چپها ممکن است با امپریالیسم بستیزند؛ با این همه مبارزه با امپریالیسم برای آنها جهاد با طاغوت نیست، چه خود آنها طاغوتند...
روایت اقلیت محمد مهدی فاطمی صدر از نهضت امت را در محیط ایتا در این کانال بخوانید:
https://eitaa.com/fatemisadr_ir
آن برادر حرکت گفت: بی عمامه بیایید. گفتم به جهت سنینشین بودن منطقه میگوید. آن خواهر مدیر اردوگاه آوارهها هم میگفت: شیوخ محلی از تردد معمم در آن منطقهی شیعهنشین منع شدهاند. تازه فهمیدم به جهت پهپادهای اسرائیل میگویند که از بالا پی هدف میگردند و به طلبهها رحم نمیکنند...
پردههای عمودی را کشیدهییم تا نور بیرون نرود. رفقاء، زیر نور گوشی، بار هم میکنند و از خنده ریسه میروند و شام املت میخورند. از بیرون صدای زوزهی دائم پهپاد اسراییلی بالای سر بیروت تاریک میآید...
صیدا سنینشین است و حارة صیدا در حاشیهی آن شیعهنشین. از آن همه خانهی سنی و شیعی، ارتش اسرائیل آن خانه را زده بود؛ تمام خانواده شهید شده بودند و تنها یک کودک سه ساله زنده مانده بود. پرسیدم: مگر نقطهی نظامی بود؟ گفت: نه؛ پیشترها در آن خانه مجلس روضه اقامه میشد...
این سالها، از جنوب روسیه تا شمال یمن عادت ما آن بوده است که خامنهییچیها منطقه را برای شیعه باز کردهاند و شیرازیچیها از پی آنها برای باز گرداندن وضعیت مصطفوی به صفوی آمدهاند و خوب خرج کردهاند. اکنون اما شاهد تکرار هماین الگو در غرب لبنانیم...
بسی اردوگاههای آوارههای شیعی در مناطق مذاهب دیگر است. برخی سمنهای فعال در این مناطق مورد حمایت سفارتهای ضد مقاومت در بیروتند. تلاش این سمنها گویا نفوذ فرهنگی در جمهور مقاومت با آوردن امکانات در کوران کمبودها است. گفتم: نفوذ برخی سمنها در پسآی زلزلهی بم به ذهنم میآید...
شیخ میگفت: جنگ اکنون جنگ آوارهها است، و تکلیف جبهه این بار در عقبه مشخص میشود. به ذهنم رسید: با بستن مسیرهای هوایی و زمینی محور مقاومت، اسرائیل شیعه را در لبنان در شعب نهاده است تا به اصنام او سجده کنند. شیخ میگفت: هر یک دلار که به بیروت برسانیم یک گره از جنگ باز میشود...
پس از نماز مغرب از آستانهی مسجد پا بیرون مینهادم که صدای پنجمین انفجار آمد. ارتش اسرائیل از غروب زدن ضاحیه را شروع کرده بود. به خانه که رسیدم در آستانهی در صدای انفجار ششم شیشهها را لرزاند. اکنون آن دورها اذان عشاء میگویند و صدای پهپاد و جنگنده در هم بود و مترصد هفتمیم...
صدای تمامنشدنی پهپاد ارتش اسرائیل تا آشپزخانهی خانه میآید. نشستهییم و چای پس از شام را میخوریم. حاج حسن شوخی و جدی پرسید: خسته نمیشود این بالا؟ شیخ گفت: نه، با سوخت مفت جمهوری آذربایجان...
جریان تشیع صهیونی در قم مقدسه پس از تودهنی خوردن از حوزهی انقلاب در داستان حمایت از دولت اسرائیل، یک گام عقب نشسته است و از کیسهی حوزهی نجف اشرف ضد اقامهی سخت حجاب سنگ میپراکند؛ دستاربندهای سکولار...
تفاوت حوزهی نجف اشرف از حوزهی قم مقدسه آن است که وضعیت آن اولی مکی است و وضعیت این دومی مدنی است...
این مجمع خودخواندهی محققین و مدرسین قم مقدسه یک نمونهی زنده است که چه طور تطبیع کشف حجاب سر آن کوچهیی است که تهش به تطبیع اشغال قدس میرسد؛ روشنفکری قبلهفروش نهانروش...
صدای خودروهای امدادی تمام شد، اما بوی تند سوخت تا ایوان خانه آمده است. جنگندهها رفتهاند اما پهپادها هنوز آن بالا میچرخند و زوزه میکشند؛ شاید پی بررسی نتیجهی حملهی هوایی امروز به ضاحیهی بیروتند...
پریروز و دیروز بیروت آرام بود و اسرائیل دمشق را زد. زدن دور و اطراف فرودگاه بیروت در امروز بیش از آن که ربطی به نتیجهی انتخابات در امریکا داشته باشد به شلیک نخستین موشکهای فاتح ۱۱۰ حرکت حزبالله و رد شدنشان از پدآفند ارتش اسرائیل و خوردن فرودگاه بنگوریون مربوط است...
آن چه مجمع محققین و مدرسین در قم مقدسه خوانده میشود نمونهی نزدیک تشیع صهیونی است، آنتیتز انقلاب، پروتستانهای سترون؛ حوضهی بدعت که به جنگ حوزهی نهضت آمده است...
پرسید: ایران نمیزند؟ این جا در لبنان هم دست دولت ما را خواندهاند؛ نگرانند که وعدهی صادق سه نشود. گفتم: ایران و عراق و سوریه و لبنان همآن ابتدای طوفان الاقصی باید وارد جنگ با اسرائیل میشدند؛ مشکلات کار را که خودتان در لبنان میدانید؟ گفتم: میزنیم؛ سید القائد میزند...