از چابهار ایران تا بصرهی عراق تا نبطیهی لبنان صدایش شناسهی حضور شیعهها و نوشیعهها است. آن شب سرد در خلوتی خیابان در حارة حریک بیروت صدایی که شاید انتظارش را نداشتم، صدای حاج محمود بود که به فارسی از آن خودروی پایهبلند که میرفت، میآمد...
سن تکلیف در بیعت و مشورت همآن سن تکلیف شرعی است. این رسانهها که سن عرفی هجده سال را سن تکلیف سیاسی میخوانند و برایش جشن تکلیف هم میگیرند تبریک شب یلدا را به خاطر آدم میآورند و شب آرزوها خواندن لیلةالرغائب را...
این دموکراسیخواههایی که هنوز احساس مسلمانی دارند میگویند: خدا حق تشریع را به انسان وا سپرده است؛ یعنی: پیامبران بازنشست شدهاند، وحی هم که نمیآید، و افسارمان بر شانهی ما نهاده شده است. به این مشرب در فلسفهی سیاست چه باید گفت؟ نومفوضه...
رأی دادن، چه به بیعت و چه در مشورت، اگر یک تکلیف شرعی باشد، درستش آن است که سن شروع رأی دادن هم سن تکلیف شرعی باشد، و نه این سن مندرآوردی عرفی...
عرفیسازها در ایران هنگامی که میخواهند شرعیسازی را بزنند از چه ترکیبی استفاده میکنند؟ خالصساز...
نظام حقوقی مدرن چنبره زده بر ایران اسلامی به هماین راحتی با تعریف مندرآوردی سن قانونی هجده سال، انبوهی انسان مکلف را کودک کرده است و حقوق شرعی آنها را به راحتی سلب میکند...
اینها که با حد وسط اکثریت استدلالهای شرعی میکنند، جایی در متن شریعت میتوانند به اکثریت اشاره کنند؟ و نه به قدح...
نامزدهای سرخ انتخابات را فهرست کنید و صورتیها را دور بریزید؛ هر کدام از ما باید صبح جمعه با یک سیاههی سرخ در دست پای صندوق رأی باشیم...
سرخترین عقل تاریخ در توصیف عقول صورتی فرموده است: کم من عقل أسیر تحت هوی أمیر...
ولایت ولی فقیه از فقاهتش میآید یا از فالوورهایش؟ این ریشهییترین چالش معرکهی فلسفهی سیاست در نیمقرن اخیر در ایران اسلامی میان مکتبیهای متشرع و سکولارهای نهفته و شرمنده است...
به حماقت تقی اکبرنژاد کار ندارم که وسط نسلکشی مردم فلسطین بلندگوی تشیع صهیونی شده است؛ به جهالت او کار دارم که منطق قرآن را ملی قلمداد میکند و ممشای امی ما را شماتت میکند...
برای دوختن شرعیت فقهی به اکثریت نسبی بیانی از حضرت روحالله نقل میشود که ملاک خواست اکثریت مسلمین است. به پای خود شلیک میکنند. این یعنی بساط رأی ریختن و رأی گرفتن نامسلمانها در انتخابات در ایران اسلامی باید جمع شود و نیز قلمروی عملیات انتخابات به همهی مسلمین عالم بسط یابد...
آن که اجبار در اقامهی حجاب را انکار میکند، قانون بودن آن را منکر است و این تا انکار حکم شرعی حجاب پیش میروند. این یعنی تمام کسانی که حجاب را به یک سبک فرهنگی فرو میکاهند بر لبهی کفر ایستادهاند...
دموکراسی امتداد ایدهی تغلب است؛ تغلب سرد، هر چند در پسآی استقرار گرم هم میشود..
تبدیل مکتب حاج قاسم به مذهب حاج قاسم آخرین تلاش نوخلفیهای ناسره در محیط معرفتی تشیع است...
در شریعت هم شفافیت دارید یا شفافیتتان هم مانند عدالت و رجعتتان عرفی است؟ یا چه...
ارکان کفرآلود میلهگرایی چه است؟ کفر به امامت، کفر به امت، کفر به هجرت، کفر به بیعت، کفر به رجعت...