کسی که از برجام موشکی و برجام منطقهیی میگوید هدف مشروع ملت ایران و امت اسلام است...
حرف حضرت رهبر با دولت التقاط صریح بود: قرار نیست آن چه با جهاد از در بیرون کردهییم را با نفاق از پنجره برگردانید...
تقریر حضرت رهبر آن است که وفاق به خوانش دولت التقاط اکنون معنای نفوذ یافته است تا برسیم به نفاق...
امت پارسی اسرائیل و ستون پنجم ارتش صهیونی در محیط رایان و عیان ایران هنوز جنگ زمینی در لبنان شروع نشده است به مکتبیها خرده میگیرد: از چه به بیروت نمیروید؟ جنگ زمینی که شروع بشود به آنها که رفتهاند میگوید: مگر لبنان حرم دارد؟ جنگ که تمام بشود بهشان میگوید: مدافع حسن...
از ابتدای نبرد طوفانالاقصی مکتبیهای ایرانی تا خط مقدم جنگ لبنان با ارتش عبری اسرائیل هم بودهاند. اکنون برای چه به ایران بازگشتهییم؟ برای سرکوب امت پارسی اسرائیل، ستون پنجم ارتش صهیونی، مرجفهای مجانی و اجارهیی محیط عیان و رایان ایران...
فشنگهای ما در جنگ در عراق و سوریه و لبنان تمام نشده است؛ به ایران برگشتهییم تا آنها را خرج امت پارسی اسرائیل در محیط رایان تا عیان آن کنیم، و پس آن گاه از نو در مرز فلسطین خشاب پر کنیم...
مکتبیهای جهادی برای جنگیدن با امت اسرائیل مشروط و محدود به مرزهای ملی نیستند؛ زمانی در سوریه با امت اسرائیل میجنگیدیم و اکنون در ایران با امت اسرائیل در جنگیم و وقتش که برسد در لبنان و در فلسطین وارد جنگ با اسرائیل میشویم...
آن چه جریان اصلاحات خوانده میشود را با تقریب خوبی میتوان همآن امت اسرائیل به زبان پارسی خطاب کرد...
برای جنگیدن با اسرائیل نیازی به رفتن تا لبنان نیست هنگامی که در محیط عیان تا رایان ایران میتوان با امت پارسی اسرائیل جنگید...
نیروهای امی به شرط مرز نمیجنگند؛ پایش بیفتند نیروی ایرانی در لبنان میجنگد و نیروی فلسطینی در سوریه میجنگد و نیروی یمنی در عراق میجنگد و نیروی عراقی در ایران میجنگد...
دستنامهی جهاد در جنوب لبنان
یک؛ همآن قدر که جنگ در سوریه با جنگ ما با عراق شباهتی نداشت، جنگ در لبنان هم شباهتی با جنگ در سوریه ندارد. هنر جنگ تکرار ندارد.
دو؛ حتا اگر تجربهی جنگیدن در عراق و در سوریه را داشته باشید باز جنگیدن در لبنان کار سادهیی نیست، چه رسد به این که با تکیه بر خاطرهها و مستندهای دفاع مقدس بخواهید این جا بجنگید. سینماییهای جنگ با عراق و جنگ در سوریه هم که داستانبافیهای نویسنده و کارگردانها است.
سه؛ عادت خوب رزمندههای لبنانی آن است که همهچیز را مینویسند و حتا گاه به ایرانیها گوشه میآیند که شما از چه نمینویسید؟ با این همه لبنانیها عادت ندارند بی دلیل داده به کسی بدهند. این یعنی محتوای چندانی در بارهی جنگ در لبنان در محیط عیان و رایان نخواهید یافت.
چهار؛ تنها کسانی که سر از کار رزمندههای لبنانی در میآورند فرماندهان نیروی قدس حاضر در منطقهاند که از آنها هم حرفی و حتا اثری نخواهید یافت؛ جدای آن که شکل نظامیگری در ردههای نیروی قدس شباهتی به اسلوب آشنای نیروی زمینی ندارد تا برسیم به گردانهای بسیجی آن.
پنج؛ اسرائیلیها به جنگ با رزمندههای حرکت حزبالله لبنان میگویند: جنگ با اشباح. خبر بد آن است که رزمندههای لبنانی برای بسیجیهای ایرانی هم شبحند. این یعنی تلاش برای ملحق شدن به جنگ در جنوب لبنان بیشتر شبیه وارد شدن در یک سیاهچاله است.
شش؛ انسان لبنانی آمیختهی با انضباط است. این انسان هنگامی وارد سازمانی نظامی دیوار به دیوار ارتش اسرائیل بشود با نظمی آهنین میجنگد. این یعنی امکان الحاق از بیرون به این سازمان رزم وجود ندارد، مگر آن که از درون پی شما فرستاده باشند.
هفت؛ نخستین پیشنیاز جهاد نرم تا سخت در لبنان زبان دانستن است. اگر عربی نمیدانید از فکر آمدن به لبنان بیرون بیایید. جهاد شما در این وضعیت هماین عربی آموختن است. نخست عربی فصیح بیاموزید و پس آن گاه لهجهی شامی.
