eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
2.9هزار دنبال‌کننده
420 عکس
31 ویدیو
2 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr
مشاهده در ایتا
دانلود
معرکه‌ی مردمی جنگ احزاب حجاب به همه نشان می‌دهد که برابر جامعه‌ی مدنی ملحدین ایرانی، در تمام این سال‌ها چه قدر حلقه‌ی میانی واقعی در امت ساخته‌ییم و چه قدر حلقه‌ی میانی قلابی در ملت...
تمدن با خط مدنی ساخته می‌شود. تمدن‌سازی خط عسکری ندارد...
تفاوت چشم‌گیر روایت بستر با روایت سنگر از جنگ با عراق و حتا جنگ در سوریه آن است که در آن اولی احتجاج رزمنده‌ها و فرمان‌ده‌ها با هم را نمی‌خوانیم، گویا همه چیز با اجماع رفع و رجوع می‌شود...
فقاهت منهای ولایت منجر به حکم نمی‌شود و دست بالا خبر می‌دهد. در ولایت فقیه، ولایت و‌ فقاهت مساوق یک‌دیگرند. این یعنی: فقاهت منهای ولایت نشد است...
می‌گفت: در آن سفر اروپا به آن رفیقش اشکال کرده بودند: مگر مسلمان نیستی؟ پس در باش‌گاه شبانه چه می‌کنی؟ طرف برگشته بود و گفته بود: i am a happy moslem. به نظرم آمدم مسلمان شنگول برابرنهاد خوبی برای مذهبی صورتی است...
آن چه در ایران چادر لبنانی خوانده می‌شود این جا حجاب زینبی خوانده می‌شود، و کاربران مشخصی دارد.‌ عجیب‌ترین‌شان آن‌هایی بودند که آن شب در غذاخوری الجواد یک‌تکه قلیان می‌کشیدند و عجیب‌تر این یکی که در تاریکای شب محله‌ی غبیری روی دیوار، کلیشه‌ی تصویر حضرت روح‌الله را رنگ می‌پاشید...
در عراق و شام عادت مردم آن است که معمم‌ها را از ظن خوش خود خطاب می‌کنند: مولانا؛ شیعه و سنی هم ندارد. در ایران همیشه تذکر می‌دهم که کسی حجت الاسلام ننویسد یا نخواند.‌ این جا که می‌گویند، اما می‌گویم: مولانا سیدنا محمد. و حس می‌کنم چشم‌هاشان و به خصوص سنی‌هاشان برق می‌زند...
چالش درشت حرکت حزب‌الله هم‌این است که سال‌ها است تنها یک حرکت نیست و پایش به حکومت کشیده شده است. حرکت حزب‌الله اگر از سنخ نهضت باشد حکومت حزب‌الله از سنخ سنت است. فهم غالب از حزب‌الله هنوز کمابیش از سویه‌ی حرکت و نهضت آن است و پرسش‌های از حکومت و سنت، و نسبت این‌ها بر جا است...
نه امامت و نه ولایت مساوق با عصمت نیست...
حرکت دادن خاکستری‌ها با حرکت کردن سپیدها صورت می‌گیرد. سپیدها اگر پیش‌رو نشوند خاکستری‌ها به پس‌روی سیاه‌ها دچار می‌شوند...
حرکت اجتماعی در وسط پی‌وستار سپید به سیاه صورت نمی‌پذیرد. این یعنی تمرکز روی خاکستری‌ها کار بی‌هوده‌یی است. جای‌گاه خاکستری‌ها میانه‌یی از جای‌گاه سپیدها و جای‌گاه سیاه‌ها است. سپیدها را پیش باید راند و سیاه‌ها را پس باید زد...
خاکستری‌ها پی‌روند، میان‌مایه‌اند. پیش‌رو نهادن خاکستری‌ها تنها حرکت سپیدها را می‌گیرد. درستش آن است که سپیدها را پیش‌رو بنهیم تا خاکستری‌ها از پی آن‌ها پس‌رو باشند و پیش بروند و روشن بشوند...
بسنده به خاکستری‌ها بی سوق دادن آن‌ها به سپیدی، کاسبی صورتی‌های چرک است...
