🎼 #شعر_ناب_آیینی
🔹حبُّ الحسین🔹
تا بُوَد حُبّ حسینی در دلم
تا که عشق او عجین شد در گلم
تا که جان آید به راه ریشهام
دم زنم گویم حسینی پیشهام
سوز من شورم شرار آتش است
بارش اشکم سرور دلکش است
اشک من رودی ز بحر او روان
اشک من احیاگر باغ خزان
اشک من دائم نویدم داده است
بر در بسته کلیدم داده است
اشک موجی پر شتاب و بی حباب
رو به ساحل او ندارد مثل آب
اشک امواج تلاطم آور است
در تغافل ها چو رعد و آذر است
اشک چون گل چهرهام را باز کرد
راه و رسم عاشقی آغاز کرد
تا حسینم کِشتی است و ناخدا
راه دریاییست شور و شوق ما
او امید دین و دنیای من است
عالمی را سود و سودای من است
در شب مرگم چو در زیر لحد
هیچکس آنجا نباشد جز احد
ناگهان گویند نوری میدمد
مهر مولا بندهاش را میخرد
مهر مولایم نجاتم داده است
بر در جنت براتم داده است
مهر مولایم حسین بن علی
در زمین و آسمانها منجلی
مهر مولایم سرود بندگیست
مفخر انسان صعود بندگیست
مهر مولایم تقرّب آورد
قرب حق را رو به پایان میبرد
مهر مولا قرب یکتا را دراست
بهر پروازم بسوی حق پر است
این دم اینجا وقت شور انگیزی است
با دل و جان روز بر پا خیزی است
وقت مردن نیست همت بایدم
لحظه لحظه عشق و شدّت بایدم
کاسۀ سر عاریت بر یار رفت
آنکه سر تا پا همه از یار رفت
من نه اینم ظاهر و کی پوستم
در حریم کربلای دوستم
یار، رسم سوختن داده مرا
عقل و هم دیوانگی هر یک بجا
عقل، در رسم رهیدن آمدن
عشق، در ژرفای دریاها زدن
عقل، با چشم حسینی دوختن
عشق، در دیوانگی آموختن
عقل، تاریکیِ جهلم را برَد
عشق، خونِ دوری از دل را خورَد
عقل، فرماید که با حق یار باش
با حقیقت جمله در یک کار باش
هوش و فکرت را به راه یار گیر
تا شَوی از جام مولا سیر سیر
تا بُود هایی که هوهویی زنم
تا بُود شاخی که کوکویی زنم
سوی من سوی حسینی است و بس
کوی من کوی حسینی است و بس
هر که جوید شیوهام را در خطاب
گویمش اما فقط روز حساب
روز حکم مطلق باری اِله
تا که حق گویان بگیرندَش پناه
میزنم سودای مستی سادگی
میکنم پروانگی دیوانگی
کاشفُ الکربِ الحُسَین احساس من
بر لبم عباس من عباس من
📝 مجید طاهری
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده
خیمه برپا کردهای و خواهرت مضطر شده
قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا
قلبش از دلواپسی پیوسه شعلهور شده
خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو
دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده
دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب
جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده
بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام
سخت بیتابِ اذانهایِ علی اکبر(ع) شده
لحظه لحظه مَشک را لبریز میبیند از آب
حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده
مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)-
دستهای کوچک و گرم ِ علی اصغر(ع) شده
میرود خندان رقیه(س)جان در آغوش حسین(ع)
عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده
عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد
بوی خون میداد و آغازِ غم ِ حیدر(ع) شده
گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من!
بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده
*
خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی
خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده
پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص)
خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده!
