نقشهی راه آن چه وفاق خوانده میشود چه است؟ آن چه اصولگرا و آن چه اصلاحطلب خوانده میشوند بر سر قدرت با هم ببندند و شریعتمدارها و شریعت را از مدار کار خارج کنند و در حاشیه بگزارند...
اصولگرایی چه گونه سویهیی از اردوگاه ابطالطلبی شد؟ با طی همآن مسیری که اصلاحطلبها دههها پیش رفته بودند: خارج کردن شریعت از اصالت و کنش در چهارچوب اصالت قدرت...
اصولگرایی اکنون کمابیش سویهی شریعتگریز اردوگاه ابطالطلبی ایرانی است؛ روی هماین مسیر اگر ادامه بدهد به وقتش به شریعتستیزی سویهی اصلاحطلب هم خواهد رسید...
درستش آن است که بگوییم اصولگرایی و اصلاحطلبی مدتها است که در ابطالطلبی تمام شدهاند. آن چه اکنون پیش روی ما است، ابطالطلبی شرمنده و ابطالطلبی درنده است که دوشادوش هم برابر اسلامطلبها صف کشیدهاند...
نقاشی کشیدن از نبی وهن ایشان است، درست مانند تعزیه بازی کردن از وصی...
عصر آن بیستودوم بهمن، این تنها انقلاب سیاسی در بالاترین مراتب حاکمیت بود که به پیروزی رسید. این یعنی انقلاب تمدنی در تمام مراتب هنوز درون حکومت اسلامی به نهایت نرسیده است...
سادهترین سطح استحسان هماین است که دلخواستهای خودت را به ولی فقیه منتسب کنی و از زیر اجتهاد و احتجاج در آنها در بروی؛ گویا که داری اخبار از ایشان میکنی. نوبابیگری ناسره...
شریعتمدارها در کمین عرفیسازهایند تا در سکولار کردن تنها حکومت الاهی عالم موفقیت نیابند...
شیعه از شهادت حضرت محمد اگر کوتاه بیاید میروند به انکار شهادت حضرت فاطمه؛ شیعه از شهادت حضرت فاطمه اگر کوتاه بیاید میروند به انکار شهادت حضرت حسین. از خط شهادت امامان شیعه کوتاه نباید آمد...