این روزها واژهی وفاق در محیط پارسی کمابیش همآن معنایی را میدهد که سالها واژهی تطبیع در محیط عربی داشته است...
سویهی اصولگرای ابطالطلبهای سکولار ایرانی زیر عنوان تحجر در حال مهار شریعتمدارها است تا سویهی اصلاحطلب ابطالطلبها با خیال آسوده عنوان تطبیع را پیش ببرد؛ پیوستار تطبیع اتمی تا تطبیع اقصا...
تعبیر سلفی، تکفیری و حتا وهابی برای آن سویه از سنیها که از شمول وحدت ما خارجند جامع و مانع نیست. اینها را چه باید خواند؟ یزیدی...
دولت التقاط به راست راهنما میزند و به چپ میپیچد؛ کبادهی مکتبیها را میکشد و سکولار است؛ از وفاق میگوید و پی نفاق میرود...
اصولگراهایی که پی یک سقف مشترک با اصلاحطلبها در حال دگردیسی به ابطالطلبی استند، یک مشکل درشت دارند: فاقد گفتمان و حتا گفتار این روند گذارند. سوپرانقلابی و متحجر و افراطی و حتا خوارج و طالبان خواندن اسلامطلبها تنها یکچند گام تکراری است و نه سر تا ته یک راه تازه...
رقیقترین مصداق نفاق سکولارهای نهانروش ایرانی هماین است که برای زدن مکتبیهای متشرع شیعه از عنوان خوارج استفاده میکنند...
لعن علنی چهارچوب وحدت شیعه با سنی را خطکشی میکند. هماین است برای جدایش سنیهای حسینی از سنیهای یزیدی، شیعه و سنی باید یزید بن معاویه را بلند و جلی لعن کنند...
کمترین کارکرد جورابقرمزها به نفع طاغوتهای ریز و درشت هماین آوردن درگیری به درون خانهی مسلمین است...
اصولگرایی و اصلاحطلبی را اکنون میتوان یککاسه ابطالطلبی خطاب کرد؛ جناح حریف اسلامطلبی. این دوقطبی اسلامطلب|ابطالطلب همآن دوقطبی قدیمی مکتبی|سکولار است...
اصولگرایی اکنون همآن قدر گسسته از شریعت شده است که اصلاحطلبی گسستهی از آن بوده است. این یعنی اصولگرایی و اصلاحطلبی این روزها اگر با هم چالشی هم داشته باشند، بر سر قدرت است و نه شریعت...
سادهترین شاخص تمیز مذهبی سرخ از مذهبی صورتی هماین باور به اقامهی مراتب نرم تا سخت فریضهی امر به معروف و نهی از منکر است...
ملی تعریف کردن دشمن، ما را از دشمنان درون مرزها نابینا میکند. دشمنان امت که با ما یک ملتند...
وعدهی دولت چهاردهم برای رفع تبعیض با اقلیتهای مذهبی راستیآزمایی سادهیی دارد: گرفتن پروندهی اهل سنت ایران از وزارت اطلاعات و واسپردن آن به وزارت کشور و وزارت ارشاد و وزارت میراث...
امامان شیعه که جای خود دارند، این جا اما اگر یک سید روی فرش بنشیند ما میرویم روی موکت، روی موکت بنشیند ما میرویم روی موزاییک. آن روز در چابهار با آن مولوی حنفی بریلوی نشسته بودم، و از شدت محبتشان به اهل بیت پیامبر میگفت...
مذهبیهای صورتی با دگوریهای لجنی رفیق میشوند؛ وفاق مذهبهایی سرخ اما با آنها نشدنی است...