📝 مرضیه عاطفی
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
پناه می بَرم از شرِّ هرچه شیطان است
به خیـمه ای که پنـاه تمـام خوبان است
به روی آیـِنه یِ سیـنه ام غبـارِ گنـاه
زلال کـردن آئـینـه کـار بـاران است
اگر خـدا به منِ روسیـاه لطـفی کرد
دلیل لطف خدا روضه یِ غریبان است
همین که روی زبانم نشست نام حسین
ندا رسـید مـلائک زمـان غفـران است
اگر چه نامه یِ این بنده از گناه پراست
همیشه گریه کن خیمه های سوزان است
نشان توبه یِ مقبول عاشقم این است
که نیمه شب شده و یادِ طفل ویرانه ْست
سری بریده رسید و خرابه ریخت به هم
شباهت پدر و او...شکسته دندان است
به زخـم روی لب دختر و پدر سوگـند
که ندبه خوانیِّ هربچه شیعه درمان است
📝 حسین ایمانی
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
از اینجا نخلها پیداست بابا
گمانم بزمها برپاست بابا
گمانم ساعتی دیگر ببینم
چقدر این سرزمین زیباست بابا
شنیدم بر زبان مردمانش
همیشه ذکر یا زهراست بابا
شنیدم در همه بازارهایش
محبّت بهترین کالاست بابا
یکی میگفت چشم این جماعت
همه در انتظار ماست بابا
از آن وقتی که دیدم نخلها را
به فکرم،راحت فرداست بابا
که در پس کوچه های شهر کوفه
صدای بچّه های ماست بابا
و بین بچّه های شهر،اصغر
کشیده قد و روی پاست بابا
و هر چشمی ببیند روی عباس
به یاد شوکت مولاست بابا
به شبها کیسه های نان و خرما
به روی گردهٔ سقاست بابا
چرا پس ای پدر دلشوره دارم
چه حزنی در رخت پیداست بابا
مباد این نخلها سرنیزه باشند
بمیرم بی کس و تنهاست بابا
📝 مجتبی تاجیک
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
هر نفس حضرت دلدار تو را میخواند
هر قدم وادی اسرار تو را میخواند
سِرِّ توحید بود جاریِ چشمان ترت
زین سبب خالق دادار تو را میخواند
ای کَلیمی که بود کرببلا سینایت
وقت میقات شده، یار تو را میخواند
فیض قُدسی که دم عشق به عیسیٰ میداد
ای مسیحای دل، اینبار تو را میخواند
یوسفِ فاطمه، با قیمت گهوارۀ خون
عشق آماده به بازار تو را میخواند
میرسد بانگ غم انگیز بُنَیَّ قَتَلوک
گوش کن احمد مختار تو را میخواند
آیـد آوای وَلٰاقُـــــــــوَّةَ اِلّٰا بِالـلّٰٰـه
گوییا حیدر کرار تو را میخواند
اهل کوفه همه آمادۀ استقبالند
شهرِ غم با در و دیوار تو را میخواند
خون هانی به زمین ریخته از دلتنگی
نعش مسلم به سر دار تو را میخواند
تیر و شمشیر و عمود و همه سو بارش سنگ
همه در هیبت آوار تو را میخواند
تا به نِیْ جلوه دهد ماه دل آرای سرت
به هر آیینه شب تار تو را میخواند
بانگ آزادگی از مقصد این جادۀ سرخ
با دل عاشقِ أحرار تو را میخواند
ای طبیب دل هر غمزده ، از ظهرِعطش
عابدت با تن بیمار تو را میخواند
تا کند مشق به دل، معنی ایثار و وفا
چشم خونین علمدار تو را میخواند
زینب است و قَطِرانِ دل دریایی او
که به هر شبنمِ گلزار تو را میخواند
شعرخون است که بیقافیه با هر بیتش
مادر از داخل گودال تو را میخواند
📝 مجتبی تاجیک
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
گشته پامال عموجان زچه این سان بدنت
پاره پاره شده از ضربت شمشیرتنت
تاکنار بدن تو به شتاب آمده ام
شده همرنگ دل غرقه بخونم بدنت
بدرقه کرد تو را اشک و نگاهم که نبود
زرهی برتنت ای گل به جز از پیرهنت
از غم و داغ تو خون ریخته از چشم ترم
مثل لاله شده پرخون زچه جام دهنت
باز کن لب سخنی از لب خاموش بگو
مانده در ذائقهی من عسلی از سخنت
رُخت ای ماه شب چارده ازخون تر شد
رفتی و ماند فروغ رجز شب شکنت
گرچه حاجت به کفن نیست شهیدان را لیک
