نهضت جبههیی است؛ جبههی مقاومت. محور مقاومت نیست که بتوان عقبهاش را از جبههاش گسست...
در حاشیهی تشییع شهیدانی که نو به نو تفحص میشوند، گوشه و کنار گلزار شهدای شهر، رزمندههایی را میبینی که عمیق در آغوش هم گریه میکنند. ماهها بیخبر از هم بودهاند و اکنون که از سنگرهای ناپیدای جنوب لیطانی بیرون آمدهاند تازه آمار رفتهها و ماندهها در میآید...
کسی به کسی نمیگوید اما در ضاحیهی بیروت کمابیش میدانیم سید حسن نصرالله در که جا به امانت دفن شده است، تا روز تشییع رسمی. این روزها اما هیچ گاه پای رفتن تا پشت آن در بسته را نداشتهام. شاید به این امید واهی که سید زنده باشد و در پایان آتشبس بازگردد...
محور مقاومت یک جاده برای رسیدن به اسرائیل و اسقاط آن بود؛ راهگذر سلبی طهران به بیروت. جبههی مقاومت اما یک پهنهی ایجابی برای اقامهی اسلام در سراسر عالم است...
مسألهی محور مقاومت بقاء و قدرت بوده است. مسألهی جبههی مقاومت قبر و قیامت است...
این کارگزاران سکولار نظام و سیاهیلشکر رسانهییشان که تمامعیار به جنگ شریعت محمدی و حجاب شرعی آمدهاند به شریعتمدارها میگویند: جنگطلب...
نظام نظریهپرداز آکادمیهای نظامی و دیگر آکادمیهای پشتبان آن، کفایت تبیین شرعی پذیرش حکومت سکولار سوریه در آن چه محور مقاومت خوانده میشد را نداشت؛ هماین بود که درون و بیرون سوریه، حزب بعث ما را گرفتار چالشهای کلامی کرده بود...
تلاش برای تسلط بر جادهها و تنگهها و بی سیطره بر بینهها میشود هماین تلقیهای راهگذری از محور مقاومت که اکنون از کمر شکسته است؛ اگر نه جبههی مقاومت که در بند مرز نیست...
کلیسای سیده نجات در نبطیه یک سده قدمت دارد و در جنگ آسیب دیده است؛ اهالی هم به احترام شهدای شیعهی جنگ با اسرائیل آذین و جشنی برای سال نوی میلادی را شروع نکردهاند. شیخ پی این بود که کلیسا را برایشان بازسازی کنیم و شب رأسالسنة همهی مذاهب با هم در آن سال نو را تحویل کنند...
تازه از ایران رسیده بودند. داشتم میگفتم: در جنگ لبنان با اسرائیل در محیط عیان بردیم و از محیط رایان باختیم. داشتم میگفتم: به ایران که برگشتید اینها که با اسم رمز فیلترینگ پی انکار حکمرانی ایران در محیط رایانند و جان و ناموس اهل قبله را اباحه میکنند را صحرائی محاکمه کنید...