eitaa logo
کانال ثامن
194 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
9.4هزار ویدیو
115 فایل
'بسم‌رب‌الامیرالمومنین' فردا دیر است! رهبر انقلاب: نیازهای مربوط به آینده نیازهایی است که اگر شما امروز به فکر نیفتید و برایش کاری انجام ندهید، فردا درخواهید ماند؛ یعنی فردا گیر میکنید . . .🌱 -مقام‌معظم‌رهبری ۱۴۰۰/۱۱/۳🖇 ارتباط با مدیر کانال @Yarogh
مشاهده در ایتا
دانلود
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 معامله بر سر پذیرایی از زائران امام حسین (ع) در عوض گذشتن از خون فرزند‌..! 🔺خاطره ای شنیدنی از https://eitaa.com/fatemieh_1401
🔵 یحیی سریع: 🔵 تل آویو را منطقه ای ناامن اعلام می‌کنیم و از این پس اهداف حساس و حیاتی مهمی را در قلب سرزمین های اشغالی هدف قرار خواهیم داد 💠 گفتم که اسرائیل در دام یمن افتاد حالا به حرفم می‌رسید که یمن دنبال بهانه برای زدن حیفا و تلاویو و دیمونا و زلیخا بود الان این بهانه دستش اومد توازن قدرت در جنگ اسرائیل با لبنان به نفع محور مقاومت در حال رخ دادنه ✍️ مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید :   Eitaa.com/efshagari57
🚫 فرقه شیرازی‌ها! 🚫 ✖️آیت الله شیرازی، مرجع مشهوری که فتوای تحریم تنباکو را دادند، پسری داشتند به نام سید هادی. سید هادی شیرازی ۴ پسر داشتند بنام‌های : ۱. سید حسن ۲.سید محمد ۳. سید صادق ۴. سید مجتبی ۱. حسن، بعد از انقلاب در لبنان کشته شد. ۲. محمد، در نجف ادعای مرجعیت کرد، که چند تن از علما از جمله آیت الله خویی(رحمةالله علیه) مرجعیت ایشان را تاَیید نکردند. وی در زمان اقامت امام خمینی(رحمةالله علیه) در نجف، واکنش‌هایی منفی نسبت به ایشان داشت؛ از جمله اینکه وقتی در نجف مَردم تمایل داشتند امام خمینی (رحمةالله علیه) امام جماعت نماز حرم امام علی (علیه السلام) باشند، سید محمد مخالفت داشت. 💡در زمان طاغوتِ ایران، قرار بود شخصیت هایی چون سید محمد صدر در عراق و حضرت امام (رحمةالله علیه) در ایران و سید موسی صدر در لبنان قیام کنند؛ اما سید محمد صدر را شهید کردند و امام موسی صدر را نیز ربودند؛ لذا سید محمد شیرازی، توقع داشت امام(رحمةالله علیه) ایشان را به عنوان مرجع عراق معرفی کرده و از ایشان حمایت کنند؛ ولی این طور نشد، لذا به کویت رفتند. بعد از انقلاب و پس از رحلت امام (رحمةالله علیه)، سید محمد شیرازی به ایران آمده و در قم ساکن شد. 🔻در این حال، وی دست به تفرقه زده و سبب شد تا سال ۸۰ در حبس خانگی باشد و سپس از دنیا رفت و بنا به مصلحت در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) دفن گردید. ۳. بعد از سید محمد، برادرش جای او را گرفت و از اینجا، اتاق فکر انگلیسی شکل گرفت. 💡یکی از تئوریسین‌ها پیشنهاد داد: برای مقابله با حکومت در ایران، باید یک حکومت شیعه را عَلَم کنیم تا مذهب شیعه توسط خود شیعه از بین رود و بدین صورت، جریان شیرازی انتخاب شد و در ایران و برادرش مجتبی در کویت با حمایت مالی دولت فعال شدند. بیش از ۱۵ سایت در اینترنت، و بیش از ۱۵ شبکه ماهواره‌ای در خدمت ایشان است. جریان شیرازی، تخم نفاق را بین مذاهب اسلامی پاشیدند و با توهین به مقدسات اهل سنت، توهین به عایشه، خلفا و ترویج جلسات لعن و قمه زنی و ... آتش کدورت بین سنی و شیعه را شعله ور کردند. 💡توهین‌های این جریان، به ویژه توهین‌های آشکار یاسر الحبیب، مانند نگارش و انتشار کتاب "الفاحشه وجه آخر للعائشه"، سبب شیعه کُشی بسیاری در مناطق مختلف دنیا شدند. این توهین‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای مختلف جریان شیرازی به صورت مستقیم و در تندترین عبارات هیجان اهل سنت را علیه شیعه بر می‌انگیزد. 🔴یکی از این ویژگی‌های جریان شیرازی تکفیر است.🔴 ❗️علما و مراجع بسیاری مانند مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (رحمةالله علیه) توسط این افراد تکفیر شده‌اند.❗️ ♨️بنابراین به دلیل ممنوعیت فعالیت این جریان در ایران و سخنان امام‌خامنه‌ای(مدظله‌العالی) علیه ،‌ حملات بسیاری را علیه ایشان آغاز کرده اند. ‼️ در مقابل مقام معظم رهبری، هفته وحدت را به هفته برائت نام‌گذاری کردند.‼️ ⚔️همچنین در تقابل با دیدگاه ایشان در مخالفت با قمه‌زنی، به ترویج قمه‌زنی با تمام توان می‌پردازند. قمه‌زنی وِجهه و تصویر بسیار نامناسبی را از شیعیان در رسانه‌های غربی ایجاد کرده است. 🔻هم اکنون این فرقه به بازوی دشمن برای تخریب شیعه و هجمه علیه علما و مراجع شیعی تبدیل شده است. از آخرین اقدامات این افراد لیسیدن ضریح و حمله به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم و شکستن درب حرم و حرم رضوی در مشهد است. شبکه‌های شیرازی نیز با پخش مستقیم این تصاویر، در راستای برنامه‌های هدایت شده انگلیس علیه تشیع حرکت می‌کنند. 👇که اسامی مدیران و برخی از شبکه‌ها به شرح ذیل می‌باشد: 🔥 ۱- صادق شیرازی 🔥 ۲- سید مجتبی شیرازی. 🔥 ۳- حسن اللهیاری. 🔥 ۴- یاسرالحبیب. 🔥 ۵- محمد هدایتی. 📺 شبکه‌ها: ۱- امام حسین۱ ۲- امام حسین۲ ۳- امام حسین۳ ۴- اباالفضل العباس ۵- بقیع ۶- الانوار ۱ ۷- الانوار ۲ ۸- سلام ۹- چهارده معصوم ۱۰- شبكه اينترتی حضرت خديجه ۱۱- الزهرا ۱۲- المهدی ۱۳- مرجعیت ۱۴- امام صادق ۱۵- اهل بیت ۱۶- فدک ✅ با بازنشر این مطلب در روشنگری و مبارزه با جنگ شناختی دشمن سهیم شوید. ✅کانال https://eitaa.com/fatemieh_1401
