در اکنون لبنان قضیهی حجاب چندان محل چالش نیست. این یعنی چالش تمام شده است و دوقطبی نداریم و با عقبنشینی از اقامهی حجاب به صلح کل کف جامعه رسیدهییم؟ نه؛ خط چالش و درگیری کف قضیهی همجنسبازی و حتا الحاد کشیده شده است و جنگ در رنگی دیگر با قوت ادامه دارد و دوقطبی بر جا است...
کف جنگ احزاب حجاب مشکل عموم کارگزاران نظام تعرب بعد هجرت است؛ در دورهی مدنی میخواهد هنوز مکی باشند؛ و تن به اقامهی نرم تا سخت شریعت نمیدهند...
آن کارگزار نظام که از اقامهی نرم تا سخت حجاب شرعی جاخالی میدهد، به وقتش از اقامهی نرم تا سخت حکومت شرعی هم شانه خالی خواهد کرد؛ مسأله، تنها مسألهی زمان است...
لبنانیها به بیدولتی خو کردهاند. هماین است که وقت خود را چندان برای ماساندن ماهیت مهمل ملیت در لبنان تلف نمیکنند و یک راست با طائفه کار میکنند. این یعنی یکچند قدم از عراقیها در غرب ما و خراسانیها در شرقمان پیشترند...
تصور حرکت حزبالله شاید این بود که در سال دوهزار تنها از ایدهی اقامهی حکومت اسلامی در لبنان عقب مینشیند؛ واقعیت آن است که دو دهه بعد، این حرکت حتا از رویهی اقامهی حجاب شرعی هم عقب نشسته است...
صرافی نیست؛ حاجی سیگار و تنباکو میفروشد و حساب ایرانی دارد؛ از ایران تومان میریزیم و لیر در لبنان میگیریم. نشستهام تا واریز تأیید شود. شبکهی المیادین در مغازه روشن است و چیزهای دیگری هم از ایران میآید: حربالروایة. ترکیبی که دیری نیست که در ادبیات جبههی مقاومت وارد شده است...
حجاب شرعی یک شاخص و خطکش است. آخوند و پاسدار و مدیری که پای حجاب شرعی و اقامهی نرم تا سخت آن نایستد پای هیچ یک از فقرات دیگر شریعت هم نخواهد ایستاد؛ این خط، این نشان...
میپرسم: مردم شیعه و حتا سنی و ترسا را به چه دعوت میکنید؟ میگوید: دعوت به وحدت...
عموم سپاه پاسداران و خصوص سپاه قدس خطشان عسکری است؛ هماین است که ادراک روندهای تمدنی در خطوط آخوندی در عموم شیعیان لبنان و خصوص حرکت حزبالله از آنها ساخته نیست، چه رسد به انتقال آن به ایران تا قم. این، دلیل سادهی سیاهچاله شدن شام برای ما است...
جنگ روایت نقطهزن رزمندههای فلسطینی در نبرد طوفانالاقصی برابر کیان مؤقت اسرائیل، به ما چه میآموزد؟ روایت یک رسته رزمی است، خلاف حفاظت؛ این یعنی: این روایت است که حاکم بر حفاظت است، و حاکم کردن ردهی حفاظت بر ردهی روایت، خودزنی کف میدان نبرد است...
قتل صبر طلبهها کف خیابانهای طهران در غائلهی ژینا و چادر کشیدن از سر متشرعها و آتش زدن مصحف و مسجد و مدرسه، به همه نشان داد که ملت و ملیت سستتر از آن است که بتواند از امت احمد برابر امت ابلیس صیانت کند، حتا اگر هر دو همسایههای پارسیزبان باشند...
از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه، سیطرهی امت و دائرهی قومیت در منطقهی ما آن قدر فراگیر و گسترده است که به سختی میتوان نمونهی موفقی از تحقق ملت و ملیت را به چشم دید...
