eitaa logo
هیأت خواهران فاطمیون تهران
2هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
91 فایل
هیئت خواهران فاطمیون ارتباط @fatemiioon ✅دفترشعر#گهر @daftaresher110 ✅کلیپهای کوتاه @cilip_f ✅آرشیو صوت @arshivesout ✅خانواده و تربیت @kanevadevtarbiat اخبار @fatemiioonakhbar صفحه آپارات https://www.aparat.com/fatemiioon135 فروشگاه @f_fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
هیأت خواهران فاطمیون تهران
رهبر انقلاب در دیدار اعضای ستاد مرکزی کنگره‌ ملی شهدای سبزوار و نیشابور: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازج
وصیتنامه شهید بسم رب الشهدا و الصديقين اينجانب ناصرالدين باغانی بنده‌ی حقير در درگاه خداوندم چند جمله ای را به رسم وصيت می‌نگارم سخنم را درباره‌ی عشق آغاز می‌کنم ما را به جرم عشق موأخذه می‌کنند. گويا نمی‌دانند که عشق گناه نيست امّا کدام عشق؟ خداوندا معبودا عاشقا مرا که آفريدی عشق به پستان مادر را به من ياد دادی، امّا بزرگتر شدم و ديگر عشق اوليه مرا ارضاء نمی‌کرد پس عشق به پدر و مادر را در من به وديعت نهادی مدتی گذشت ديگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چيز عشق ورزيدن را نه به دنيا عشق ورزيدم به مال و منال دنيا عشق ورزيدم به مدرسه عشق ورزيدم به دانشگاه عشق ورزيدم امّا همه‌ی اينها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقيقی و اصيل داد يعنی عشق به تو (يَومَ لا يَنْفَعُ مال وَ لا بَنُون) فهميدم که وقتی شرايط عوض شود يَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخيهِ و صاحِبَتهِ و بَنيهِ و اُمّهِ وَاَبيهِ پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم يکباره به خود آمدم و ديدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گيری فهميدم در اين مدت که فکر می‌کردم عاشق تو هستم اشتباه می‌کرده‌ام اين تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می‌کشانده ای اگر من عاشق تو بودم بايد يکسره به دنبال تو می‌آمدم وليکن وقتی توجه می‌کنم می‌بينم که گاهی اوقات در دام شيطان افتاده‌ام ولی باز مستقيم آمده‌ام حال می‌فهمم که اين تو بوده‌ای که به دنبال بنده ات بوده ای و هرگاه او صيد شيطان شده تو دام شيطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته‌ای تا بلکه يک شب او را ببينی حالا می‌فهمم که تو عاشق صادق بنده‌ات هستی بنده را چه که عاشق تو بشود (عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گير) آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بيدار می‌کردی و به انتظار يک صدا از جانب معشوق می‌نشستی اما من بدبخت ناز می‌کردم و شب خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابيدم اما تو دست بر نداشتی و انقدر به اين کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گريز پای را به چنگ آوردی و من فکر می‌کردم که با پای خود آمده‌ام وه چه خيال باطلی! اين کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود مرا که به چنگ آوردی به صحنه‌ی جهادم آوردی تا به دور از هر گونه هياهو با من نرد عشق ببازی من در کار تو حيران بودم و از کرم تو تعجب می‌کردم، آخرتو بزرگ بودی و من کوچک! تو کريم بودی و من ل‍ئيم! تو جميل بودی و من قبيح، تو مولا بودی و من شرمنده از اين همه احسان تو بودم کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی و چه نيکو شرابی بود، من هنوز از لذت آن شراب مستم اولين جرعه‌ی آنرا که نوشيدم مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه‌های ديگر کردم امّا اين بار تو بودی که ناز می‌کردی و مرا سر می‌گرداندی، پياله‌ام را شکستی، هر چه التماس می‌کردم تا از حجاب ظلمانی بياسايم، ندادی و زير لب به من خنديدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پياله به دست، هنوز در انتظار جرعه‌ای ديگر از شراب عشقت به سر می‌برم ای عاشق من!! ای اله من!! پياله‌ام را پر کن و در خماريم نگذار تو که يک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسيده‌ای چرا کام دل بر نمی‌گيری؟ تو که از بيع و شراء متاع عشق دم مي زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته‌ای؟ اگر بدانم که خريدار متاعم نيستی و اگر بدانم که پياله‌ام را پر نمی‌کنی پياله‌ی خود را می‌شکنم و متاعم را به آتش می‌کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon135
هیأت خواهران فاطمیون تهران
رهبر انقلاب در دیدار اعضای ستاد مرکزی کنگره‌ ملی شهدای سبزوار و نیشابور: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازج
ادامه... وصیتنامه شهید امّا شهادت چيست؟ آنگاه که دو دلداده به هم می‌رسند و عاشق به وصال معشوق می‌رسد و بنده‌ی خاکی به جمال زيبای حق نظر می‌افکند و محو تماشای رُخ يار می‌شود آن هنگام را جز شهادت چه نام ديگری می‌توانيم داد؟ آن هنگام که رزمنده‌ای مجاهد بسوی دشمن حق می‌رود و ملائک به تماشای رزم او می‌نشينند و شيطان ناله برمی‌آورد و پای به فرار می‌گذارد و ناگهان غنچه‌ای می‌شکفد آن هنگام را جز شهادت چه نام می‌توانيم داد؟ شهادت خلوت عاشق و معشوق است شهادت تفسير بردار نيست(ای آنانی که در زندان تن اسيرید به تفسير شهادت ننشينيد که از درک قصه‌ی شهادت عاجزيد فقط شهيد می‌تواند شهادت را درک کند. شهيد کسی نيست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهيد به خود گيرد شهيد در اين دنيا قبل از آينکه به خون بتپد، شهيد است و شما همچنان که شهيدان را در اين دنيا نمی‌توانيد بشناسيد و بفهميد، بعد از وصلشان نيز نمی‌توانيد درکشان کنيد. شهيد را شهيد درک می‌کند. اگر شهيد باشيد شهيد را می‌شناسيد و گرنه آئينه زنگار گرفته چيزی را منکعس نمی‌کند که نمی‌کند برخيزيد و فکری به حال خود بکنيد که شهيد به وصال رسيده است و غصه ندارد شهيدان به حال شما غصه می‌خورند و از اين در عجبند و حيرت می‌کنند که چرا به فکر خود نيستند. به خود آييد و زندان تن را بشکنيد. قفس را بشکنيد و تا سر کوی يار پرواز کنيد و بدانيد که برای پرواز ساخته شده‌اید نه برای ماندن در قفس، اين منزل ويران را رها کنيد و به ملک سليمان در آييد. https://eitaa.com/fatemiioon135