eitaa logo
تیـ‌پ فـاطمیون🌼!'
153 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
428 ویدیو
5 فایل
#گمنامے که فقط برای شہدا نیست!' میتونے شھـید زنده باشے(: اما یه شرط داره☁💜 باید فقط برای خدا ڪار کنے! همسایھ مونہ!' @donyaeroooshan313 بھ گوشیم📞!' https://harfeto.timefriend.net/16324124018001 خادم کانال و ادمین تب🌼!' https://eitaa.com/Yamahdii_313z
مشاهده در ایتا
دانلود
صلےاللّٰه‌علیڪ‌یااباعبداللّٰه ۱۴۴۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️⃟✨ خود‌را‌حَراج‌کردھِ‌اَم‌‌آقـٰا‌بیـٰا‌بِخَر‌.. مَـטּ‌بۍ‌نَوا‌تر‌از‌هَمہِ‌اَم‌'‌بۍ‌نَوا'‌بِخَر‌حُسیـٖטּ..! 🎞|↫ ♥️|↫
❪🌿🚚❫ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ» همانا که انسان را در رنج آفريده‏‌ايم🌱 - بلد/۴ خدایم، اِی صاحبِ تقدیرِ من! راهنمایم باش و مرا از قَلَمرویِ اشک و رنج، به سلامت عبور ده🧡
yasfatemii - حامدجلیلی.mp3
5.32M
『نماهنگ؛حکایتی‌شده‌مویت 🖤•』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌿💜🌿💜🌿💜• «بہ‌قلم:آیناز‌غفارۍ‌نژاد» چند دقیقه‌ای رو در حیاط بیمارستان سپری کردم، از شدت سرما بدنم مثل بید شروع کرد به لرزیدن! نفسم رو با صدا بیرون دادم که بخار بزرگی جلوی دهنم شکل گرفت. موبایل رو از جیبم خارج کردم، با بوق دوم ندا جواب داد. + بله. - علیک سلام، چته تو! + من چمه‌! بگو چیم نیست! - چی شده؟! + ماهور خیلی عصبیم‌، عصابم خط خطیه‌! وام محسن جور نشده از صبح سگ دو زدیم برای ردیف کردن وام! ظهر خسته و کوفته رسیدیم خونه که مامان گفت صدرا گم و گور شده! دوباره برداشتیم اومدیم خونه آقاجون یعنی دیوونه شدم! از بعد از ظهر بشور و بساب داریم، دست برام نمونده‌. بی بی به محض اینکه من رو دید یه مشت ظرف آورد که بشورم! ‌‌فکر کنم از یه هفته پیش این ظرفا رو نشسته بوده‌! واسه شامم عمو اینا اومدن، شامم خودم پختم. عین پیرزن های هفتاد ساله شدم به مولا! بلند خندیدم از لحن جدی و غر غر کردنش. - جدیدا بی ادب شدیا‌! وظیفته! میخوای چی کار کنی؟! کارت شده بخور و بخواب. حالا انگار اتم میشکافی دوتا ظرفه دیگه! صدای فریادش بلند شد. + تو دیگه کی هستی! ‌رو که نیست سنگ پا قزوینه! باشه اومدم مامان! میگم اومدم. ماهور مامان صدامه، واسه چی زنگ زدی؟! بگو که کار دارم! خندیدم. - ‌‌ده دقیقه جدی باش! خواستم بپرسم از پسر عمو خبری نشده؟! صدای خش خشی از پشت تلفن به گوشم خورد! همزمان صدای ندا هم اوج گرفت. + وای محسن! چرا همشو ریختی، گند زدی محسن! برو بیرون نمیخوام ببینمت! برو بیرون ... - اونجا چه خبره ندا! صدای من رو داری؟! و بوق ممتد! با خنده سرم رو به دوطرف تکون دادم. طفلکی آقا محسن چی میکشه از دست این دیوانه زنجیره ای! ... •💜🌿💜•
•🌿💜🌿💜🌿💜• «بہ‌قلم:آیناز‌غفارۍ‌نژاد» کمی که حالم بهتر شد دوباره وارد بیمارستان شدم مدتی بود از دریا خبر نداشتم باید یه سر میرفتم دیدنش! دست هایی که بر اثر سرما مشت شده بودند رو در جیبم فرو کردم. هنوز چند دقیقه ای از وارد شدنم به بیمارستان نگذشته بود که برای بار دوم با امیرخانی روبرو شدم! پرونده هاش رو به صورت شلخته ای زیر بغل زده بود. با دیدن من لبخند چندش همیشگی رو مهمان صورتش کرد. + ماهور گوش کن ... انگشتم رو در برابر صورتش گرفتم! - نه آقای امیرخانی شما گوش کنید! دیگه خیلی از حد خودتون گذشتید، فکر نکنید اگر سایه پدر بالای سرم نیست میتونید هرکاری کنید! ‌ اگر ببینم دوباره سر راه من سبز میشید به ولای علی قسم به پلیس گزارش میدم که هر ثانیه برام مزاحمت ایجاد میکنید! خجالت بکشید! بسه دیگه هی من چیزی نمیگم هی روی شما بیشتر میشه! عابر بانکتون رو ازتون بگیرن تا سر کوچه هم نمی تونید برید! فقط تظاهرید! حالم از شما و امثال شما بهم میخوره! این هوسه! کی میخواید متوجه بشید که زندگیتون رو با این کثافت بازیا به گند کشیدید! با دیدن مردی که محاسن بلندی داشت حرف توی دهنم ماسید‌! همونی بود که توی اتاق گفت پرستاره. حرفم رو ادامه ندادم و عوضش پوف بلندی کشیدم. دونه های عرق سر میخوردن اطراف گردنم! اولین دفعه بود که این همه بی پروا صحبت میکردم! ... •💜🌿💜•
‌ من تصمیم گرفتھ‌ام بہ عشق بچسبم متنفر بودن، بار بسیار سنگینۍ است ꧇) ‌‹ مارتین‌لوتر‌کینگ ›
وقتۍ کسی عمیقاً عاشق شما باشد، این بہ شما قدرت مۍ‌بخشد، اما وقتۍ شما عمیقاً عاشقِ کسـے باشید، این بہ شما شجاعت می‌بخشد . • لائوتسه
• . - بغلـم‌کن‌؛ کهـ جھان‌بـےتو‌‌خراست :)🌱 '
• . بعضـے ها نوبرانھ های زندگـے اند ؛ همین کہ مۍ‌آیند رنگ زندگـے عوض میشود . . یڪ جور دلبرانھ اۍ ؛ سبـز طور میشود آنقـدر کہ تصویـر لبخندشان ؛ تـا مدت ها نوازشت میڪند 🌸:)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌻 رمز موفقیت🌿🌿🚶🏿‍♂