شده پیراهن خونین تن تو کفنت
در کنار تن صدچاک تو فریاد زنم
یادگار حسنم، سوختم از سوختنت
به چه حالی ببرم سوی حرم جسم تو را
منتظر مانده به ره مادر غرق محنت
داغ برداغ دلم آمده گر میگریم
تازه شد داغ علی با غم پرپر شدنت
سوخت گرچه دل محزون «وفایی» امّا
صدهزاران دل عاشق شده بیتالحزنت
📝 سیدهاشم وفایی
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
دید زینب چون حسین بن علی تنها شده
شد بلا گردان، دوباره یاور مولا شده
گفت آقا من نباشم همدم غمها شوی
خواهرت زینب نمرده تا که تو تنها شوی
ای برادر بهر مظلومیِ تو حیران شدم
با غم تنهایی تو دم به دم گریان شدم
دسته گلهایم همه قربانیِ یک موی تو
دلبر من، هَستیَم بادا فدای روی تو
این دو گل را یا حسین از عشق تو پروردهام
هستی خود را همه نذر نگاهت کردهام
گرد شمعت این دو را پروانه کردم یا حسین
جان نثار و خادم این خانه کردم یا حسین
هر دو گل را ای حسین آوردهام در محضرت
هدیههای من فدای روی ماه اکبرت
دل پریشانم نکن آقا به جان مادرت
مینمایم هر دو را نذر علیِ اصغرت
تا پرستوهای زینب پر زدند در خاک و خون
گفته زیر لب حسین اِنّا اِلیهِ راجعون
خواهرش زینب نمیآید بُرون از خیمهها
تا نگردد شرمسار مولا از او در کربلا
📝 مرتضی شاهمندی
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
🔹پریشان زینب است🔹
کاروان گرم سفر باشد پریشان زینب است
از غم مرگ برادر دیده گریان زینب است
باغبان و لالههایش جملگی پرپر شدند
زین مصیبت بین عزادار گلستان زینب است
قافله سالار بیمار است و با حال نزار
کرده تب زینالعباد و بس پریشان زینب است
نیست دیگر اکبر و عباس و قاسم اصغرش
بیبرادر گشته با رنج فراوان زینب است
اشقیا کشتند عون و جعفر و یاران او
آنکه شدزین ماجرا مبهوت و حیران زینب است
شاهد و صابر به دشت کربلا بانوی دین
یکه تاز از روی جان سردار میدان زینب است
یادگار مرتضی نور دو چشم مصطفی
دختر زهرای اطهر مهر رخشان زینب است
تا ابد نامش کنار نام حیدر با شکوه
اسوه صبر و شهامت نور یزدان زینب است
(بیقرارا) وصف زینب گفتهای با درد و غم
نام او باشد شفا بر درد و درمان زینب است
📝 بیقرار اصفهانی
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
بعد از حسين جلوه ايثار زينب است
از معرفت هر آينه سرشار زينب است
آئينه بر نجابت او رشك مىبرد
بر تاج صبر گوهر شهوار زينب است
در هيئت زن است ولى مرد و استوار
از كربلا به شام علمدار زينب است
سر تا به پاست فاطمه پا تا به سر حسن
در يك كلام حيدر كرار زينب است
روز ازل كه سكه به نام حسين خورد
معلوم شد كه رونق بازار زينب است
در خطبهاش حقيقت توحيد جلوه كرد
بر فرق كفر تيغ شرر بار زينب است
ام المصائبى كه از آن عهد كودكى
ديده غم و مصيبت بسيار زينب است
يك داغ نه دو داغ نه هجده شهيد داد
در كربلا شهيد به تكرار زينب است
آن كس كه شد به دوش دلش كوه دردها
در نينواى بى كسى آوار زينب است
تا پاسدار حرمت آلالهها شود
در خيمههاى سوخته بيدار زينب است
📝 کمیل کاشانی
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
🔹بگو حسین🔹
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
هرجا دلت گرفت کمی محتشم بخوان
هی در میان گریه بگو جان، بگو حسین
کشتی شکست خورده که دیدی به کارزار
در خاک و خون تپیده به میدان بگو حسین...
تغییر کرده است لغتنامههایمان
زین پس به جای واژۀ عطشان بگو حسین
روضه بخوان و لحظۀ طغیان چشم ما
همپای چشمههای خروشان بگو حسین
دیدی اگر که جسم قمر زیر آفتاب
مانده سه روز بین بیابان بگو حسین...
