#سـیـره_شـہـداء
🔺جانباز قطع نخاعی ناصر توبهای در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردانهای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان حاج قاسم سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد.
🌷 سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت:
📞من دو روز به خانه شما می آیم!
🚿لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت؛ بعد به سمت خانه خودش میرفت.
🌹تا شهید نباشی، شهید نمیشوی...
🌷 #شهید_مدافع_حرم_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻ڪـانـال #این_الفاطمیون
🔸 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/Fatemiyoon18
▶🆔 sapp.ir/Fatemiyoon18
✍ #سـیـره_شـہـداء
👁️ شهیدی که به خاطر مادرش چشمانش را باز کرد!
⚰️ بعد از شنیدن شهادت عباس خیلی گریه کردم و رفتم سردخانه بهشت معصومه. آن روز ۱۰۶ شهید آورده بودند. برگهای روی در نوشته بودند که اجازه ورود به داخل سردخانه را نمیدادند. فردایش اجازه ملاقات دادند.
👌🏻طبق عادتی که با پسرم داشتیم همیشه در کارها با هم صحبت و اختلاط میکردیم. شروع کردم با پیکرش صحبت کردن.
🖋️ عباس، چون خطاط بود به من میگفت: «مامان موقعی که شما با من صحبت میکنید نمیتوانم خطم را تمرین کنم!»
✋🏻 من به عباس گفتم تا توی صورتم نگاهم نکنی احساس میکنم حرفهای من را متوجه نمیشوی!
👁️ ناگهان دیدم عباس چشمش را باز کرد. پسرم آرزوی شهادت داشت و خدا هم او را به آرزویش رساند.
📞 وقتی که به من خبر دادند عباس زخمی شده است گفتم من آمادگی دارم بگویید که شهید شده است. عباس ۵۵ روز بعد از فوت پدرم به شهادت رسید.
🌹 #شهید_عباس_زرگری
🌹#هدیه به #پیشگاه همه #شهدا #صلوات
🆔 @fatemiyoon18
✍ #سـیـره_شـہـداء
📌 #کرامت شهید حسن طاهری در #شب_اول_قبر #همسایه قدیمی اش
🏴 یك شب در خانه هیأت داشتیم، عصر ِ همان روز پدرم بعد از کمی استراحت ناگهان از خواب بلند شد... گفت همین الان حسن اینجا بود! به او گفتم مراسم داریم، اینجا می مانی؟!
🔸 حسن گفت: نه! فلانی که از همسایگان قدیممان بود امروز از دنیا رفته، او حقی به گردن من دارد و امشب که شب اول قبرش است باید پیش او باشم...!!
⁉️ به حسن گفتم: اون که از نظر اخلاقی و اعتقادی هم سنخ تو نبود! چه حقی به گردنت دارد؟!
🔹 حسن گفت: روز تشیع جنازهی من هوا گرم بود و این بنده خدا با شلنگ آب، مردم را سیراب میکرد...
پدرم گفت: باید بروم ببینم این بنده خدا واقعا زنده است یا مرده؟!
🔸پدر رفت و ساعتی بعد برگشت و گفت: بله، وارد محله آنها که شدم، حجلهاش را دیدم که گفتند همین امروز تشییع شده است...!!
🎙️ راوی برادر شهید
#شهید_حسن_طاهری
🆔 @fatemiyoon18
🌷 #سـیـره_شـہـداء
🗓️ دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد با #امام_زمان آغاز کرد.
👤 در روز آخرین چله، پیرمردی را دید که او را به اسم صدا کرد و گفت: آقای رفیعی، امام زمان به شما سلام رساند و گفت: دیدار ما فعلا میسر نیست، اما به دیدار نائب ما خواهی رسید.
⁉️ دکتر رفیعی تعجب کرد، این شخص که بود؟! از کجا می دانست...؟!
📞 همان روز با او تماس گرفتند و گفتند: به همراه دیگر جانبازان برای افطار به خدمت رهبر انقلاب خواهید رسید و در آنجا خاطرات را نقل خواهید کرد. چند روز بعد، دکتر رفیعی به دیدار نائب امام نائل شد.
☝🏻ایشان میگفت: دیگر یقین پیدا کردم که ولی فقیه، نائب امام عصر عج است.
📙برگرفته از کتاب منتظر. خاطرات جانباز شهید دکتر محمود رفیعی.
به ما بپیوندید...👇👇
🆔 eitaa.com/fatemiyoon18
🆔 splus.ir/fatemiyoon18
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نائب_امام_زمان