تنها یک فقیه حق تقریر یک فقیه را دارد؛ این یعنی تقریر عرفی نافقیه از بیان شرعی ولی فقیه برای هیچ کس حجت نمیآورد...
خط استحسان اگر روی خط اجتهاد بود میدانست که تبویب بیان فقیه و وصی و نبی هم به مراتب تفقه است...
این مدعیان چرخش راهبردی، که برای بقای ایران اسلامی حرف از تغییر دکترین اتمی میزنند اما جنم خروج از بینههای وستفالیایی را ندارند را جدی نگیرید...
سقوط دیر میماس نمای سادهی جنگ نجیبانهی حرکت حزبالله در لبنان با ارتش اسرائیل است. روستایی صلیبینشین مشرف به جادهی مرجعیون به نبطیه که رزمندههای شیعه جنگ را به آن جا نکشیدند تا زیر ضرب نرود، و جهود صهیونی از همآن جا به شمال نفوذ کردند...
زیر صدای پهپاد ارتش اسرائیل، اذان رسیده بود به حي علی الصلاة که ضاحیة لرزید. گفته بود: حارة حریک را خواهد زد. در ذهنم گذشت که کار ستادیهای طهراننشین از اینها رد شده است و شاید تنها با الصلاة خیر من النوم سامان بگیرد...
سکولار، شرمنده میخواهد باشد یا درنده، سفیه است؛ و هیچ سفیه کفایت تقریر فقیه را ندارد...
حلقههای میانی امت به توازن با حلقهی حاکمیت ملی باید برسند. آن چه مخل توازن حلقههای میانی واقعی با حلقهی حاکمیت است هماین حلقههای میانی قلابی است؛ جامعهی مدنی جعلی...
نسل یک حلقههای میانی امت با کدام کلیدواژه شناخته میشود؟ گردان؛ نسل دو؟ قرارگاه؛ نسل سه؟ گعده، خوشه، حلقه...
حلقهی حاکمیت در لبنان درست مانند ایران عادت به حلقههای میانی مکتبیها ندارد؛ هماین است که از کارشکنی برابر آنها حتا در کوران جنگ با اسرائیل کم نمیگزارد...
حلقهی میانی قلابی، و نسخهی سکولارش: جامعهی مدنی جعلی، بز یهودا است...
آن کیان آکادمی که پس از جنگ با عراق و جنگ در سوریه و جنگ در لبنان هنوز از سربازی اجباری دفاع میکند یا رشتهی حقوق بشر برگزار میکند یا به دافوس تکیه میکند به طرز بغرنجی از منطقهیی که در آن میزید پرت است...
حرکت حزبالله لبنان چراغ اول را روشن کرد؛ سرم را از ایوان خانه بیرون آوردم و بالا را نگاه کردم؛ درست بالای سرمان یک لکهی دود سپید بود؛ پهپاد ارتش اسرائیل را بر فراز ضاحیهی بیروت زده بودیم...
نصف جهود ساکن سرزمینهای اشغالی فلسطین در نظرسنجی از شهرکسازی صهیونی در لبنان حمایت کردهاند. و ما هنوز برای کارگزاران کشوری و لشکری در ایران باید جا بیندازیم که این جنگ وجودی در پسآی عملیات طوفانالأقصی شباهتی به نبرد تموز ندارد که با زدن چند زرهپوش مرکاوا، اسرائیل جا بزند...
تنها یک گام دیگر مانده است تا ارتش کیان موقت اسرائیل پرچم سپیدآبی خود را در ساحل جنوبی رود لیطانی در جنوب لبنان بکوبد. در طهران اما به نظر ابطالطلبهای اکنون دولتی برای امریکا پرچم سپید بلند کردهاند. دارم چشم میدوانم تا شریعتمدارها در که جای امت-ملت پرچم سرخ بلند میکنند...
با عقب نشستن ما از زدن امریکاییها اکنون کار دولت طاغوت بغداد به این جا کشیده است که برای زدن اسرائیل از خاک عراق خط و نشان میکشد. مسأله اما آن است که از لبنان تا عراق تا ایران سلاح مقاومت امت هیچ دخلی به دولت طاغوت ندارد...
نبرد با اسرائیل در لبنان با لاس زدن با امریکا در ایران فیصله نمییابد...
خرمشهر اگر نزدیکترین مسیر رسیدن ارتش بعثی به غرب رود کارون بود، خیام نزدیکترین مسیر ارتش صهیونی برای رسیدن به جنوب رود لیطانی است. این دلیل سادهی تاخت تمامعیار دشمن کافر به این و به آن است و یک ماه نبرد عاشورائی رزمندههای مؤمن در آن و دو ماه در این است...
حلقههای میانی قلابی روی خط استحسان با کد و کلید کار میکند، خلاف حلقههای میانی واقعی که روی خط اجتهاد با حجت و تفقه کار میکند...
از مقاومت در خرمشهر در غرب رود کارون تا مقاومت در خیام در جنوب رود لیطانی آن چه کار را سخت میکند نه خردکننده بودن جبهه که بی خیال بودن عقبه است. از دولت در بیروت تا دولت در طهران طوری به روزمرهی مسخرهشان سرگرمند که گویا معرکهی سرنوشت را در هماین نزدیکای خویش نمیبینند...
خط استحسان که سالها حلقههای میانی واقعی را با ساخت حلقههای میانی قلابی زمینگیر میکرد اکنون همدست خط اباحه و جامعهی مدنی جعلی او برای ازالهی خط اجتهاد است...
اکنون میدانیم که آکادمیهای مدرن نظامی ما همآن قدر اشتباهی است که نظام سربازی اجباری ما. کاش شجاعت لبنانیها که سربازی اجباری را در پسآی آزادی جنوب، جمع کردند را داشته باشیم و آکادمیهای مدرن نظامیمان را در پسآی طوفانالأقصی جمع کنیم و نهادی اجتهادی و جهادی بالا بیاوریم...
ملیگرایی ایرانشهری، جاهلیتی جانمازآبکش است که خود را برابر سنی سیستان مسئول میداند و نه برابر شیعهی لبنان...