... مهدی جان... تشنه ام بابا... سریع رفتند یک ظرف آبی رو آوردند... خود امام زمان... با دستان مبارک لحظات آخر به بابا آب دادند... پدر رو سیراب کردند... عرضه بداریم... یا صاحب الزمان... خوب شد شما... لحظه آخر کنار پدر بودید... حضرت رو سیراب کردید... نگذاشتید امام عسکری... با لب تشنه از دنیا بره... اما دلها بسوزه برای اون آقایی که کربلا... گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از بدنش جدا کردند... 🔸مگر به کرببلا آب قیمت جان است 🔸چرا نگفته کسی این حسین مهمان است فقط همین رو بگم... وقتی ذوالجناح برگشت به طرف خیمه ها... دختر ابی عبدالله اومد کنار ذوالجناح... صدا زد... ذوالجناح... میدونم بابام رو به شهادت رسوندند... میدونم سر از بدنش جدا کردند... فقط بهم بگو... آیا بهش آب دادند یا نه... یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً 🔸چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد 🔸به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
مناجات ۳_ متن روضه ۳ 🔸بیا تا کی نهادی سر به صحرا یااباصالح 🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یااباصالح ای خورشید پشت ابرها... ببین عالم با مصیبت مادرت تاریک شده... بیا و عالم رو روشن کن امام زمان... 🔸صدای غربت مولا ز چاه کوفه می آید 🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یااباصالح امام زمان... 🔸بیا ای وارث حیدر که زخم پهلوی زهرا 🔸به شمشیر تو می گردد مداوا یااباصالح ای یادگار علی... بیا انتقام مادر رو بگیر... خدا میدونه با کشتن مادرمون... یک داغی به دلمون گذاشتند... تا شما نیایید... داغ دل ما مرهمی نداره... آقا جان ما دیگه طاقت نداریم... 🔸بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان 🔸که جایش مانده بر بازوی زهرا یااباصالح ___ متن روضه ۳👇 امام صادق فرمودند... ِ وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها أنَّ قُنْفُذاً مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السَیفِ بِأمْرِه (سند:دلائل الامامه ص134) سبب شهادت مادرمون زهرا... ضرباتی بود که قنفذ ملعون زد... بزار این عبارت امام صادق رو ترجمه کنم... بدونی با مادرمون چه کردند... لَکَزَها  به ضربه محکمی میگن که به بدن اصابت کنه... نَعْلِ السیْف  هم به اون قطعه آهن سنگینی میگن که... ته غلاف شمشیر قرار داره... حالا میخوام تصور کنی... یک خانم بارداری که... خودش به سختی راه میره... آیا طاقت غلاف شمشیر رو داره یا نه؟؟😭 آی غیرتی ها... وقتی نانجیب دومی اشاره کرد... گفت قنفذ... بزن زهرا رو... قنفذ بی حیا... چنان با غلاف شمشیر، مادرمون رو زد که... امام صادق میفرماید... فَأسْقَطَتْ مُحسناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذلِکَ مَرَضاً شَدیداً محسنش کشته شد و... از اون به بعد ديگه مادر توی بستر بیماری افتاد... 🔸يکبار، فشار در و ديوار مرا کشت زبانحال مادرمون... 🔸يکبار، فشار در و ديوار مرا کشت 🔸قنفذ بخدا باعث قتل دگرم بود اما آی کربلایی ها... آماده اید بریم کربلا... ناله داری بسم الله... اگه تو مدینه... نانجیب اشاره کرد... گفت قنفذ دست زهرا رو کوتاه کن... بزن زهرا رو... کربلا هم عمر سعد ملعون... اشاره کرد... گفت حرمله چرا آروم نشستی... مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمیبینی... بزن داغش رو به دل حسین بزار... یا زهرا... یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد... دید علی اصغرش... داره بین زمین و آسمان... دست و پا میزنه... تسلای دل امام زمان بگو یاحسین. 