#اختصاصی
🔮 #خاطره ی #شیرین و خنده دار از
#زبان #امام_خامنه_ای
😄😂😊😀👌
🌺 در یکی از سفرهای مقام معظم رهبری به جنوب کشور و بازدید از مناطق جنگی ، بعد از ورود ماشین به جادهای خاکی حضرت آقا به راننده فرمودند : که من به رانندگی علاقه دارم و دوست دارم رانندگی کنم ، اجازه بدهید من پشت رول بشینم و آقا مشغول رانندگی شدند !
🌺 بعد از چند دقیقه ای به یک ایست بازرسی رسیدند و آقا توقف کردند تا زنجیر را بندازند ،
سربازی که آنجا بود و ظاهرا تازه کار هم بود ، آمد جلو و عرض ادب و احترامی خدمت آقا کرد و گفت اجازه بدهید هماهنگی کنم و رفت و به دژبان گفت:
🌺 قربان آدم مهمی تشریف آوردند!
دژبان گفت : کیه؟
سرباز دستپاچه گفت :
نمیدونم کیه؟ ولی میدونم که خیلی خیلی مهمه !
🌺 دژبان گفت : اگه نمیشناسیش از کجا میدونی که خیلی مهمه ؟
سرباز گفت :
🌺 نمی دونم کیه ولی هر کی هست آیت الله خامنه ای رانندشه!
😄😂😊😀👌
🌺 حضرت #آقا از این #خاطره به عنوان یکی از #شیرین ترین خاطراتشان #یاد می کنند.
📌 لطفاً #مطالب_اختصاصی_کانال را با #ذکر_منبع انتقال دهید
🌺🍃👇
🆔 https://eitaa.com/fatemyyon
#رفاقت_به_سبک_تانک🍃
#خاطره فوق العاده
😂😂😂😂
🌹دلـــت_پاڪــــ_باشــــه🌹
((در یڪی از دانشگاه ها
پیرامون #حجاب سخنرانی میڪردم
ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد
حاجاقااااااااااااااااا
چرا شما حجاب را ساختید؟!!!!
گفتم ؛ حجاب ، بافتهء ذهن ما نیست
حجاب را ما نساختیم بلکه در کتاب خدا یافتیم
گفت ؛ حجاب اصلا مهم نیست
چون ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه کافیه
گفتم ؛ آخه چرا یه حرفی میزنی ڪه
خودت هم قبول نداری؟!!!!
گفت : دارم
گفتم : نداری
گفت : دارم
گفتم : ثابت میڪنم ڪه
این حرفی ڪه گفتی خودت قبول نداری
گفت : ثابت ڪن
گفتم : ازدواج ڪردی
گفت : نه
گفتم : خدایا این خانم ازدواج نڪرده و
اعتقاد داره ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه
پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما
فریاد زد : خدا نڪنه
گفتم : دلش پاڪه 🙄
گفت : غلط ڪردم حاجاقاااااااا))😢😭😂😂😂
https://eitaa.com/fatemyyon
#خاطره
#برخورد_کریمانه
🔰یکی از محافظان مقام معظم رهبری در قالب خاطره ای می گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های ⛰ اطراف تهران برای کوهپیمایی رفته بودند با دختر و پسری👫 دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند
آنها به یکباره درمقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان را نداشتند و از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند و اینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الان آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهد کرد
🌀ولی برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید شما زن و شوهر💑 هستید؟
آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد واقعیت را گفت و جواب داد: خیر من و این دختر دوست هستیم
🔷آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید
آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ📆 بیاید و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم
آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در تاریخ معین به محضر ایشان رسیدند
💞آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند.
با #برخورد_کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند و آن دختر #بد_حجاب به یک دختر #محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند
📚نشریه ماه تمام،شماره ۳،ص۱ https://eitaa.com/fatemyyon
#دلگویهایواقعی
🔹حرفهایش آدم را میگزید، دیگر تحملش را نداشتم، چون این اولین بار نبود که این طور جسارت میکرد...
بلند شدم و به اتاق رفتم. در را که بستم هق هق گریههایم شروع شد...
هنوز صدایش در گوشم میپیچید
توهین به حضرت زهرا(س) و یادگارش چادر و تهمتهای ناروایش به من و امثال من، دلم را شکسته بود💔
نشستم و به دیوار تکیه دادم
🔹کمد دخترخالهام باز بود! چشمم به تصاویر شهدایی افتاد که او از ترس پدرش آنها را داخل کمد چسبانده بود! دوباره اشکهایم سرازیر و درد دلهایم شروع شد. یکی یکی وصیتهایشان را به خاطر میآوردم ... وصیت آنان که سیاهی چادرم را از سرخی خون خود کوبندهتر میدانستند.
🔹یکباره یاد وصیتی از شهید سید مجتبی علمدار دلم را گرم کرد: " وقتی شما از این و آن طعنه میخورید و لاجرم به گوشهی اتاق پناه میبرید و با عکسهای ما سخن میگویید و اشک میریزید. به خدا قسم این جا کربلا میشود و برای هر یک از غمهای دلتان این جا تمام شهیدان زار میزنند".
💚و خدا میداند این حرفها چقدر تحمل سختیهای مسیر طاعتش را برایم شیرین کرد...
#خاطره
#تولیدی_کامل
🌸 @fatemyyon
#خاطره
مادری که هر روز راهروها را جارو می کشد، پوکی استخوانش را قایم می کند و رنگ دکمه های لباسش با هم فرق دارد؛ المپیک نرفته، اما قطعا یک قهرمان است... به سلامتی همه مادر ها...
@fatemyyon