هشت؛ لهجهی شامی یک خانوادهی شلوغ از لهجهها است؛ هماین است که حتا اگر به عربی در لبنان دهان باز کنید میفهمند که متعلق به چه منطقهیید. عربی فصیح برای اخبار دیدن است اما برای کار جهادی باید قدری لهجهی بیروتی بگویید و بسی لهجههای جنوبی را بفهمید.
نه؛ زبان دوم در لبنان برای بسی فرانسه است و برای برخی انگلیسی و اسپانیولی و مدتی است که فارسی هم به برنامهی آموزشی مدرسههای حرکت حزبالله اضافه شده است. عبری بلد بودن در حرکت حزبالله لبنان یک مزیت است. زبان کار اما همآن عربی است و بی عربی دانستن فطیر است.
ده؛ در لبنان همهی راهها به حزب ختم میشود؛ و به قول خودشان تنظیم. این یعنی بی اذن حرکت حزبالله به سه شماره به دیوار سخت میخورید. پیش از حرکت از خانه در ایران برای پرواز به سوریه یا لبنان، کسی در حرکت حزبالله باید شما را فرا خوانده باشد.
یازده؛ اگر با پرواز ایرانی بیایید ممکن است در فرودگاه منتظر شما باشند. تکلیف این برادران آن است که ایرانیهایی که به بیروت آمدهاند را روزها و گاه هفتهها در جایی میهمان نگاه دارند تا پرواز برگشت را بگیرند و برگردند. در طول میهمانی تنها برای زیارت روضهی شهداء بیرون خواهید رفت.
دوازده؛ لبنانیها ایرانیها را دوست دارند و با آنها راحتند. توجیه آن برادرانی که شما را از فرودگاه به میهمانی در ضاحیه میبرند هم آن است که نگران نفوذ مجاهدین خلق در پوشش صمیمی نخسا استند؛ وجه دیگرش حفاظت از شما است تا در غربت بلائی سر خودتان نیاورید.
سیزده؛ اگر شما را فرا خوانده باشند در فرودگاه بیروت پی شما خواهند آمد و اگر نه گرفتار کرایهبرهایی خواهید شد که شما را تا سفارت ایران یا روضهی شهداء با ده تا بیست برابر قیمت خواهند برد. اندکی پیادهروی تا ورودی یا اندکی عربی شامی صحبت کردن کمک میکند که هزینهی شما پایین بیاید.
چهارده؛ سفارت ایران در بیروت اگر چه جایی خودمانی با آدمهایی خاکی است اما کار چندانی برای شما نمیتواند کرد. تنها در صورتی که خبرنگار یا مستندساز باشید ممکن است شما را به ادارههای لبنانی معرفی کنند. برای این کار معرفینامهتان را در همآن ایران به عربی ترجمه کنید.
پانزده؛ در لبنان اگر میزبان نداشته باشید، باید رقمی را برای هتل کنار نهاده باشید. شبکهی بانکی ما در لبنان نیز تحریم است و هماین است که از همآن ایران باید ارزتان را تبدیل کرده باشید. خلاف سوریه، در لبنان میتوان دلار را مستقیم خرج کرد اما بهتر است که لیر بدهید.
شانزده؛ سفر به لبنان نیاز به روادید ندارد، اما عبور از سیطرههای ارتش برای رسیدن به جنوب رود لیطانی برای نالبنانیها ممنوع است؛ این یعنی تنها خبرنگارها و مستندسازهایی که مجوز دیریاب وزارت فرهنگ لبنان و امن ارتش آن را دارند میتوانند به جنوب لبنان بروند.
هفدهم؛ از مرز زمینی المصنع|الجدیدة میتوان از لبنان به سوریه رفت؛ با این همه برای ورود به خاک سوریه معرفی سفارت ایران در بیروت و یا در دمشق را احتیاج دارید. با گذشت یک ماه از ورود به لبنان نیز به این مرز باید بیایید تا گذرنامهتان مهر خروج بخورد و از نو وارد شوید.
هجدهم؛ در جنوب لبنان به هر شهر یا روستا که وارد شوید به سه شماره امن مردمی حرکت حزبالله بالای سر شما خواهد آمد. و از شما در بارهی مبدأ و مقصد و میزبانتان خواهد پرسید. این یعنی غریبههای تنها، شب به هتلشان در بیروت یا صور یا نبطیه باید برگردند.
نوزدهم؛ حتا اگر به صفر مرز لبنان و فلسطین برسید باز خاکریز جنگی نخواهید دید، نیز خودرویی نظامی روی جاده نیست و نه حتا رزمندهیی در لباس استتار. این تفاوت جنگ در لبنان با آنی است که از جنگ ایران با عراق خواندهییم یا دیدهییم. اگر خوانده شده باشید از جایی دری برای شما باز میشود.
بیست؛ از بیروت تا جنوب، جنگ با اسرائیل در پردهی ضخیمی پنهان شده است و از بیرون در دسترس نیست. این یعنی برای حضور در جنگ در لبنان نیاز به کسی در آن سوی پرده در حرکت حزبالله دارید که از ایران با شما دست داده باشد.
