تروریست خواندن امریکا و ارتش آن بیمعنا است هنگامی که میتوان آنها را کفار حربی خطاب کرد...
وسط سهرهی شبانه حرف از مسئول پروندهی فلسطین آمد. مکثی کردم، و شوخی و جدی پرسیدم: این جا که شنود ندارد؟ آن برادرمان بلند شد گوشیها را جمع کرد و برد بیرون اتاق. با خودم فکر میکردم: کسی که خودیها اسمش را به زبان نمیآورند، چه وحشتی در دل ناخودیهای صهیونی دوانده است...
یانکیها و فرنگیها هنگامی که بخواهند کسی را تکفیر مدرن کنند به او میگویند: تروریست...
فاسق و فاجر و کافر و جاحد و مشرک و ملحد و مرتد و مهدور، همه، در سنت اسلامی ما معنای معینی دارند؛ تروریست اما کلیدواژهی بیگانهیی است که پیچ آن دست ما نیست و سنت دیگری آن را شل و سفت میکند...
بیرون ایران به نام جهادی میشناسندم که مانند دیگر طلبهها با پیشوند شیخ شروع میشود. همآن ابتدای این دوره معاون دفتر حضرت رهبر شیخ فاطمي معرفیم کرد؛ صبح حاج حسین کاجی در ارائهاش مثالهایش را از من با نام شیخ مهدی میزد. دارم فکر میکنم که شب در ارائهام خود را چه معرفی کنم...
سه دهه پس از جنگ هشتساله دشوارهی هنوز ما در ایران توسعهی حلقهی دفاع مقدس به زنجیرهی مقاومت اسلامی بوده است؛ که با بسنده به آن دوره کمابیش نشده است. در لبنان دورهی علی طریق القدس و روایت آن در هماین چند ماه جنگ، پس از دورهی الدفاع المقدس و الوعد الصادق تثبیت شده است...
با کسی که حد وسط استدلالش سن قانونی عرفی و مثبت هجده سال است بحث شرعی فقهی نکنید...
أبعد نقطة إنطلاق مسيرة الأربعين في العراق هي رأس البيشة على ساحل الخليج الفارسي. أبعد نقطة انطلاق مسيرة الأربعين في لبنان هي رأس الناقورة على ساحل البحر الأبيض المتوسط...
رأی در انتخابات اگر منشأ شرعیت باشد ناگزیر باید سن تکلیف شرعی شیعی معیار آن باشد و نه سن قانونی قراردادی عرفی...
در تنفس میان ارائهها، استاد لبنانی نسخ بود؛ و چای و قهوه هنوز نیامده بود. میدانستم، اما از شیخ محمد پرسیدیم: قلیان در دفتر حضرت رهبر مسموح است؟ و میدانستم که نیست. بلند گفتم: لبنانیها بدون فشنگ میتوانند بجنگند اما بدون قلیان، نه. استاد پیش آمد و دستش را پیش آورد: بزن قدش...
محور مقاومت اکنون بیشتر یک خطچین است که به یکاهای ملی گسسته شده است. این یعنی به تعداد این یکاها امر مقاومت مشترک لفظی است...
این مهم نیست که شما با نظریهها کار ندارید؛ مهم آن است که نظریهها با شما کار دارند...
ملی شدن محور مقاومت پرسانتان کرده است؟ بپرسید چه شد که جبهه، محور شد؟ چه شد که مقاومت اسلامی، مقاومت شد؟ تا برسیم به این چه شده که امت به ملتها پارهپاره شده است...
كنا أمة المقاومة أو جبهة المقاومة، حتى أطلقنا على أنفسنا إسم محور المقاومة ردا على من يسمينا بمحور الشر...
آن که در ایران ملی میجنگد در مقامی نیست که جنگ ملی و فراملی یانکیها و فرنگیها را شماتت کند...
حاج حسین کاجی برای مبلغان شیعی سوری روایت جنگ هشتساله ایران و عراق را میگوید و شیخ زنده ترجمه میکند. رسیدهاند به عملیات الیبیتالمقدس. حاج میگوید: آزادیسازی خرمشهر، شیخ ترجمه میکند: تحریر خرمشهر. از انتهای نشست میگویم: شیخ، برای اینها اسمش محمرة است...
جانمایهی آن چه این روزها توریسم خوانده میشود غفلت است؛ جانمایهی زیارت، ذکر است؛ توریستی کردن زیارت پر کردن آن از غفلت است و تهی کردنش از ذکر...
باستانگرایی ایرانشهری تنها برای انکار اسلامشهر است. اگر نه به ایجاب که میرسد چیزی جز ویرانشهر فرنگی و یانکی نیست...
سینماگر خود خدای عالمی است که روی پرده میبرد؛ این یعنی هنگامی که از پیامبر یا دین هم که صحبت میکند باز اشارهاش به توهمهای درونی خود است، که روی پرده آمده است یا نیامده است...