نقشهی راه سکولارهای ایرانی به پستو فرستادن مکتبیها و مکتبشان است. نقشهی راه مکتبیهای ایرانی؟ به گتو فرستادن سکولارها و سکولاریسم...
وزارت اطلاعات همآن قدر مکتبی است که وزارت فرهنگ مکتبی است، و همآن قدر سکولار است که وزارت بهداشت سکولار است؛ خط اجتهاد و خط استحسان در این وزارت و آن سازمان در هم تنیدهاند...
هدایت شده از جامعه فعالان مردمی اربعین
🚩 لبیکیاامام
🔰 گردهمایی
«شکراًللحسین(ع)، بیعةًللمهدی(عج)»
🔸 آیین قدرشناسی از خادمان اربعین
🗓 |۵شنبه|۸ربیعالاول|۲۲شهریور۱۴۰۳|روزشهادت امامحسنعسکری(ع)|
📌 |قم|مسجدمقدسجمکران|
💠 ستادمرکزیاربعین
💠 مسجدمقدسجمکران
✅ @jamkaran_ir
💠 جامعهفعالانمردمیاربعین
✅ @jarbaein
آخوند پروانهیی اهل شدت نیست؛ شدت را حتا از مقام نبوت و عصمت هم نمیپذیرد...
پا پس کشیدن حلقهی حاکمیت از جنگ احزاب حجاب، این معرکه را به صحنهی احیای حلقههای میانی واقعی امت مبدل کرده است...
بیعت با امام گاه با طشت هم بوده است؛ بیعت با امام هیچ گاه با ساز نبوده است...
واسپاری مراتب سخت نهی از منکر به حلقهی حاکمیت برای وحدت رویه در اعمال آن است؛ نه این که حلقهی حاکمیت آن را از دست حلقههای میانی بگیرد و در گنجهی مصلحت بگزارد...
تا هنگامی که نظام قضائی جمهوری بر اساس بنیانهای حقوق عرفی و نه فقه شرعی کار میکند انتظار اقامهی تام احکام الاهی در آن کمابیش گزافه است...
هر شیعهی راستکیش رافضی و برائتی است؛ رافضی و برائتی خواندن جورابقرمزهای شتام جفای به این واژهها است...
موهنترین بخش این مراسم لغو و هزل و هجو عمرکشون نامیدن آن به نام نامی اسوهی حیا و عفت و ادب است...
منطق برگزاری عمرکشون منطق غدیر و عاشوراء و اربعین نیست؛ منطق چهارشنبهسوری و سیزدهبهدر و خزپارتی است...
عمرکشون یا عمرترکون گرفتن شناسهی بنیادگرایان شیعی است و نه شریعتمدارهای شیعی...
تشیع صهیونی را به لعن نکردن طاغوتهایی از سنخ اسرائیل و انگلیس و امریکا میتوان شناخت...
پس از دو سال رهایش اقامهی سخت حجاب و جهش برهنهپوشی و هرزهگردی در ایران اسلامی در پسآی آن اکنون میتوان گفت هماین کار سخت ترمز جنبش فواحش و خیزش لختی و پویش پتیاره بود؛ اگر نه چه پیش و چه پس از غائلهی ژینا اثری از کار فرهنگی کارشناسی درازمدت کارگزاران صورتی نظام دیده نشد...
جنبش فواحش، شورش هرزه، پویش پتیاره، خیزش لختی، بلوای بیناموس مصداق میدانی آن حدیث بود: ابلیس لشکری شدیدتر از زن و خشم ندارد؛ سلیطههای دریده، فمنیستهای درنده، سکولارهای هار...
تا پیش از غائلهی ژینا، شلحجابهای مستضعف محتاج شفقت را دیده بودیم که هدایتپذیرند. جنبش فواحش اما به ما نشان داد که کدام سنخ بیحجاب مستکبر در قیامت با شدت از موهایش در قعر جهنم آویخته خواهد شد...
چهارستون سکولارهای درندهی ایرانی و دگوریهای لجنی را غائله به غائله دیده بودیم. غائلهی ژینا ستون پنجم سکولارهای شرمنده و مذهبیهای صورتی را پیش چشم همهی مکتبیها آورد. با خلخال زن یهودی شروع کردند و با پویش من محجبهام آتشبیار ملحدها شدند تا به بافتن موی مکشوفهها رسیدند...
آفتاب رو به غروب بود. کف آن ورزشگاه در آن محلهی پرت سازماندهی میشدیم تا شب، شهرآشوبهای جنبش فواحش را کف خیابانهای شهر بشکنیم. امیرحسین میگفت: هشت سال است که پایگاه بسیج نمیآیم. دلخور بود. روز واقعه اما با شلوار کردی خودش را به دل معرکه و پیشانی کار رسانده بود...
غائلهی ژینا، فتنه نبود، غائله بود. فتنه جایی که است هر دو طرف حق دیده میشوند، اما بین الغی بودن مسجدسوزها و مصحفسوزها و حجابسوزهای درندهی سکولار چون روز روشن بود. از غائلهی قصاص به این سو صف ایمان و کفر هیچ گاه کف خیابانهای ایران این قدر صریح نبود...