📝 میلاد حسنی
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
🔹برداشتی از خطبه امام سجاد علیهالسلام در مسجد شام🔹
صدا گرم و رسا پیچید در گوش ستمگرها
بخوان تا بشنوند این روضهها را کورها، کرها
به منبر میروی تا واکنی بغض غریبت را
بخوانی آیهی والعصر در داغ صنوبرها
به ذلت میکشاند خطبهات نمرود شامی را
بخوان تا واشود زنجیر از تزویر منبرها
زلال زمزم نام علی را در سبو داری
که از نام علی مستی بگیرد باز ساغرها
چه پیکاریست اینجا، ساحت خورشید با ظلمت!
به میدان آمده تیغ زبان با تیغ خنجرها
انا ابن الفاطمه بنت رسولالله تان هستم
بگریید ای مسلمان زادهها در مرگ باورها
طواف کعبهی این ناکسان بیحیا تا کی؟
فقط دور مدار عشق میگردند قنبرها
سخن از یال خون افشان و سم اسبها، آری
سخن از بوسهی تیر است روی نبض حنجرها
میان جنگل سرنیزه ها و تیغها دیدم
هزاران زخم کاری روی لبخند کبوترها
دلم میسوزد از تکرار تصویر پریشانی
دمی که شعله میرقصید روی حزن معجرها
صدای لالای یک زن غمدیده میآید
پر است از آتش تب گرمی آغوش مادرها
زیارت میکنم با اشک این سرهای بیتن را
به یاد آیههای روشن و خونین پیکرها
شما در خواب غفلت بوده اید و ماه را کشتند
بخوابید ای شقاوت پیشهها در گرم بسترها
چگونه آفتاب نام مولا را نمیبینید
شما را شرم باد از غربت رسم پیمبرها
منم فرزند مکه، من صدای مطلق وحیام
پرم از معجزات روشن الله اکبرها
برایم بعد از این هر روز روز سخت عاشوراست
انا ابن الفاطمه میراث دار روضهی سرها.
📝 معصومه سادات اسدیان
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan
🎼 #شعر_ناب_آیینی
🔹این حسین کیست؟🔹
تا ابد کوثر توحید ز پیمانهی اوست
سینهی سوختگان شمع عزاخانهی اوست
شعلههای عطشش در نفسِ خستهی ما
کوه سنگین غم ما به روی شانهی اوست
حرم اوست حریمی که بُود کعبهی جان
دل بشکسته بهشتی ست که ویرانهی اوست
دل آتش زدهی ما که جهانی را سوخت
شعلهاش از شرر دامن ریحانهی اوست
گوهری را که خدا قیمت آن داند و بس
درّ اشکیست که تقدیم به دردانهی اوست
طرفه بیتی ست از آن شاعر شیرین سخنش
یک جهان عاطفه در ساغر و پیمانهی اوست
این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست
این چه شمعی ست که جانها همه پروانهی اوست
هر کجا حکم الهی ست سخن گو، سرِ توست
شاخه و نخل و نی و طشت طلا منبر توست
به قیامت قسم از صبح قیامت تا حشر
همه ایام قیامت همه جا محشر توست
آن چه گفتند و نگفتند به اوصاف بهشت
همه در یک گل لبخند علی اصغر توست
آن چه بخشید به اسلام بقا خون تو بود
آن که خون تو بقا یافت از او خواهر توست
عضو عضو بدنت نیزه و زخمت آیات
ورق مصحف آغشته به خون پیکر توست
دوست میخواست تو را کشته ببیند ور نه
نیزه فرمان بَرِ تو تیغ ثناگو سر توست
نه محرم نه صفر بلکه همه دورهی سال
باید این بیت بخوانیم که یاد آور توست
این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست
این چه شمعی ست که جانها همه پروانهی اوست
کیست این عصمت اعظم که ز توفیق تنش
گرگ معصوم شود در گذر از پیرهنش
بوریا یافته توفیق که پیچد بر او
ورنه در عالم معناست دو عالم کفنش
حق بر آن بود که برگرد سوی خیمه برو
شه بر آن بود که افزون بشود سوخت تنش
مددی داد به قاتل که زند بهتر تیغ
عالمی سوخت از این کشمکش تن به تنش
چهرهی شمر در آن چشمهی خورشید افتاد
گرگ افتاد به جان دو غزال چمنش
این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانهی اوست
📝 استاد حاج غلامرضا سازگار
هیئتفاطمیونزنجان
یادگـارامــاموشهــیدان
وارثــانفرهنگعـاشورا
@fatemiunzanjan