🔸کوفیان! این قصد جنگیدن نداشت 🔸این گلوی تشنه بُبریدن نداشت 🔸لاله‌چینان دستتان بُبریده باد 🔸غنچهٔ پژمرده‌ام چیدن نداشت 🔸با سه‌شعبه غرقِ خونش کرده‌اید 🔸گرچه حتی تاب بوسیدن نداشت 🔸گریه‌ام دیدید و خندیدید، وای! 🔸کشتن شش‌ماهه خندیدن نداشت -
مناجات ۵ بسم الله الرحمن الرحیم... السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ... السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ... 🔹کاش مهدی به جهان چهره هویدا می‌کرد ببین حرف دلت هست یا نه... در این ایام فاطمیه... ایام عزای مادرش زهرا... 🔹کاش مهدی به جهان چهره هویدا می‌کرد 🔹گره از مشکل پیچیده ما وا می‌کرد یه مشکلی تمام شیعیان دارند... یه درد دلی همه شیعیان دارند... 🔹کاش می‌آمد و بهر عاشقان زهرا 🔹قبر مخفی شده ی فاطمه پیدا می‌کرد ای کاش امام زمان ما می آمد... قبر مخفی مادر رو نشون می داد... مثل یه همچین شبها و روزهایی... شیعیان می رفتند کنار قبر مادرشون زهرا... برا قبر مادر حرم می ساختند... برا قبر مادر ضریح می ساختند.... کنار ضریح می نشستند... هی زار زار گریه می کردند... خود امام زمان روضه می خوندند... دور تا دور شیعیان می نشستند گریه می کردند... 🔹کاش می آمد و بهر عاشقان زهرا 🔹قبر مخفی شده ی فاطمه پیدا می کرد حالا از سوز دلت صدا بزن... یا بن الحسن... -
بسم الله الرحمن الرحيم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای خوش آنروز که آن دلبر زیبا آید یا بن الحسن... خوش بحال اون کسی که... روز آمدن مهدی فاطمه رو ببینه... 🔸ای خوش آنروز که آن دلبر زیبا آید 🔸روح غایب زنظرها به تن ما آید بلاخره مهدی فاطمه بیاد... بلاخره آقامون بیاد... 🔸کاش با اينهمه گل، قافله سالار بهار میگن فصل بهار رسیده... هر کجا نگاه میکنیم... گلها شکوفه زدند... 🔸کاش با اينهمه گل، قافله سالار بهار 🔸آن گل اندام و گل افکار و گل آرا آید ای کاش بجای اینهمه گل... گل فاطمه میومد... من این گلهایی که پژمرده میشه نمیخوام... من این بهاری که بعدش زمستان میاد نمیخوام... ای کاش بهار فاطمه میومد... یا بن الحسن کجایی آقا... اگر بهار فاطمه بیاد... دیگه زمستانی نداریم... 🔸همه گویند که عید آمده اما کو عید 🔸عید روزیست که از ره، گل زهرا آید عید ما شیعیان... روزیه که پسر فاطمه بیاد... عید ما روزیه که... صدای مهدی فاطمه... از کنار خانه خدا بلند بشه... انا المهدی... آی شیعیان... یه عمر منتظر امام زمان بودید... انا المهدي... حالا هر کجا نشستی آقات رو صدا بزن... یا بن الحسن... -
🔸شبهای احیا در فراق تو گذر شد 🔸عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد عمرم داره تموم میشه... یابن الحسن... اما شما نیومدید آقا... 🔸ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی 🔸آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد یک عمری... ادعای نوکری شما رو کردم آقا... اما آخرم شما رو نبینم و... از این دنیا برم... آقا... من این مصیبت رو کجا ببرم... من این مصیبت رو به کی بگم... 🔸از اول ماه خدا یاد تو هستم امام زمان... 