درستش شاید آن باشد که تمام نمازگزارهایی که فردا پای خطبههای جهاد ولی امر مسلمین میروند، کفنپوش به مصلای نماز جمعه بروند...
خبر بد برای ارتش پارهی اسرائیل آن است که اکنون در کمینگاه یکانهای منطقهیی نصر و عزیز در جنوب لبنان به گل نشسته است و هنوز مانده تا به کشتارگاه یکان ویژهی رضوان برسد...
ذوالفقار هم در ضاحیهی بیروت تمام شد؛ در پسآی سامان دادن به یکانهای رزم شیعیان بحرین تا بالا آوردن نخستین لشکر بسیجی از جمع ملیتهای امت در شام. و من هنوز در آن شبم که برای رزمندههای آن لشکر مادهی معنای جنگ را تدریس میکردم، و آن انتها پلاک میدادند و به پرواز میرفتند...
آن که در جنگ ما با کیان موقت اسرائیل، امریکای جهانخوار را از او تفکیک میکند همآنی است که درون این کیان صف بنیامین نتانیاهو را از صف دیگر آدمخوارهای صهیونی دو تا میداند...
حاج ذوالفقار حناوی که جا برایم بزرگ شد؟ آن جا که ایدههای دفتر سیاسی حرکت حزبالله لبنان دائر بر ذوب حرکت سرخ الوفاء در حرکت صورتی الوفاق در بحرین به دیوار خورد و آلخلیفه الوفاق را هم قلع کرد. ما هشدارش را داده بودیم. ذوالفقار خود سراغ الوفاء آمد و گفت: بیایید کار نظامی کنیم...
عملیات دوم موشکی، عملیات توابین بود؛ که خون سیدالشهدای مقاومت، سید حسن نصرالله، بیدارشان کرد...
موشک زدن به اسرائیلیها بی خون ریختن از امریکاییها، جلوی امت ابلیس در دریدن امت احمد را نمیگیرد...
عملیات موشکی اول و دوم ما از ایران به اسرائیل در قوارهی ملی بازدارنده بوده است و نه در قوارهی امی؛ اگر نه در پسآی آنها نباید شاهد شخم خوردن پی در پی ضاحیهی بیروت با سلاحهای سنگرشکن آمریکا و اسرائیل میبودیم...
مسألهی ایران با اسرائیل و امریکا مدتها است که دیگر گرفتن تقاص این و آن نیست، رفتن در جهاد تمامعیار است...
جنگ امی یعنی کنش دشمن در هر نقطه از پهنای امت به واکنش امالقرای آن منجر شود؛ و نه این که ما تنها در چهارچوبهای ملی با دشمن امت درگیر شویم...
اسرائیل آکادمیهای نظامی ما را در این جنگ نخواهد زد؛ اما کاش خودمان تا پیش از جنگ بعد این آکادمیهای ملی مدرن را بسته باشیم...
فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم. دشمن اگر از شما خون میریز با خون ریختن باید از او خونخواهی کنی تا از خونریزی دست بکشد...