🔴گفتم چرا ۴۴ سال بعد از انقلاب هنوز دارن با بعضی ها مماشات می‌کنند؟! گفت: این تصویر رو ببین 🔹 به نظر من از سر محبت این خر را کول نکرده، اونجا میدون مینه! یک قدم اشتباهی این خر، کل عملیات رو مختل میکنه! 🔹ناچاریم به خاطر پیشبرد انقلاب مان، بسیاری از خر ها را روی سر بگذاریم و سالها کول کنیم و محاکمه نکنیم! https://eitaa.com/fatemieh_1401 این سوال خیلیا بود براشون بفرست 😉
🔰سخنگوی انصارالله: حمله به یمن باعث خواهد شد تا دامنۀ حملاتمان را افزایش دهیم 🔹اسرائیل قصد دارد به ما فشار وارد کند تا حمایت از غزه را متوقف کنیم اما این رؤیا به اذن خداوند محقق نخواهد شد. 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ
▪️ ⃟⃟ ⃟🌸 📝 | فردا نخستین قطار از ایران به چین می‌رود 🔹 سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به گزارش معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه در جلسه امروز این کمیسیون گفت: طبق صحبت‌های آقای صفری، FATF مانع کار اقتصادی کشور نیست؛ همچنین فردا اولین قطار از ایران به سمت چین می‌رود. 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ
بماند به یادگار... امروز اولین قطار از ایران به سمت چین حرکت میکند تا ثابت شود در دوره‌ی شهید رئیسی چرخ اقتصاد کشور در گروِ FATF و برجام نبود 🗣حمید خراسانی |Hamid Khorasani 🇮🇷 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ
🔹تاکید رهبر انقلاب بر معیارهایی که آقای پزشکیان حفظه‌الله و مجلس برای تشکیل یک کابینه متدین، انقلابی و کاآرمد باید مدنظر داشته باشد ✏️ رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس: کار فوری مجلس، رأی به کابینه‌ای است که آقای پزشکیان حفظه‌الله ارائه خواهند کرد؛ این کار فوری و فوتی شماست. البته هرچه زودتر کابینه‌ی پیشنهادی، حالا بعد از کارهایی که باید انجام بگیرد تصویب بشود و دولت مشغول کار بشود برای کشور بهتر است. منتها در این زمینه، هم شما، هم رئیس‌جمهور منتخب محترم، مسئولیت‌هایی سنگینی دارید. چه کسی میخواهد میدان‌دار این میدان باشد؟ میدان اقتصاد، میدان فرهنگ، میدان فعالیت‌های سازندگی، میدان تولید، چه کسی میخواهد میدان‌دار باشد؟ آن کسی را باید میدان‌دار کرد که: 🔹️امین باشد، 🔹️صادق باشد، 🔹️متدین باشد، 🔹️از بُن دندان به جمهوری اسلامی به نظام اسلامی معتقد باشد. 🔹️ایمان یک شاخص مهم است. 🔹️امید به آینده و نگاه مثبت به افق. آنهایی که افق به نظرشان تاریک است، کاری نمی‌شود کرد، نمیشود به اینها مسئولیت داد، مسئولیت‌های اساسی و کلیدی داد. 🔹️تشرّع و متشرّع بودن. یکی از معیارهای مهم است. 🔹️اشتهار به پاکدستی، به صداقت یک معیار است. 🔹️سابقه سوء نداشته باشند، این یک معیار است. 🔹️نگرش ملی داشته باشند. یعنی غرق در مسائل جناحی و سیاسی و اینها نشوند، نگاه ملی به کشور داشته باشند. 🔹️اینها را با تحقیق [میشود فهمید]، البته کارآمدی را غالباً بعد از اشتغال به کار میشود فهمید، اما با تحقیق، با نگاه کردن به سوابق با شنیدن حرفها، میشود کارآكامدی را هم تشخیص داد. 👆 این معیارها باید رعایت بشود. هم رئیس‌جمهور محترم اینها را رعایت کنند، هم مجلس رعایت کند. یعنی یک مسئولیت مشترک شما دارید در انتخاب مسئولین کشور... اینها لازم است. به نظر من این مسئولیت بسیار مهمی است. هم بر عهده شماست هم بر عهده رئیس‌جمهور محترم است که این کار را انجام بدهند. ان‌شاءالله یک مجموعه‌ی هیئت وزیران خوبی، کارآمدی، به درد بخوری ،متدینی انقلابی‌ای بیایند سر کار و بتوانند مسائل کشور را پیش ببرند. ۱۴۰۳/۴/۳۱ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
یادتونه در مورد کریدور سازی دولت شهید رئیسی میگفتم که خیلی هم برای ما درآمدزاست؟ با تکمیل پروژه پل آستاراچای بعد از ۵۰ سال راه ابریشم احیا شد و اولین قطار ایران به چین امروز حرکت خواهد کرد این کریدور قراره اقتصاد چین رو به اروپا متصل کنه و این یعنی درآمد سرشار برای ایران البته بدون برجام و fatf زیرساختهایی که یکی پس از دیگری داره جواب میده و من بارها فریاد زدم که صبور باشید رئیسی رفت ولی خدماتش همچنان جاریست ✍️ مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ https://eitaa.com/fatemieh_1401
داریم به آخر داستان رمان تنها در میان داعش که روایتی از یک زن شیعه است که به دست داعش میفته میرسیم توصیه میکنم حتما مطالعه کنید خیلی هیجان انگیزه ،به طوری که نفس انسان حبس میشه بریم با هم قسمت ۱۷ این داستان ۱۸ قسمتی رو مطالعه کنیم
