کسانی که چشمی برای دیدن داشتند صهیونی بودن غائلهی ژینا را در همآن ایران با قرآن سوزاندن و مسجد سوزاندن و حجاب سوزاندن شهرآشوبها میدیدند و معطل دیدن شعار منحطشان روی خرابههای فلسطین اشغالی به قلم خودشان نبودند...
محور مقاومت ترکیبی است که برای اشاره به وضعیت تحیر میان ملت مقاومت بودن و امت مقاومت بودن وضع شده است...
تشیع معاصر سه ضلع دارد: تشیع مصطفوی، تشیع صفوی، تشیع صهیونی. تشیع مصطفوی تلاش میکند با اتحاد با تشیع صفوی به جنگ تشیع صهیونی برود و تشیع صهیونی تلاش میکند با اتحاد با تشیع صفوی به جنگ تشیع مصطفوی بیاید...
تشیع صهیونی قبلهفروش است؛ قدس را قبلهی منقضی میداند؛ فلسطین را مسألهی سنیها خطاب میکند...
عرفیسازها و بنیادگراهای مدافع سلاح اتمی در ایران اسلامی نمیدانند که جنگ ما با کیان موقت اسرائیل جنگ وجودی است و سلاح اتمی در جنگ وجودی برای زدن است؟ مگر آن که بر موضع نزدن بمانند و وجود این کیان را به رسمیت بپذیرند...
آن چه سلاح اتمی اسلامی خوانده میشود سرخ جهادی نیست، صورتی چرک است...
تشیع صفوی برادران اهل سنت تشیع مصطفوی استند؛ اهل نهضتی چون تشیع مصطفوی با اهل بدعتی چون تشیع صهیونی هیچ برادری ندارند...
اشتباه ما در مفهومپردازی و مصداقیابی آن چه شیعهی لندنی یا تشیع انگلیسی میخوانیم در بسیاری این بوده است که برادران شیعهی صفویمان را به صف نابرادران شیعهی صهیونی راندهییم...
آن چه شیعهی انگلیسی خوانده میشود همآن تشیع صهیونی است؛ درست مانند ترکیب بدیع اسلام امریکایی که برای توصیف تشیع صهیونی و تسنن صهیونی ساخته شد...
مچ تشیع صهیونی و شیعهی انگلیسی و اسلام امریکایی را نه با قمه که در قدس باید گرفت...
تشیع صهیونی نابرادر ما است، همآن طور که تسنن صهیونی نابرادر ما است؛ اهل قبلهی دوم و اهل قبلهی اول، شیعی و سنی، برادر همند...