ملت در مصحف محمد مساوق امت است. این یعنی ملت در استعمال معاصر آن حتا از خودش اسم هم ندارد؛ چشم میلهگراها روشن...
اجتهاد و جهاد فقهی را که وا بنهیم و احیای شریعت محمدی و حجاب شرعی را که از مسیر دورهمیهای حقوقدانهای عرفی مجلس شورا و آن یکدو لجنهی دیگر پی بگیریم، طبیعی است که در راهروهای دیوانسالاری قوا در به در بشویم و در خیابانهای شهر روزاروز برهنهتر شوند؛ بارکش غول بیآبان شدهییم...
میلهگرایی نسخهی معاصر قبیلهگرایی است؛ این مبتنی بر مرز سرد است و آن مبتنی بر خون گرم...
عصر تعطیل یکشنبه است؛ هوا سرد و کوچه ساکت است. بچههای همسایهها در راهپله بازی میکردند. همسایهی طبقهی بالا موسیقی عربی گوش میکند؛ هر از چند آهنگ یک بار سلام یا مهدی میآید و میخواند و میرود...
عصر تعطیل یکشنبه است؛ هوا سرد و کوچه ساکت است. بچههای همسایهها در راهپله بازی میکردند. همسایهی طبقهی بالا موسیقی عربی گوش میکند؛ هر از چند آهنگ یک بار سلام یا مهدی میآید و میخواند و میرود...
تربیتیافتههای امت ما پای بساط موسیقی نمینشینند؛ و تو دلت میخواهد موسیقی را به فاخر و خالتور بخش کن و زجهمویه کن که از چه امت شما پای خالتور تن تکان میدهند...
نتیجهی تربیت ما چه شده است؟ نتیجهی تربیت ما هماین جوانهاییند که ساز از گوششان بیرون کشیدهاند؛ اگر نه آدم ناساز و بدگوش و شلعقل با هیچ کاری تربیت نمیشود...
آدم گاه احساس میکند این جامعهشناسهای پروازی تربیت عقلی انسانها را هم کاری از سنخ مایهکوبی پنداشتهاند که تک و تنها به تیزی سوزن ما وابسته است. به نظر میرسد گاوداریهای صنعتی ما گاه فهم درستتری از روشنفکری آکادمیک نشان میدهند...
مطلق رقص مساوق ریبه است؛ رقص ناجنسی نداریم که به اسم حرکات موزون آب توبه در رسانه سرش بریزیم...
شیپور را از سر گشادش میزنید؛ صراحت بیان حضرت رهبر هماین است که ترانهخوانی حرام تنها مختص زنها نیست؛ و بسی از آن چیزهایی که طی این دو دهه وادادن به ترانههای پاپ و راک و رپ در گوش مردم حتا متشرع ریختهیید آواز حرام مردخوان است...
لبنانیها که میخورند، زمان و مکان و یکان شهادت نیروهای خود را اعلان میکنند و پشتبندش به تقاص میزنند، و هماین است عراقیها. ما ایرانیها اما این روزها باید سرمان تا زمان مناسب و مکان مناسب پیش دیگر نفرات جبههی مقاومت پایین باشد...
حفاظت و صیانت متناظر با امر سنت است. آن چه امر نهضت را پیش میبرد روایت است...
در سرمای پیادهروی تاریک در بارهی نسبت حکومت/حرکت بحث میکنیم؛ میگوید: آن چه در لبنان غلبه دارد حرکت است و آن در ایران غلبه دارد حکومت است؛ این است که حرکت حزبالله لبنان میتواند به شمال بیروت کار نداشته باشد، اما حکومت حزبالله ایران نمیتواند به شمال طهران کار نداشته باشد...
اگر دندانهای شما توسط دشمنان شما شمرده شده است معناش این میتواند باشد که شما اکنون کف سنت نشستهیید و نه لب نهضت...
سنخ مقاومت در حکومت مقاومت ایستا است؛ سنخ مقاومت در حرکت مقاومت پویا است...
به شوخی و جدی میگفتم: نواخباریها جای اجتهاد در بیان ولی فقیه در بافت سنت فقاهت، آخرین عبارت آخرین صحبت ایشان را مبنای عمل مینهند. این یکی هم هوا شد. آخرین فراز صحبت اخیر حضرت رهبر در بارهی جذب نیروی طراح، و فکر و تدبیر در بسیج است و ندیدم در میان ایشان حرفی از آن زده شود...
این که در اوج تأسیس روزاروز فلسفههای مضاف در ایران یکدو دههی پیش، باز کسی پی فلسفهی جنگ نرفت نشانه است؛ تا برسیم به فلسفهی مقاومت یا فلسفهی نهضت...
قمه زدن در ایران و حتا در اصفهان در این سالها که سال به سال شمشیر ما کوتاهتر شده است را میفهمم؛ قمه زدن در لبنان و در نبطیه که صدای خمپاره برد بلند صهیونزن شیعه در آن به گوش میرسد را دارم تلاش میکنم بفهمم...
تفاوت کافهنشینی در ایران و شام شاید این باشد که برای دیدن اخبار جنگ از شبکهی المنار به این کنار روضة میروم و چاینبات اما ندارد. در قم اما آن کافهی کنار خانه تلویزانش برفک پخش میکرد و در تاریکروشن کتابهای کلفت و دارای قطر و ضخامت میخواندند تا از جهل و جنگ نجاتمان دهند...