مقاومت درگیری دو طرف یک دوقطبی است؛ یک دوقطبی واقعی، دوقطبی صادق. آن که مطلق دوقطبی را انکار می‌کند در حال آب بستن زیر اساس مقاومت نرم تا سخت است؛ برساخت جهان بی‌جهاد...
مذهبی خاکستری قصور عملی دارد؛ مذهبی صورتی تقصیر نظری دارد...
دوقطبی سیاه و سپید که قطعی و صادق است. می‌فرمایند: گرفتار دوقطبی‌های کاذب با خاکستری‌ها نشوید...
بسی از هم‌این برادران و خواهران ما که در نسبت با ولی نبی و ولی وصی اصولیند، در نسبت با ولی فقیه اخباری می‌شوند؛ اجتهاد اکنونی ندارند...
ولی فقیه امر تازه‌یی در تشیع نیست که ندانیم چه طور به درک مجمل و مفصل بیان او برسیم؛ صبح به صبح سر درس خارج فقه بحث هم‌این است که چه طور آن فقیه متقدم و این فقیه متأخر را به کتاب و‌ عترت عرضه کنیم تا حرف‌شان را فهم و بسط بدهیم؛ دو نفر اخیر: سید روح‌الله خمینی، سید علی خامنه‌یی...
حرکت حزب‌الله در لبنان اگر صاحب سنت/نهضت فقهی نباشد ارتباط اجتهادی خود با ولی فقیه در ام‌القری را از دست می‌دهد؛ این چالش و پرسش در این جا است که از طهران تا بیروت چه کسی بیان ولی امر مسلمین را برای ما تبیین و تفسیر و تأویل می‌کند؟ میز لبنان بیت؟ سپاه شام؟ سفارت ایران؟ یا چه...
مذهبی خاکستری می‌لنگد؛ مذهبی صورتی می‌شنگد...
این جا کسی از تمدید نشدن آتش‌بس خوش‌حال نیست؛ با این همه جاری شدن شوق تازه‌یی را در شهر می‌توان احساس کرد؛ و بیش از هر جا بر سر مزار شهیدان. هر که چشم دارد باز شدن لای در شهادت را دیده است، و این را در شلوغی غریب روضة‌الشهداء و روضة‌الحوراء در دیروقت شام‌گاه بیروت می‌توان دید...
محمد می‌گوید: خودمان هم می‌دانیم که لهجه‌ی شامی لهجه‌ی روضه خواندن نیست. عموم مداح‌های لبنانی که شنیده‌ام به لهجه‌ی عراقی روضه می‌خواندند. درست می‌گویند؛ ته‌مایه‌ی تلخ عراقی که بن‌مایه‌ی روضه و لطمیه می‌شود را هیچ کدام از لهجه‌های عربی ندارند...
صدام از مادرهای ایرانی شکست خورد. این جمله را خیلی سال پیش از یکی از نویسنده‌های کتاب خاطرات جنگ با عراق شنیدم. هم‌سران شهدای تازه‌ی حرکت حزب‌الله و کودکان کوچک‌شان را که پای مزار آن‌ها یا مراسم حرکت می‌بینم، هم‌این جمله در باره‌ی شکست اسرائیل و امریکا در لبنان در ذهنم می‌آید...
تجربه‌ی روضة‌الحورای بیروت را آخر بار در به‌هشت معصومه‌ی قم داشتم که پیش چشم ما موزاییک‌ها شکافته می‌شد و شهداء دفن می‌شدند و قبرستان پیش می‌رفت؛ تا جنگ تمام شد، و ما به خانه برگشتیم. روضة‌الشهیدین اکنون تکمیل است و روضة‌الحوراء دارد پر می‌شود؛ و همه نگران بازگشت به خانه‌اند...
سید علی زنجانی در آخرین ردیف روضة‌الحورای بیروت مدفون است؛ کنار دیگر شهیدان داستان سراقب. ام‌شب باز به این پرسش این سال‌ها برگشته بودم که آن دفعه‌ی آخر در شهرک شیخ‌نجار حلب کی آخرین بار صحبت کردیم و که جا آخرین بار نگاهش کردم؟ و یادم نیامد و سال‌ها است که نمی‌آید...