هنگامی که تشیع صهیونی داریم انتظار دارید منبری صهیونی و مداح صهیونی نداشته باشیم؟ داریم...
پروندهی طریبیل در مدرسهی وتر تکرار آموختهی پروندهی رأسالبیشه است؛ روی همآن زیرساخت: بیاده...
دیشب کف مسجد شیعهی محلهی راهبه خاتون اعظمیه در محاصرهی مسجدهای اهل سنت، حنجره و منارهمان با کسانی در حمایت از فلسطین و غزه همصدا بود که جای گلولهی برخیشان هنوز بر دیوارهای مسجد دیده میشود. مسجد اقصا در بیت اسلامی مانند بیادهی اربعین در بیت شیعی التیام هر زخمی است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا این جای کار تمرکز ما در بیاده بر سیاهرگهای موسم اربعین و منتها به کربلاء بوده است. گام بعد تمشیت سرخرگهایی است که از عصر اربعین کربلاء تا صبح معراج قدس میرود؛ شریانهای سرخ بیاده...
چالش درشت از سرخحصار طهران تا جادریهی بغداد تا ضاحیهی لبنان چه است؟ پریشیدن با سنت و تازه رسیدن به نهضت...
امی بودن امریکا یعنی این که جلوی دوربین هزارتا هزارتا سرباز مسلح در اسرائیل پیاده میکند. ملی بودن ایران یعنی این که برای رسیدن بسیجیهای پشت دوربین به عراق پنجتا پنجتا سهمیه معین میکند...
کار امی در نسبت با ملیت بشرط شیء نیست؛ این یعنی بشرط لا هم نیست؛ لا بشرط است. انکار ایرانیها در پهنای امت روی دیگر سکهی قلب ایرانیمال کردن این پهنه است...
نیروی قدس سپاه پاسداران اگر از امی بودن به ملی شدن برود دیگر نیروی مسجد اقصا نیست، نیروی امامزاده صالح است...
میگویند: روی جادهی قدس از چه به طریبل در مرز عراق و اردن میروید؟ میگویم: برای جنگیدن با دشمن [اسرائیل] و پیشمرگش [اردن] باید به آنها نزدیک شد و پشت خاکریزشان رسید و به آن چسبید...
میگویند: روی جادهی قدس از چه به مرز عراق و اردن در طریبیل میروید؟ از چه به مرز لبنان و فلسطین یا سوریه و فلسطین نمیروید؟ میگویم: برای جنگیدن با دشمن نخست باید محاصرهاش کرد؛ اسرائیل در مرز لبنان و سوریه محاصره است و در مرز اردن محاصرهاش باید کرد...
میگویند: روی جادهی قدس از چه به مرز عراق و اردن در طریبیل میروید؟ میگویم: راه قدس از کربلاء میگذرد و طریبیل در میانهی راه قدس تا کربلاء است. میگویم: فرمان حضرت رهبر مسلح کردن کرانهی باختری است و طریبیل بنهی این عملیات تسلیح است...
میگویند: روی جادهی قدس از چه به مرز عراق و اردن در طریبیل میروید؟ میگویم: هنگامی که میتوان از کنج الانبار موشکهای اسرائیلزنمان را شلیک کنیم دلیلی ندارد از کرمانشان سد فرسنگ سوخت اضافه بسوزانیم...
نفر آخری که شبهههای جماعت خوشنشین و رایانبسنده بر حرکت به مرز عراق و اردن در طریبیل را برایم فرستاد آن رفیق پاکستانیمان بود. پی عنوانی برای این دسته تحلیلهای قاعدانهی ایرانی وسط جهاد رزمندههای شیعی و سنی در شام بودم و به این رسیدم: بیعملی نظریهمند...
در بالاخانهی سبزآبی مسجد نشسته بودیم و موج سوم حرکت به مرز عراق و اردن در طریبیل را تدبیر میکردیم که بر آن بودیم که از اهل سنت باشند. از رمادی شهر آن شیخ سنی حاضر شروع میکردیم که در آن برای شیوخ عشائر و نخبههای الانبار نشست تبیین مینهادیم؛ پس آن گاه فلوجه و آن گاه رطبه...
ایستادن ما در بغداد، استان الانبار در غرب آن را به حلقهی دوم حائل ایران و اسرائیل پس از حلقهی اول اردن مبدل کرده است؛ آن قدر که امن عراق در این جا از شیوخ تعهد گرفته که حرکتی اعتراضی اگر چه به نفع غزه انجام نشود، یا سفر بزرگان سیاسی استان به اسرائیل کمابیش نقل محفلها است...
ظاهر تحصن در طربیل آن است که اردوکشی شبابالشریعة، نهاد پیشآهنگی کتائب حزبالله عراق است؛ پشت این عنوان اما یکانهای رزم کتائب پشت مرز عراق و اردن نشسته است، که تنها لباس و سلاح رزم ندارند. امروز عصر در نشست گفته شد که پیشآهنگی در حال ترک منطقه است؛ لشکرکشی دیگر علنی است...
برای آن شیخ سنی اهل رمادی که به دعوت شیخ یوسف شیعی به بغداد آمده بود مشروع طریق القدس را توضیح میدادم: شبکهیی از مسجدها به غرب از بغداد تا فلوجه تا رمادی تا رطبه تا طریبیل، که آماج حضور اردوهای جهادی و کانون فعالیتهای فرهنگی نیروهای امت از عراق و ایران و دیگر نقاط است...
حمید نگرانی دقیقی دارد: حرکت شیعههای عراقی شبهنظامی برای ورود به اردن سنی آنها را نگران میکند؛ چه رسد به این که در این نیروها ایرانی هم باشد. از طرف دیگر سازماندهی سنیها در غرب عراق و پشت مرز اردن یادآور بیرون آمدن داعش از دل این تجمعها برای شیعههای عراقی و ایرانی است...
برای شیوخ شیعی و سنی حاضر در نشست توضیح میدهم که پروندهی نهضت هزار سال است که در دست حوزههای شرعی است و نه این که این پرونده در چهل یا پنجاه سال اخیر باز شده باشد. این یعنی: کف نهضت اسلامی سپاه پاسداران و نیروی قدس باید تابع حوزههای شرعی و حجت فقهی آنها باشند و نه بر عکس...
نوشتهجات این تبیینچیها که دانای کل حرکت حزبالله به مرز ایران و عراق و به مرز عراق و اردن شدهاند را میخوانم. تفکیک محیط رایان از محیط عیان و فجازیزی شدن هماین میشود که بی آن که پایت روی زمین واقعیت سفت باشد روی همهی مسألهها پهن بشوی و در هیچ مسألهیی عمق نداشته باشی...
دوگانهی فضای حقیقی و فضای مجازی چاه ویلی شده است که توان جریان حزبالله را هدر میدهد. یک فجازیزی نمیداند که محیط عیان و محیط رایان در هم آمیختهاند و نمیتوان با بسنده به حضور در محیط رایان از حرکت در محیط عیان شانه خالی کرد و بدتر، در بارهی جا به جای محیط عیان نظریه داد...
فجازیزی، کسی است که در گسست از محیط عیان زیستارش کمابیش رایان است...