eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
2.9هزار دنبال‌کننده
441 عکس
31 ویدیو
2 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب‌های درسی سوخته و پاره دردآورترین بازمانده‌‌ی حمله‌ی هوایی ارتش کیان موقت اسرائیل به آن خانه در علمات جبیل در شمال لبنان بود. حامد آن روزنامه‌ی دیواری را آورد که کار کودکان می‌نمود و سویه‌ییش به نظر سوخته بود و سویه‌ییش پاره بود؛ آن چه سالم مانده بود لبیک یا حسین بود...
ابومحمد از اهالی علمات جبل بالای سر خانه‌ی منهدم شده ایستاده بود؛ خون‌سرد، نستوه، در هیأت دانای کل. گفت: جنگ هم‌این است. گفت: این جا خانه‌ی ما است. گفتم: اسرائیل تا نتواند بترساند از شکست بیرون نمی‌آید...
خودش امریکا بود و خانه‌اش در علمات جبیل را در اختیار خویشان آواره از جنگش نهاده بود که از شرق و جنوب به آن نقطه‌ی امن در شمال لبنان آمده بودند.‌ پیش از ظهر ارتش اسرائیل دو طبقه خانه را زده بود و با خاک یک‌سان کرده بود؛ بیست‌وچند شهید و بس‌یاری‌شان کودک...
می‌گفت: آن نویسنده تا لبنان آمد اما از شمال بیروت پایین‌تر نیامد.‌ عکس‌هایش در کافه‌های منطقه‌ی امن را دیده بودم. گفتم: دست کم در راه فرودگاه از ضاحیه‌ی شیعه‌ی در جنگ که رد شده است‌. گفت: نه؛ از شمال در صلح صلیبی بیروت از دمشق آمد و پا به جنوب بیروت ننهاد چه رسد به جنوب لبنان...
به حامد گفتم: پدرم معمار است و می‌دانم با چکش برقی هم روزها طول می‌کشد که یک خانه از سنگ و بتن را این طور با خاک یک‌سان کنی. در علمات جبیل در آن خانه‌ی شیعه‌ی موشک‌خورده این را در ذهن داشتم: آن چه در این جنگ این طور با خاک یک‌سان شده است ریز فل‌سفه‌ی غرب و درشت آکادمی مدرن است...
بینه‌های رزم ستاد کل نیروهای مسلح در ایران ملی و دست‌ بالا فراملی است که این دومی را محور هم می‌خوانند.‌ بینه‌های رزم در این ستاد و صف آکادمیک آن از دانشکده‌ها تا پژوهش‌کده‌های نظامی ما کمابیش امی نیست...
این جا در ضاحیه‌ی بیروت شب زیر صدای ارزش‌های مدرن می‌خوابیم؛ پهپادهای کودک‌کش کیان اسرائیل. صبح اما صدای ارزش‌های ما بلند است: اذان مسجدهایی نزدیک و در دور...
آن سال با احمد شکرچی به کشف نقطه‌ی شروع پیاده‌روی اربعین از ساحل خلیج فارس رفتیم و سال بعد به حسین نخلی و حامد هادیان مشورت می‌دادیم که داستان رأس‌البیشه را در رسانه بالا بیاورند و مستند حامد شروع تصویر تازه‌ی بیاده در جنوب عراق بود. حال با هم‌آن ایده به جنوب لبنان آمده‌ است.‌‌..
اولویت عرفی یک حد وسط شرعی نیست...
حاج مهدی رسولی از سر قبر آن شهید که سر بلند کرد مستقیم رفتیم در آغوش هم؛ خیلی وقت بود که هم را ندیده بودیم. گفتم: برادر مهدی، این جنگ صدا ندارد، صداش باشید. گفتم: به مداحی موزیکال بدل بزنید با نهادن صدای پهپادها در پشت مداحی‌هاتان از خط مقدم؛ ایده‌یی که رسانه‌ی حماس به ما داد...
