عنوان آخوند پروانهیی، مداح موزیکال، مذهبی صورتی از که جا آمده است؟ شاید از سورهی حجر کتاب وحی: المقتسمین؛ الذین جعلوا القرآن عضین...
آخوند پروانهیی اهل رسانه است تا این که اهل رساله باشد. سر هماین که نمیداند کف جنگ احزاب حجاب، مبنای کنش مکتبیهای شریعتمدار در مهار سکولارهای شریعتستیز ، تحریرالوسیله است و نه عنکبوت مقدس...
عرفیسازها اگر با حجت شرعی بیگانه نبودند شریعتمدارها را با بنیادگراها یککاسه نمیکردند؛ میفهمیدند که شریعتمدارها در کنش نرم تا سخت تابع حجت فقهی و متن شریعتند؛ کنش شریعتمدارها شرعی است و نه مانند بنیادگرایان شخمی و یا مانند عرفیسازهای شکمی...
فرقهی مصاف مفصلبندییی با سنت اسلامی ندارد که اکنون بخواهد پیشانی نهضت اسلامی باشد...
فرقهی مصاف آموزشگاه نیست، آشپزخانه است؛ آشپزخانهی استحصال مخدر از مهدویت...
فرقهی مصاف از سکوی مهدویت به شفافیت جهیده است. جای شکرش باقی است. دیگر فرقههایی که با پیچیدن به رجعت شریعت را دور میزدهاند در این هزار سال از این سکو به نیابت و نبوت و ربوبیت میرسیدند...
حسینیهی ارشاد نمونهی کاملی است که جدا کردن سفرهی اسلامخوانیمان از مسجد مسلمین سر از که جا در میآورد...
خون سر شیخ مرتضا مطهری و خون دل شیخ محمد تقی مصباح یزدی ما را بر این میدارد که به اسلامسرایان فقاهتستیز رحم نکنیم...
بههشتیون سپاه و بنیصدریون سپاه را اگر از همآن دههی شست روایت کرده بودیم، امروز در روایت سردارهای خط اجتهاد و سردارهای خط استحسان در سپاه پاسداران لکنت نداشتیم...
چپولها جسارت این را ندارند که پس لاکچری خواندن این مسجد و آن مدرسه به لاکچری خواندن این عتبه و آن حرم دهان باز کنند. همآن طور که جنم این را نداشتهاند که جای داوری از روی چند تکه عکس با کلنگ بالای سر عتبات ایران تا عراق بروند...
فرقهی مصاف نسبتی با نظام شریعت ندارد؛ این یعنی در مشترک لفظی نظام، نظام را نظام قدرت میداند...
فرقهی مصاف مانند دیگر فرقههای تاریخ اسلام با شاخ شدن جدیدالإسلامها برای حجةالإسلامها گنده شده است...
نتیجهی ترویج رجعت منهای شریعت، انقلاب منهای فقاهت، حرکت منهای حجت، میشود هماین انتظار در هپروتی که فرقهی مصاف گرفتار آن است...
فرقهی مصاف اگر مدرسه بود باز نه روی خط اجتهاد که روی خط استحسان بود...
لگد زدن یک در میان به نهاد فقاهت کف فرقهی مصاف اتفاقی نیست. نهاد فقاهت آخرین سد برابر سیل اسلامسرایی خط استحسان است...
چپها، حتا مسلمانتبارهاشان، کارشان با نهاد ثروت و قدرت که تمام شود پی زدن نهاد شریعت میآیند، که آمدهاند...
فرقهی مصاف نسخهی دورهی جمهوری اسلامی حسینیهی ارشاد است؛ روزآمد شدن ایدهی اسلام منهای روحانیت به انقلاب منهای فقاهت...
چپ مسلمانتبار جانوری است که ترکیب درست و ارزان کاشی هفترنگ و آجر قزاقی را بنای لاکچری میفهمند و به مقاومت معماری اسلامی لگد میزند. چپ لاکچریباز آکادمی اگر یک بار در عمرش در قمیر پخت آجر یا روی داربست نصب کاشی ایستاده بود همچه اداهای رنجبرانهیی را از خود صادر نمیکرد...
چپ مسلمانتبار جانوری است که از هزینهی انبوه از بودجهی دولت اسلامی برای ترویج کفریات هگل و مارکس و وبر در آکادمی مدرن ایرانی ککش نمیگذرد، اما با هزینهی جیب ملت مسلمان برای بنای اصیل و ارزان مدرسههای شرعی شیعی برای ترویج الاهیات شیخ طوسی و شیخ انصاری ترش میکند...
چپهای مسلمان، همه، جایی باید میان چپ بودن و مسلمان بودن یکی را انتخاب کنند...
قوارهی شریعت امت است و نه ملت. این دستاربندهای پروانهیی که ملیگرایی را ترویج میکنند، در حال جاده صاف کردن برای گفتار تشیع صهیونی برابر تشیع مصطفویند...