😭 🔸از اول ماه خدا یاد تو هستم 🔸اما چرا این ناله هایم بی اثر شد مردم بیایید امشب... از ته دل برا آقامون دعا کنیم... از خدا... فرج آقا رو بخواهیم... خودشون فرمودند: أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‌»«بحارالأنوار ،ج53 ، ص180 ، باب 31 امشب یک طوری آقا رو صدا بزنیم... وقتی خود امام زمان صدامون رو میشنوه... بگه من غریب نیستم... شیعیانم به یاد من هستند... 🔹یابن الحسن کجایی 🔹ای وای ازین جدایی حالا از سوز دل صدا بزن آقا رو... خدا ميدونه یک روز غبطه میخوریم... میگیم ای کاش بهتر صدا میزدیم آقا رو... چشم به هم بزنیم جوونی تموم ميشه... این دو روز دنیا تموم میشه... خوش بحال اونهایی که... به عشق آقا زنده بودند و... با عشق آقا هم از دنیا رفتند... وقتی چشم از این دنیا ببندیم... تازه میفهمیم هر چی بود... در خانه این خانواده بود... حالا دستها رو بلند کن صداش بزن... یا بن الحسن... ( برای ورود به روضه👇) 🔸آقا اجازه شب، شب قدر است و روضه 🔸از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد آقای من...امام زمان... 🔸مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد 🔸در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد دیگه دلت اینجا نباشه... بریم خانه امیرالمومنین... بیاد اون لحظه ای که... -
🔸آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است 🔸از دوری تو پاره گریبان شدن بس است یا بن الحسن کجایی آقا... در این شب قدر و... ایام شهادت امیرالمومنین... امام زمان... امشب میخوام اعتراف کنم... 🔸تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟! 🔸تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است نمیدونم تا کی قراره دلت رو بشکنم آقا... شرمنده ام مولای من... شرمنده ام آقای من... دیگه خجالت میکشم... از بس که گناه کردم و... گفتم خدایا... بالحجه الهی العفو... دیگه خجالت میکشم... از بس که گناه کردم و... هر شب قدری که رسید... گفتم خدایا به امام زمان... منو ببخش... امشب اومدم بگم آقای خوبم... 🔸اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا 🔸دل مردگی و این همه ویران شدن بس است دیگه بسمه آقا... یا بن الحسن... 🔸آقا بیا به حقّ شکاف سر علی جان من و پدر و مادرم فدای علی... حالا که اسم امیرالمومنین اومد... بزار اینم بگم آقا... با همه بدی هام... این شبها برای جد غریب شما اشک ریختم... برا امیرالمومنین به سر و سینه زدم... آقا.. ما در عزای عزیزانمون... بیشتر از یک هفته و چهل روز سیاه نمیپوشیم... اما در عزای جد شما... یک عمره سیاهپوشیم... آقا ما محبت شما رو در سینه داریم... ما با محبت شما زنده ایم... آقا میشه امشب... نگاه به اعمال بدم نکنی... نگاه به کارهای بدم نکنی... امشب دستم خالیه... شب قدر میخوام برم در خونه خدا... میخوام بگم الهی العفو... اما آبرویی ندارم... آقا یک بار دیگه آبرو داری کن... امام زمان... شرمندتم هستم آقا... قول میدم آقا... دیگه دلت رو نشکنم... قول میدم دیگه گناه نکنم... 🔸آقا بیا به حقّ شکاف سر علی 🔸از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است حالا هر چقدر با آقا کار داری صداش بزن... در این شب قدر همه به هم... یا صاحب الزمان... -
