یکی از عوامل عاقبت بخیر ی #صلوات است🌷
صلوات نمازی است که وضو نمیخواهد
امام باقر علیه السلام 🌴
@fatere133
امروز یکشنبه است
تیم فاطرع چند روز حسابی درگیر جلسات و برنامه ریزی برای ادامه کار بعد اربعین 🌷🌴
قرار کلی طرح نو و کلاسهای متفاوت تو فرهنگسرا داشته باشیم
با کمک و همراهی و حضور شما ان شالله 😍🌴
منتظر خبرهای ما باشید 🌴
#خانم_مربی_🦋
@fatere133
امروز روز شهادت خانم جانی که پدرشون که ارباب ماست عاشقانه دوستشون داشت
یسر به روضه ارباب و ماه دخترشون بزنیم
برای تیم فاطره خییییلی دعا کنید 🌷
18594روضه-ی-حضرت-سکینه-سلام-الله-علیها.mp3
16.42M
18594روضه-ی-حضرت-سکینه-سلام-الله-علیها.mp3
یا سکینه بنت الحسین علیه السلام 🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
#ناحله
#قسمت_اول
با باد سردی ک تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم تر جمع کردم...👩🦯
همینطور که سعی میکردم قدمامو بلندتر وردارم زیر لب به آسمون و زمین غر میزدم،
حالا ی روز که من بدبخت باید پیاده برم کلاس، هوا انقدر سرد شده..🤦♀
لباس گرم ترم نپوشیدم لااقل.
مسیر هم که تاکسی خور نیس
اه اه اه😒🤦♀
کل راهو مشغول غر زدن بودم
انقدر تند تند قدم برمیداشتم ک نفسام ب شماره افتاد ..🚶♀
دیگه نزدیکای خونه معلمم بودم کوچه ی تاریک و که دیدم یاد حرف بابام افتادم که گفته بود :
اینجا خطرناکه سعی کن تنها نیای
با احتیاط قدم ور میداشتم ..
یخورده که گذشت حس کردم یکی پشت سرمه وقدم ب قدم همراهم میاد 👀
به خیال اینکه توهم زدم بی تفاوت به راهم ادامه دادم اما هر چی بیشتر میرفتم این توهم جدی تر از ی توهم ب نظر میرسید 🤫
قدمامو تند کردم و به فرض اینکه یه ادم عادیه و داره راه خودشو میره و کاری با من نداره برگشتم عقب تا مطمئن شم 🤭
بدبختانه درست حدس نزده بودم
از شدت ترس سرگیجه گرفتم
اب دهنم و به زحمت قورت دادم وسعی کردم نفسای عمیق بکشم 😮💨
تا خواستم فرار و بر قرار ترجیح بدم و در برم یهو یه دستی محکم نشست رو صورتم و کشیدم عقب هرکاری کردم دستش و از رو دهنم ور دارم نشد😰
چاقوشو گذاش رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟
لحن بدش ترسم و بیشتر کرد😨
از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت😓
خدایا غلط کردم اگه گناهیی کردم این بارم ببخش منو . از دست این مردتیکه نجاتم بده
اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟😭
چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن
با دستای لرزون کاری ک گفت و انجام دادم..
وسایل و ک داشتم میریختم پایین
چشم خورد ب اینه شکسته تو کیفم
ب سختی انداختمش داخل استینم
کیف پولم و گذاشت تو جیبش
بقیه چیزای کیفمم ی نگا انداخت و
با نگاهی پر از شرارت و چشایی ک شده بودن هاله خون سرتا پام و با دقت برانداز میکرد😡😏
چسبید بهم
از قیافه نکرش چندشم شد
دهنش بوی گند سیگار میداد🚬
با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون
حس کردم اگه یه دیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم 😒🤭
اب دهنمو جمع کردم و تف کردم تو صورتش
محکم با پشت دست کوبید تو دهنم..👀🩹
#محلا
@fatere133