eitaa logo
موسسه فرهنگی فاطره🌱
346 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
36 فایل
•• بسم الله النور ✨ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ خدا را سپاس که پدیدآورندۀ آسمان‌ها و زمین است :)...♡ _موسسه فرهنگی فاطره🌱 @fatere133 ارتباط با ما 👈🏼 @ammatozzeynab @Lmozaffari
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذی حجر یا که عبد و شهید فرقی ندارند... فقط باید حواست را جمع کنی که خداوند در کمینگاه است و تنها کافی است تو از چارچوب عقل خارج شوی... @fatere133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸روشن بینی و بصیرت عیدتووون مبارک تولد خانم جان فاطمه معصومه سلام الله علیها اخت الرضا برهممون مبارکا باشه 😍🌸 روزتووون مبارک دخترگلا 😍🌸🍎🦋 @fatere133
هدایت شده از  رسم خادمی 🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبیه تر به امام الرئوف باشیم 🍎😍 هرگز کسی را برای حاجتی که داشت و برای آن حضرت مقدور بود رد نمی‌کرد. کتاب مهر ولایت آیت الله کریمی جهرمی (نقل از اخبار عيون الرضا) @fatere133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴فرهنگ اربعین؛ 🔰قسمت ۴: وقت رفتن رسیده بود ،باید خودسازی را شروع میکردم و نفسم را برای اطاعت و فرمانبرداری از خداوند اماده میکردم و اتصالم را به ارباب بیشتر میکردم ،رفتم غسل زیارت انجام دادم و بعد دو ركعت نماز خواندم و همه چيز خودم را به خدا سپردم و گفتم« اللَّهُمَّ إِنّي أَسْتَوْدِعُكَ نَفْسي وَ أَهْلي وَ مالي ، وَ ذُرِّيَّتي وَ دُنْياي وَآخِرَتي وَ أَمانَتي وَ خاتِمَةَ عَمَلي؛ خداوندا من خودم و خانواده ام و اموالم و فرزندانم و دنيا و آخرتم و سرپرستم و پايان كارم را به تو مى سپارم»،صدقه دادم و چهارقل و ایه الکرسی و حمد که بسیار برای سفر سفارش شده خواندم کمی تربت امام حسین همراه خود برداشتم و از عزیزانم خداحافظی کردم و با بدرقه ی انها و محافظت قرآن به راه افتادیم...  سَلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور 🏴🏴🏴 عشق به حسین=شعور حسینی داشتن 💠برای ترویج فرهنگ اربعین نشر دهید. 🏴🏴🏴 صل الله علیک یا ابا عبد الله الحسین(ع)... 🏴🏴🏴 (س) 🔻برای پیوستن به شبکه های اجتماعی از لینک زیر استفاده کنید: https://yek.link/Gharargahemontazeran 🍎 ¦¦ @fatere133 🏴 ¦¦ @rasmekhademii
حتی فکرشم وحشتناکه 😰 اه اخه تو چرا بیشتر اصرار نکردی که من قبول کنم . 🤦‍♀ مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم یهو یه اِل نود وایستاده جلوم توشو نگاه کردم دیدم دیدم همونایین که بهم کمک کردن .‌‌🙃 کاش از خدا یه چی دیگه میخواستم..🙄 همون پسره دوباره گف میرسونیمتون..:)🌱 بدون اینکه دیگه چیزی بگه پریدم تو ماشین..🙂👩‍🦯 تنم میلرزید .. خون خشکیده رو لبمو با دستمال پاک کردم .🩸🚶‍♀ چند بار دیگه دست به سر و روم کشیدم که عادی به نظر برسم.🥲 وای حالا نمیدونم اگه مامان اینا رو ببینم چی بگم 😩🤦‍♀ دوباره همون پسره روشو کرد سمت صندلی عقب و ازم ادرس خونمونو پرسید .. اصلا نمیدونم چی گفتم بهش فقط لای حرفام فهمیدم گفتم شریعتی اگه میشه منو پیاده کنین ... با تعجب داشت به من نگاه میکرد که اون دوستش که در حال رانندگی بود یقه لباسشو کشید و روشو کرد سمت خودش. 😞👩‍🦯 کل راه تو سکوت گذشت... وقتی رسیدیم شریعتی تشکر کردمو پیاده شدم ... حتی بدون اینکه چیزی تعارف کنم،اصلا حالم خوب نبود . 😔🚶‍♀ دائم سرم گیج میرفت . . همش حالت تهوع داشتم . . به هر زوری شده بود خودمو رسوندم خونه...🏠 دیگه نایی برام نمونده بود ، کلید انداختم و درو باز کردم .. نبود مامان بابا رو غنیمت دونستم و خیلی تند پریدم تو حموم ، تو آینه یه نگاه ب صورت زخمیم انداختم و آروم روشو با کرم پوشوندم🙂 رفتم‌سمت تخت و خواستم خودمو پرت کنم روش که درد عجیبی رو تو پهلوم حس کردم ..🩸🚶‍♀ @fatere133