کیست وصیّ نبی آنکه ولّی خداست کیست ولیّ خدا او علی مرتضاست کیست وصیّ نبی بن عم و داماد او علی که میلاد او در حرم کبریاست کیست وصیّ نبی آنکه کنار نبی نغمۀ وحیش به گوش در دل غار حراست کیست وصیّ نبی لحم و دم مصطفی علی که مدّاح او خواجۀ هر دو سراست کیست وصیّ نبی نفس نفیس رسول باب حسین و حسن شوهر خیر النّساست کیست وصیّ نبی آنکه به میدان جنگ تیغش مرحب فکن، دستش خیبر گشاست کیست وصیّ نبی آنکه به حفظ رسول سینه سپر در آُحد پیش هجوم بلاست کیست وصیّ نبی آنکه کتاب خدا سوره به سوره همه منقبتش را گواست کیست وصیّ نبی آنکه مقامش فزون بعد رسول خدا از همۀ انبیاست کیست وصیّ نبی شیر خدا پشت حق آنکه به تیغ کجش قامت دین گشت راست علی که در قول و فعل دست و زبان حق است علی که لحم و دمش لحم و دم مصطفاست آنکه بجز وصف او هر چه بگویی غلط آنکه به جز مدح او هر چه بخوانی خطاست کیست وصیّ نبی آنکه به خُمّ غدیر به آیۀ بلّغش خدا مدیحت سراست به امر جان آفرینگفت رسول امین الا الامؤمنین علی امام شماست علی است فرقان و قدر علی است یاسین و نور علی بود حا و میم علی همان طا و هاست علی رکوع و سجود علی قیام و قعود علی است تکبیر و حمد علی سلام و دعاست علی ولّی قدیر علی بشیر النّذیر علی علّی کبیر علی سراج الهداست علی است آن جنگجو که در صف رزم او بر لب روح القدس زمزمۀ لافتی است علی است جان جهان علی است سرّ نهان امامت او عیان به آیۀ انّماست علی صفای صفا علی دعای دعا علی حیات حیات علی بقای بقاست علی است فصل الخطاب علی است علم الکتاب خطاب را ابتدا کتاب را انتهاست علی است بنیان حق علی است عنوان حق علی است میزان حق علی به حق رهنماست خدیو گردون خدم امام ثابت قدم کریم صاحب کرم امیر صاحب لواست زمان اگر بود بود علی امام زمان جهان اگر هست باز علیش فرمان رواست اگر کند او کرم نگین شاهی است کم اگر کند او عطا ثنای او هل اتاست عشق علی مشتعل در نفس اهل دل ذکر علی متّصل بر لب اهل دعاست سرود مدحش به لب فروغ حسنش به دل برات مهرش به کف لوای حمدش به پاست جدا شده از خدا جدا شده از کتاب جدا شده از رسول هر که ز حیدر جداست بدون مهر علی هر آنچه طاعت، هدر سوای حبّ علی تمام ایمان هباست بهشت بی او جحیم، جحیم با او بهشت قضا به امرش قدر، قدر به حکمش قضاست بهار مهر علی است قهر اگر آتش است اسیر زهد علی است نفس اگر اژدهاست گفتارش دلستان رفتارش دلنشین رخسارش دلفروز دیدارش دلرباست اگر به فرض محال بود خدا را شریک می گفتم با همه علی شریک خداست پناه بردم به هو، چگونه عبدی است او که قامت بندگی به محضر او دوتاست کلام هر چه دُراست به وصف او نادرست سخن هر آنچه رسا به مدح او نارساست من و ولای علی سرم فدای علی که خاک پای علی به دیده ام توتیاست علی به جانم شکیب علی به قلبم حبیب علی به زخمم طبیب علی به دردم دواست سلام بر دیده ای که جز علی را ندید درود بر آن دلی که جز علی را نخواست سیاه رویم ولی دلم بود منجلی به دوستی علی مس وجودم طلاست به یک رویم ولی دلم بود منجلی به دوستی علی مس وجودم طلاست به یک زبان چون توان سرود مدح علی وجود «میثم» همه زبان مدح و ثناست