پرچم قبه‌ی حرم خانم فاطمه‌ی معصومه را به حلقه‌ خان‌واده‌هایی که خود را بر مزار شهیدشان در روضة الحوراء رسانده بودند می‌سپردیم تا تبرک کنند.‌ برخی پرچم را روی قبر تازه‌‌ی شهیدشان هم پهن می‌کردند. عجیب‌تر مادرانی که پرچم را بر قبرهای بی‌زائر کناری هم پهن می‌کردند و تبرک می‌دادند...
‏از منطقه‌ی دروزی‌نشین بیروت به طرف منطقه‌ی سنی‌نشین می‌رفتیم‌. ارتش اسرائیل اعلان کرده بود که ده نقطه در ضاحیه را می‌زند و شروع کرده بود. عده‌یی روی تپه‌یی مشرف رفته بودند؛ تماشا می‌کردند. آخرین بار این صحنه را کنار رود ارس در جنگ قره‌باغ دیده بودم. تفاوتش شاید شدت هم‌دلیش بود...
ارتش کیان موقت اسرائیل هر روز اعلان می‌کند که جا را می‌زند و می‌‌آید می‌زند و می‌رود؛ و در بس‌یاری هم بی‌هوا می‌زند. آسمان لبنان و بیروت بی‌دفاع است...
چاره‌‌ی این مستکبرینی که اقامه‌ی حجاب شرعی را ریش‌خند می‌کنند تبیین نیست، تکفیر است...
بی‌حجاب بی‌عقل است. پی درمان نقصان عقل برای او باید بود...
جنگ ممکن است؛ دانش‌گاه به کسی جهاد یاد نمی‌دهد...
مدارای دولت طاغوت التقاط با کفار حربی‌یی چون امریکا یک عنوان شرعی مشخص دارد: موالات با کفار...
کافر به تکفیر کافر است...
کف شهرآشوبی‌های ابطال‌طلب‌های ایرانی در خیابان‌های طهران بوی سوخت خاصی می‌آمد؛ بوی سوختن همه چیز با هم: چوب، مقوا، پلاستیک. این جا در لبنان هم که خانه‌های شهر موشک می‌خورند هم‌این بو می‌آید. جنگ با اسرائیل در لبنان و با امت اسرائیل در ایران یک بو دارد...
حضور شبانه‌روز یک پهپاد مسلح ارتش اسرائیل بالای سر ضاحیه‌ی بیروت اکنون بخشی از زیست مردم شده است. وضعیت غیر عادی این روزها آن است که مانند دی‌روز عصر دو پهپاد با هم بالای سر منطقه در پرواز باشند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال نخستین حمله‌ی هوایی اسرائیل به بیروت در میانه‌ی هم‌این خیابان شهید سید هادی نصرالله بود، که به شهادت صالح العاروری انجامید. آن زمان برخی می‌گفتند: این حمله‌ی اسرائیل به فلسطینی‌ها است و کاری با ما در لبنان تا ایران ندارد؛ تا دی‌روز که نبش آشنای حرقوص را با جنگنده زدند...
نماینده‌ی آیت‌الله حسین نوری همدانی از ایران آمده بود و صبح که اسرائیل در بیروت اعلان حمله‌ی هوایی کرد گفتیم بیرون بزنند تا به صیدا برویم. به حرف آن افیخای کذاب اعتباری نبود و هم‌این هم شد. تا سید بیاید و ببیند و برود، دیوار صوتی بود که بالای صیدا می‌شکست و موشک بود که می‌خورد...
یک‌چند انگشتر را به کودکان آواره‌ی شیعه در آن مدرسه در صیدا دادم. نفر بعد که آمد فقط یک شیشه‌ی عطر کف جیبم مانده بود که به او بدهم؛ یک‌ بند انگشت عطر گل‌محمدی که کسی از طزرجان تفت برایم آورده بود. نفر آخر، آن پسرک، را پدرش آورد؛ چیزی نمی‌خواست؛ فقط می‌خواست بغلش کنم...