بیستویک؛ اگر نفر و نیروی این معرکه باشید ترکیب نیرو و ترتیب نیرو را خودتان خواهید دید. تنها چیزی که این جا میتوان گفت آن است که تمام نیروهای درگیر تخصص دارند و تعدادشان بسیار اندک است، و عادت ندارند خارج از سازماندهی رزمیشان کسی را از بیرون بپذیرند.
بیستودو؛ جدای یکان موشکی یا یکان ضد زره، نیروی مداخله در رزم زمینی در جنوب لبنان یکان رضوان است؛ معادل لبنانی یکان صابرین سپاه در ایران. حتا اگر در حرکت حزبالله خواهان هم که داشته باشید باز برای جنگیدن در این جا باید کفایت نیروی ویژه را داشته باشید، و نیروی ساده فطیر است.
بیستوسه؛ جهود جانترس اهل درگیری نزدیک نیستند. طول سال نخست نبرد طوفانالاقصی جنگ در جنوب لبنان به طور عمده موشکی بوده است. دست کم آن است که برای حضور در این میدان باید کار با خانوادهی موشک دهلاویه را بدانید تا برسیم به خانوادهی کاتیوشا تا بزرگترهای از اینها.
بیستوچهار؛ دو سال پس از شروع جنگ احزاب حجاب، گردانهای بسیج هنوز پا به میدان این جنگ ننهادهاند؛ چه بینهی رزم آنها به جنگهای ترکیبی مکتبی قد نمیدهد. وضعیت گردانهای امام علی و امام حسین و حتا فاتحین با نبرد اکنونی در لبنان هم در آموزش و رزمایش کمابیش از هماین قرار است...
ما که تازه از جنوب لبنان به امالقرای ایران بازگشتهییم، و سالها است که در رفت و آمد میان طهران تا بیروتیم. نوبتی هم که باشد نوبت ابطالطلبهای سکولار ایرانی است که جهت تجدید بیعت با امام امتشان در تلابیب یک سفر تا فلسطین بروند...
این سکولارهای هار ایرانی که هر بار با مکتبیهای مجاهد برای رفتن تا بغداد و دمشق و بیروت تحدی میکنند خوب است خودشان بگویند آخرین بار کی در تلابیب یا واشنگتن با ابلیس اصغر و ابلیس اکبر تجدید بیعت کردهاند...
مرز مسألهی شما است. جنگ امی ما به شرط مرز نیست. پایش بیفتد رزمندههای ایرانی تا بغداد و دمشق و بیروت خواهند رفت؛ که رفتهاند. پایش بیفتد رزمندههای عراقی و سوری و لبنانی در طهران پیاده خواهند شد...
امت اسرائیل به زبان پارسی ملیت ایرانی دارد و در محیط عیان و رایان ایران خانه دارد اما در بیعت با امت اسماعیل نیست...
مرجفهای مجانی و اجارهیی اگر در گسیل مکتبیهای ایرانی به فرودگاه بیروت برای کمک به حرکت حزبالله صادق بودند نباید از ورود حشدالشعبی از مرز خوزستان برای کمک ما در سیل آشفته میشدند یا در بارهی حضور رزمندههای لبنانی در شهرآشوبیهای غائلهی ژینا یا فتنهی تقلب داستان میساختند...
ابطالطلبها عقل ندارند؛ اگر داشتند این قدر آستانهی جهاد جهانوطن این جوانها را تحریک نمیکردند. سرش این میشود که آن بسیجی ایرانی شاید به جنوب لبنان میرسد یا نمیرسد؛ تهش اما آن میشود که در شهرآشوبی بعدی کف خیابانهای پایتخت از یک جوان مکتبی عراقی یا لبنانی کتک میخورند...
این که ابطالطلبهای سکولار حضور مکتبیهای ایرانی برای جنگ در عراق و شام را پذیرفتهاند قدم مغتنمی است. این مقدمهی پذیرش حضور نرم تا سخت مکتبیهای شامی تا عراقی در ایران در وقت جنگ با سکولارها است...
هر رفتی آمدی دارد. جنگ زمینی در عراق تا شام که شروع بشود ما برای نصرت برادرانمان تا آن جا خواهیم رفت، که رفتهییم؛ جنگ شهری که در این جا شروع بشود برادرانمان از عراق تا شام برای نصرت ما به ایران خواهند آمد، که میآیند...
وحدة الساحات، یعنی یک ساحت نبودهییم. محور مقاومت یعنی یک اردوی واحد نیستیم. رهیافت قومی در فتح قدس را سالها است که وا نهادهییم و این روزها ناگزیریم رهیافت ملی را هم وا بنهیم. بیتالمقدس را امت بودن و نبرد در قوارهی امت به ما باز میگرداند...
هنگامی که یک امتیم همه در هیأت یک امت باید بجنگیم؛ نه این برای پس و پیش جنگیدن، یکاهای ملی را روی یک محور جبهه و عقبه کنیم...