علما موقع تدریس علی می‌گویند زحل و زهره و بِرجیس علی می‌گویند صالح و یوشع و جرجیس علی می‌گویند تا نخ و سوزن ادریس علی می‌گویند دائم از هر طرفِ عرش خبر می‌شنوم «ها علیٌ بشرٌ کیف بشر» می‌شنوم یوسف از دست زلیخا به علی برد پناه نوح با دیدن دریا به علی برد پناه هر نفس حضرت عیسی به علی برد پناه دلِ دَر سوخت و زهرا به علی برد پناه هیچ کس در طلب میکده سر در گُم نیست به خدا میکده‌ای غیر علی در خُم نیست «عینِ»تو هست به معنای عُلوّ درجات «لامِ»تو هست همان لام سلام و صلوات «یاءِ» تو یاءِ حسین است که بین دو صلات می‌کشاند دلِ غمگینِ مرا سمت فرات سند غربت تو خون حسین است علی راز حقانیتت در ثقلین است علی زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده وای بر آنکه دلش را به علی نسپرده متواری شده از وحشت و در دم مرده هر که از تیغ دو دم، جان به سلامت برده هر که از شیوه‌ی جنگاوری‌ات شد آگاه گفت: «لاحول ولا قوة الا بالله» در کویری که به دریای کرم نزدیک است عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است نجف اینجاست! فقط چند قدم...نزدیک است کفر و ایمانِ من امروز به‌هم نزدیک است در مقامت دهنم بسته بماند بهتر عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر نخل‌ها اشک تو را زیر نظر داشته‌اند رودها از جریان تو خبر داشته‌اند بادها پرده ز اسرار تو برداشته‌اند خاک‌ها چشم به دستان پدر داشته‌اند ابرها با کرمت مایه‌ی رحمت شده‌اند فقرا در حرمت صاحب مُکنت شده‌اند شمّه‌ای هست ز اوصاف تو حیدر بودن لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن فاتح یه تنه‌ی قلعه‌ی خیبر بودن با پیمبر همه‌ی عمر برادر بودن نَفَست عطر نَفَس‌های محمد دارد بُردن نام تو شیرینیِ بی حد دارد گذر ماه به تاریکی چاه افتاده باز از اشکِ غمت چشمه به راه افتاده منکر تو که به این روز سیاه افتاده در نماز شب خود هم به گناه افتاده زندگی بی علی اصلاً چه صفایی دارد؟ «مُطرب عشق عجب ساز ونوایی دارد» نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم متفرق شده بودیم که یکدست شدیم عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم تا زپیمانه‌ی «اکملت لکم» مست شدیم عطر «اتممت علیکم» همه جا را پُر کرد نان بَدگوی بد اندیشِ تو را آجر کرد اولین مرحله‌ی عشق، پریشان شدن است اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است صاحب دائمی مُلک سلیمان شدن است زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است در شب قدر به آوای جلی می‌گوید بعلیٍ بعلیٍ بعلی می‌گوید خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان بادل سوخته آرام و حزین شعر بخوان به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان بر همین پله‌ی اول بنشین شعر بخوان چه قشنگ است شبی غرق تماشا بودن! «شهریار» غزل حضرت مولا بودن ✍ https://eitaa.com/fatemi8
چقدر حبیب ابن مظاهر پیش ابی عبدلله ارزش داشته . یک عبارتی را دیدم تو مقتل حبیب؛ ابی عبدلله دوبار این حالت را پیدا کرد ه ارباب مقاتل نوشتند وقتی امد بالای سر حبیب بانَ الانکِسار فی وَجهِ الحسین؛ شکست در صورت حسین پیدا شد. دیگر این عبارت را ندیدم مگر یک جای دیگر: وقتی عباس صدا زد یا اَخا اَدرِک اَخا بانَ الانکِسار فی وَجهِ الحُسین. شکست تو صورت ابی عبدلله پیداشد . با عجله اسب راند. اما وسط میدان رسید دید ذوالجناح از حرکت ایستاده. ذوالجناح چرا راه نمیروی؟ عباسم من را به یاری طلبیده، دید ذوالجناح قدم از قدم‌ برنمیدارد . آقا از اسب پیاده شدند چه مانعی سر راه ذوالجناح ؟ یک مرتبه دید دست بریده ی عباس سر راه روی زمین افتاده.