فرمود: از دوقطبیهای کاذب پرهیز کنید. یعنی: از دوقطبیهای صادق پرهیز ندهید؛ اصل دوقطبی بودن جامعه و جهان را نیز انکار نکنید...
حق|باطل، مکتبی|عرفی، متشرع|متهتک، دوقطبیهای واقعی جامعهی ما استند، دوقطبیهای صادق. دوقطبی کاذب؟ اصولگرا|اصلاحطلب، تندرو|کندرو، معتدل|افراطی...
از که جا میگوییم دوتایی مذهبی سرخ| مذهبی صورتی کاذب نیست و صادق است؟ از توصیف صورتیهای چرک در مصحف شریف: الذین جعلوا القرآن عضین...
ساعتی در آن غرفهی فلسطینی در نمایشگاه کتاب بیروت گپ زدیم. داستان مینویسند. روی دیوار غرفه از محمود درویش، عکس بود تا شاید گابریل گارسیا مارکز؛ از فتحی شقاقی تا یحیا عیاش عکسی روی دیوار ندیدم. در ذهنم بود که رزمندههای خاطرهساز را به نویسندههای خیالپرداز ترجیح میدهم...
شاید ماریو یوسا بود که جایی گفته بود این جای جهان آن قدر واقعیت داریم که فرصت برای ناواقعیت در داستان نداریم. نویسندههای لبنانی و فلسطینی را میبینم که در بارهی فتح قدس داستان مینویسند آن حرف در ذهنم میآید؛ واقعیت عملیات و خاطرات رزمندهها میگذرد و آنها گرفتار ناواقعیتند...
مصحف محمد کتاب دوقطبیها است؛ دوقطبیهای صادق: ایمان|کفر، اسلام|الحاد، رشد|غی، مجاهد|قاعد، علم|جهل. آن چه ما از آن منع شدهییم دوقطبیهای کاذب و دوتاییهای سرکاری است که رسانههای کاسبکار میسازند...
آخوندی که از خط اجتهاد به خط استحسان چپ کرده است بیان ولی نبی را عرفی میفهمد، بیان ولی وصی را عرفی میفهمد، و طبیعی است بیان ولی فقیه را هم عرفی بفهمد...
باید قدردان این وزیر آن وزارتخانهی ضالهی گردشگری بود؛ این، اگر نبود سخت میشد توضیح داد که پاسدارهایی که سر از خط استحسان در میآورند و عرفی سپری میکنند، چه طاغوتهای متفرعنی میشوند...
عادت روزمرهی ما احتجاج شرعی با مراتب سپاه پاسداران انقلاب باید باشد؛ اگر نه چشم باز میکنیم و میبینیم این نهاد و آدمهای آن جای خط اجتهاد روی خط استحسان در حال حرکتند...
معرکهی مردمی جنگ احزاب حجاب به همه نشان میدهد که برابر جامعهی مدنی ملحدین ایرانی، در تمام این سالها چه قدر حلقهی میانی واقعی در امت ساختهییم و چه قدر حلقهی میانی قلابی در ملت...
تفاوت چشمگیر روایت بستر با روایت سنگر از جنگ با عراق و حتا جنگ در سوریه آن است که در آن اولی احتجاج رزمندهها و فرماندهها با هم را نمیخوانیم، گویا همه چیز با اجماع رفع و رجوع میشود...
فقاهت منهای ولایت منجر به حکم نمیشود و دست بالا خبر میدهد. در ولایت فقیه، ولایت و فقاهت مساوق یکدیگرند. این یعنی: فقاهت منهای ولایت نشد است...
میگفت: در آن سفر اروپا به آن رفیقش اشکال کرده بودند: مگر مسلمان نیستی؟ پس در باشگاه شبانه چه میکنی؟ طرف برگشته بود و گفته بود: i am a happy moslem. به نظرم آمدم مسلمان شنگول برابرنهاد خوبی برای مذهبی صورتی است...