اکنون میدانیم که بسی مدعیان کار کارشناسی درازمدت در تمام مدت در پسآی غائلهی ژینا با متشرعین جامعهی ایران کار فرهنگی میکردهاند تا با جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیارهها کنار بیاییم...
کسی که کف جنگ احزاب حجاب میگوید: حجاب اولویت نیست، نسخهی نرم همآن آدم سختی است که یکی پس از دیگری موشک میخورد و میگوید: در زمان مناسب و مکان مناسب پاسخ میدهیم...
آن دخترک یتیم در غزهی در جنگ میگوید: زعتر را خالی میخوریم؛ و گریه میکند: دلم نان میخواهد. ترک بر میدارم. صبحهای شام، زعتر را با نان هم نمیتوانستم بخورم؛ و اگر چیزی نبود، نان در روغن زیتون میزدم یا نان خالی میخوردم، و زعتر تند همآن طور دستنخورده بر سفره میماند...
از چابهار ایران تا بصرهی عراق تا نبطیهی لبنان صدایش شناسهی حضور شیعهها و نوشیعهها است. آن شب سرد در خلوتی خیابان در حارة حریک بیروت صدایی که شاید انتظارش را نداشتم، صدای حاج محمود بود که به فارسی از آن خودروی پایهبلند که میرفت، میآمد...
سن تکلیف در بیعت و مشورت همآن سن تکلیف شرعی است. این رسانهها که سن عرفی هجده سال را سن تکلیف سیاسی میخوانند و برایش جشن تکلیف هم میگیرند تبریک شب یلدا را به خاطر آدم میآورند و شب آرزوها خواندن لیلةالرغائب را...
این دموکراسیخواههایی که هنوز احساس مسلمانی دارند میگویند: خدا حق تشریع را به انسان وا سپرده است؛ یعنی: پیامبران بازنشست شدهاند، وحی هم که نمیآید، و افسارمان بر شانهی ما نهاده شده است. به این مشرب در فلسفهی سیاست چه باید گفت؟ نومفوضه...
رأی دادن، چه به بیعت و چه در مشورت، اگر یک تکلیف شرعی باشد، درستش آن است که سن شروع رأی دادن هم سن تکلیف شرعی باشد، و نه این سن مندرآوردی عرفی...
عرفیسازها در ایران هنگامی که میخواهند شرعیسازی را بزنند از چه ترکیبی استفاده میکنند؟ خالصساز...
نظام حقوقی مدرن چنبره زده بر ایران اسلامی به هماین راحتی با تعریف مندرآوردی سن قانونی هجده سال، انبوهی انسان مکلف را کودک کرده است و حقوق شرعی آنها را به راحتی سلب میکند...