سه تا خداحافظی داشت روز عاشورا؛ یک خداحافظی با عموم بود، خطاب کرد علیکُنَّ منِّ السلام. به هر هشتادو چهار نفر . یک خداحافظی که خیلی جانسوز است با دختر سیزده ساله اش ، یک خداحافظی که نمیدانم بگویم جانسوزتر است مساوی همان است آن را من بلد نیستم ، با خواهرش زینب کبری، لااله الّا الله . امام حسین سوار اسب بود، داشت میرفت ؛ زینب کبری را امر کرد برگرد به خیمه ‌ دو سه بار روی زین اسب بلند شد برگشت دید خواهر دارد میرود، یکبار دیگر باز بلند شد برگشت دید خواهر نیست. این نباید به خیمه رسیده باشد ، برگشت ابی عبدلله ؛ دید خواهر روی زمین افتاده . پیاده شد سر خواهر را به دامن گرفت . دو سه ساعت بعد تلافی شد. اما سر نه ، گلوی بریده .سه ساعت . گریه کرد ابی عبدلله اشک روی صورت زینب ریخت، چشمش را باز کرد دید عجب جای بلندی سرش را گذاشت . خواهرم پاشو برگرد ، خیلی قدیمی است زبانحالشان ، قشنگ بوده درست هم‌بوده . گفت برگرد گفت برمیگردم. اما یک تقاضا از تو دارم حسین من. بگو . برادر دعا کن که زینب بمیرد، حسین من نباشد که بعد از تو ماتم بگیرد برادر به قربان خُلق نکویت اجازه بفرما ببوسم‌گلویت حسینم حسین من.
خواهرش ام کلثوم طبق نقلی امد گفت برادرم من دلم خیلی گرفته است نمیدانم اینجا چرا اینجوری است ، خیلی دلم گرفته است . امام حسین ع شروع کرد یک چند کلمه گفتن. هر موقعی میدی یک کسی نیاز دارد به تسلی دادن کار سخت میشد بر زن و بچه اش، امام حسین وقتی شروع میکرد به صحبت کردن دلها آرام میگرفت ، تا وقتی امام حسین زنده بود اینجور بود بعد از شهادتش هم چون کار سخت میشد بر بچه هایش سر بالای نی شروع میکرد قرآن خواندن ؛ تسلی میداد بهشان. ام حَسِبتُم انَّ اصحابَ الکهف و الرقیم کانو من آیاتنا عَجَبا با قرآن خواندنش تسلی میداد. اما مرحوم آیت الله مرعشی نجفی میفرمود این سر مقدس نه فقط قرآن خواندش که همه تان شنیدید معجزه ی سر بود این معجزه را همه شنیدیم‌ مرحوم آیت الله مرعشی میفرمود یک معجزه ی دیگر هم سر مقدس داشت . و آن اینکه وقتی در مجلس یزید خیلی سخت گذشت بر زن و بچه ابی عبدلله آنجایی که نامرد و نانجیب شرابش را میخورد نیم خورده ی شرابش را میریخت تو آن ‌تشتی که سر مقدس توش بود ، نیم‌خورده ی شراب را میخورد و آنوقت به صورت اباعبدلله جسارت میکرد با جوب گاهی موقع ها حسارت میکرد . بچه های امام چه کشیدند . ؟ در یک نقلی محدث قمی دارد در نفس المهموم رقیه از اینجا مریضی اش شروع شد . این صحنه ها را دید مریضی اش شروع شد . تو خرابه دیگر در واقع تمام کرد. مریضی از اینجا شروع شد . یکی از بچه های امام حسین وقتی دید اینجوری به لب و دندان اباعبدلله دارد میزند پشت عمه اش نشسته بود ؛ عمه جان به این نانجیب بگویید این چوب را بردارد از لب و دندان پدرم . چرا اینجوری میکند؟ اینجا بود که احتیاج دارد به بچه ها یک کسی تسلی بدهد . وقتی این سر را گذاشتند بالای نی خدا رحمت کند مرحوم آقای مرعشی نجفی را ، ایشان میگفت معجزه ی دیگری دیده شد از سر، البته هر چشمی لیاقت دیدن این معجزه را نداشت . دیدند چشم های مطهر اباعبدلله باز شد بالای نی و شروع کرد دور و اطراف یکی یکی بچه هایش را دیدن. بچه های مظلوم و ستم دیده را دیدن. اینو نگاه کرد اونو نکاه کرد . تا رسید به زینب که رسید چشم خیره ماند . اشک از گوشه ی چشمهای اباعبدلله سرازیر شد یعنی زینبم ممنونتم . یعنی خواهرم در تمام این راه من با پا نه با سر دنبالتان امدم . دیدم تو چه کردی ممنونتم بیشتر از این شرمنده م‌نکن.