📚 📖 1⃣7⃣ انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی خنجری دستش بود. عدنان اسلحه اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای مردمی به قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان جهنمی اش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد. در دلم دامن حضرت زهرا (س) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباتمه زد. عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم پیاله اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و داعشی ها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکه ها از تکان های بدنم به لرزه افتاده اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکه ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه ام سقف این سیاه چال را شکافت. دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ این همه عزیز دیگر زندگی برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا می فهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر شیطانی داعشی شوم. پشت بشکه ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنه تر میشدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم. دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض داعشی ها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. 👇https://eitaa.com/fatemieh_1401
از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند: »حرومزاده ها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!« و دیگری هشدار داد: »حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!« از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای مردمی سر رسیده اند که مقاومتم شکست و قامت شکسته ترم را از پشت بشکه ها بیرون کشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد: »تکون نخور!« نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید می ترسیدند داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید. همه اسلحه هایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد: »انتحاری نباشه!« زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست. با اسلحه ای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه هایم شده و فهمیدند از این پیکر بی جان کاری برنمی آید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. دیگر قدم هایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم : »من اهل آمرلی هستم.« و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند: »پس اینجا چیکار میکنی؟« قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد: »با داعش بودی؟« و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و مظلومانه شهادت دادم: »من زن حیدرم، همونکه داعشی ها شهیدش کردن!« ناباورانه نگاهم می کردند و یکی پرسید : »کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!« و دیگری دوباره بازخواستم کرد: »اینجا چی کار می کردی؟« با کف هر دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم: »همون که اول اسیر شد و بعد...« و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی می دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت: »ببرش سمت ماشین.« و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، رزمنده ای خم شد و با مهربانی خواهش کرد: »بلند شو خواهرم!« با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه ام را میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کرده اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و می دیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمی کردم سرم را بالا بیاورم. از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم میزد و این جشن آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست: »نرجس!« سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه می دیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه می لرزید. یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانه ام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که نگران حالم نفسش به تپش افتاد: »نرجس! تو اینجا چی کار میکنی؟« باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریه هایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت عاشقش را روی صورتم حس میکنم. با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود. چانه ام روی دستش میلرزید و میدیداز این معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و عاشقانه به فدایم رفت : »بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟« و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب حضرت زهرا (س) را صدا میزد. هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست. هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و می دیدم از غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانه اش میلرزد. ادامه دارد... ✍          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ https://eitaa.com/fatemieh_1401