فرمود: شاورهم. این یعنی مردمیسازی سیاست و مشارکت تودههای مردم در مشورت به ولی امر مسلمین، خیلی پیش از جمهوریت متن اسلامیت نظام است...
مسجدستیزها به مکتبیها میگویند: درختکش؛ همآن سکولارهای ابطالطلب که طلبهها را کف خیابانهای شهر به قتل صبر میکشتند...
کسی که میگوید: به عرف باید پوشید، مدتها است از حجاب شرعی رد شده است. صریحتر از این نمیتوان اذعان کرد که برنامهی نامزد ابطالطلبهای سکولار ایرانی در انتخابات عرفیسازی و نه شرعیسازی است...
آن که معروف را عرف متلون متهتکها میپندارند بهتر است در ساحت فقاهت و شریعت هم به همآن ناکارشناس بودن بسنده کند...
دعوای ابطالطلبهای سکولار ایرانی با اسلامطلبهای مکتبی درست در هماین نقطه است: اصالت عرف یا اصالت وحی...
فقاهت که نداشته باشی شب اگر نهجالبلاغه را هم که بالش کرده باشی، صبح سر سفرهی عرف کافر و فاجر خواهی نشست و نه وحی نبی و وصی...
عرف یعنی معروف؟ بیان معصوم اما چیز دیگر است: و المعروف ما امرتم به...
کسی که کارشناس شریعت نیست و حرفهای روشنفکری میزند، به تکفیر شدن میگوید: تقدیر...
نهجالبلاغه را که سر و ته خوانده باشی عرف را بر گردهی وحی سوار میکنی...
آن که خود را کارگزار جهادی نظام میخواند و نه اجتهاد شرعی دارد و نه برای شریعت مجاهدت میکند، ما را گیر آورده است...