تلاش اسرائیل آن است تا منطقهی مرزیش با لبنان را از جمعیت مدنی خالی کند تا بتواند هر جنبندهیی را به عنوان نظامی بزند و پیش بیاید. مشکلش آن است که روستاهای مرزی هنوز به تمامی خالی نکردهاند، چه رسد به این که زیر دید و تیر اسرائیل شهیدانشان را با حضور مدنی و نظامی تشیع میکنند...
تشییع و تدفین مناسک مرگ است؟ این روزها در جنوب لبنان، تشییع و تدفین شهیدان در زیر دید و تیر بیتردید ارتش اسرائیل مبدل به صریحترین مناسک حیات یک ملت شده است...
النسبة بین العمل التکلیفي و العمل التفکیري هي من أصعب وجوه العمل الجهادي...
تنها کنش میدانی که ارتش اسرائیل اکنون با لبنان میتواند، آواره کردن مردم از جنوب به شمال در سرمای ماه شباط و آذار است، و ایجاد یک بحران پشتبانی از آوارههای شیعی برای حرکت حزبالله و جبههی مقاومت. اگر نه در سطح نظامی بازگشت به وضعیت هزارهی پیش در جنوب رود لیطانی محال است...
اینها که در ایران نشستهاند و میگویند: حرکت حزبالله در لبنان از چه وارد جنگ گسترده با ارتش اسرائیل نمیشود؟ و یا میپرسند: جنگ کی در جنوب لبنان شروع میشود؟ آن میم آن رپخوان نارنجیپوش ایرانی را پیش چشمم میآورند؛ پاسخی ملموستر از آن شاید این روزها برای آنها در کار نیست...
سفارت ایران در بیروت برایش غریب بود که ما کف معرکهی نبرد پی نظریهپردازی مقاومت اسلامی آمدهییم. دفتر حضرت رهبر در دمشق اما دعوت کرده است تا آخرین نسخهی میدانی نظریهی مقاومت را برای شبکهی مبلغانش در پهنای سوریه درس بدهیم...
آن قدر گرم کار بودهییم که کسی صدای حملهی موشکی اسرائیل در فاصلهی شهرک زینبیه و شهرک عقربا در جنوب دمشق را نشنیده است. شیخ میگوید: کسی که نباید اما شنیده است. همسرش را میگوید. خانهشان نزدیک حرم است. میگوید: صدای همهی انفجارهای این روزها و شبهای زینبیه را شنیده است...
لباس استتار اسمش رویش است: استتار. لباس استتار در جنگ شهری، لباس شهری و مدنی است...
از همآن زمان جنگ داخلی، سوریهای بعثی با روسهای سکولار حال میکردند و نه چندان با مای مکتبی اسلامباور. خبر وارد شدن زبان روسی به برنامهی درسی مدرسههای دولتی سوریه را داشتم اما گشایش مدرسههای روسی در سوریه از مرحلهی مهد کودک برایم جدید بود...