هنگامی که فقیهی در صف نامزدهای انتخابات وجود ندارد، ناگزیر به آن که فقهخواندهتر و فقهمدارتر است رأی مشورتی باید داد...
آن که اقامهی سخت شریعت را انکار میکند فاقد فقاهت است، حتا اگر هفت ذرع دستار بر سرش سنگینی کند...
دموکراسی اسلامی هماین ناسازگارهیی است که میبینیم: با قرآن خواندن پی رأی جمع کردن از قرآنسوزها آمدهاند...
دوتایی برنامه|کارنامه همآن قدر سرکاری است که دوتایی اصولگرا|اصلاحطلب. دوتایی انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری دوقطبی اقامه|اباحه است...
پروندهی اهل سنت سالها است که در اختیار نهاد امنیت است؛ این است که پای انتخابات با قول و قرار قدرت کار جمع میشود. آن نامزد که از شورای امنیت آمده است اما شاید تنها نامزد است که اهل سنت را در هیأت هویت میفهمد و کاش نخبههای اهل سنت از بازی امنیت/قدرت به هویت/شریعت بیایند...
مشارکت عموم اهل سنت در انتخابات سالها است که به اسلوب قبیلهیی تمشیت میشود. چند نخبه امتیازهای تپل میگیرند و تودهها را پای صندوق میفرستند و مشکل حل نمیشود تا بساط باجگیری بر جا بماند. تفاوت آن نامزد جانباز، تا آن جا که طرف مشورتشان بودهام آن است که اهل باج دادن نیست...
انتخابات بازهی واسپاری دستآوردهای انقلاب به جمهوری است، رسوب نهضت در سنت، روایت اکثریت شدن روایت اقلیت. هماین است که جدای نامزدهایی که دشمن شاد میکنند و آنها که سیاهنمایی میکنند، کار آن دسته که رأیآور نیستند اما افقگشایی میکنند و گفتارسازی میکنند را پاس باید داشت...
درست مانند طشت غدیر، ما اگر صندوق انتخابات را نداشتیم، پس از برپایی حکومت اسلامی باید آن را برای وساطت در بیعت و مشورت اختراع میکردیم...
در فقرهی اقامهی سخت حجاب شرعی کسی از نامزدهای انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری گفتار ندارد؛ یکچند نفر هم که صورتی میزنند حتا گفتمان ندارند. پادگفتمان یکچند نفر و گفتارشان هم نه اقامهی حجاب شرعی که اباحهی عرفی است...
در فقرهی مجلس خبرهگان رهبری برخی تأیید صلاحیتهای شورای نگهبان گاه تفاوت شهید معرکه و شهید بنیاد شهید را به یاد آدم میآورد. این یعنی هنگامی که از فقیه صحبت میکنیم مرادمان فقیه معرکه است...