فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز زهر، آب خوش نخواهی خورد در زندان؛
وقتی حسن باشی و فرزند علی باشی..
#شهادت_امام_حسن_عسکری
@fatere133
میگفت: شب شهادت امام حسن عسکری که میشه
قلبم میتپه برای بقیه الله..♥:)
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله
#شهادت_امام_حسن_عسکری
@fatere133
*اگر در مملکتی هستی که تمامش تاریک است این نشان میدهد که تو یک کبریت هم روشن نکردهای!
شبتون بخیر..
#محلا
@fatere133
#ناحله
#قسمت_سوم
وقتی کنار رفت تازه متوجه شدم صدای کی بود ..:)
صاحب صدا قبل اینکه این آشغال فرار کنه، یقش و گرفت و کوبید زمین🙂
دستش درد نکنه تا جون داش زدتش..😏
اون پسری هم که باهاش بود یه قدم اومد جلو🚶♀
ترسیدم ...خودمو کشیدم عقب
ی دستمال گرفت سمتم
با تعجب به زاویه دیدش نگاه میکردم
سرشو گرفته بود اون سمت خیابون
دستاش از عصبانیت میلرزید🤦♀🤫
مزه ی شورِ خون و رو لبم حس کردم،
لبم بخاطر ضربه ای که زده بود پاره شده بود و خونریزی میکرد.🩸🩹
دستمالو ازش گرفتمو تشکر کردم.:)
ازم دور شد..
اون یکی دوستش اومد جلو..🚶♀
جلو حرف زدنمو گرف:
_نامرد در رفت وگرنه میکشتمش ...
بابا مگه ناموس ندارین خودتون ...
رو کرد به منو ادامه داد
شما خوبین ؟ 🙂🌱
جاییتون که آسیب ندید ...؟
ازش تشکر کردمو گفتم که
نه تقریبا سالمم چیزیم نشده ...
هنوز به خاطر شوکی که بم وارد شد از چشاماشک میومد انگار کنترلشون دست خودم نبود..😓
دستمال و گذاشتم رو جای دستای کثیفم...
اه چقدر از خودم بدم اومد
پسره ادامه داد ..
_ما میتونیم برسونیمتون🙃
سعی کردم آروم باشم
+نه ممنون مزاحمتون نمیشم خودم میرم 🚶♀
_تعارف میکنین ؟
+نه !
پسره باشه ای گفت و رفت سمت دوستش ...
همین طور که کتاباو وسایلامو از رو زمین جمع میکردم به زور پاشدم که لباسامو که پر از خاک شده بود بتکونم
به خودم لعنت فرستادم که چرا
گذاشتم برن ...🤦♀
وای حالا چجوری دوباره این همه راهو برم
اگه دوباره ...😥
@fatere133