چهارمین #سالگرد آسمانی شدنت مبارک
دستنوشته اولین شهید #مدافع_حرم_جامعه_پزشکی:
روزی که راهی شدم با خودم عهدی کردم که به دنبال جمع خیرات برای اخرت باشم نه جمع امتیازات برای دنیا
کاش ۲۰سال بعد که این نوشته را میخوانم به خودم بگویم خیرات جمع کردم نه امتیازات
چند وقتی است فکر میکنم ای کاش تیرنخورم ای کاش صدمه ای برمن وارد نشود نه به خاطر اینکه از جانم ترس دارم یا …. به خاطر اینکه دشمنی که مرا میکشد خوشحال خواهد شد. دوست دارم شهید شوم ولی نه با گلوله.
🌷 دوست دارم اینقدر در راه #اسلام زحمت بکشم که بمیرم.
شادی روح شهدا صلوات.🌷
@fatholfotooh
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مستند کوتاه از زندگی شهید شاهرخ ضرغام ؛
کسی که محافظ کاباره میامی بود ولی #عشق_خمینی تغییرش داد.
#سالروز_شهادت
#کلیپ
#اسلام
#پیشنهاد_دانلود
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال متن روضه
Narimani_Babolharam_Net.mp3
12.77M
|⇦•قرآن به سر گرفتن ..
#مراسم قرآن به سر گرفتن ویژۀ شب هایِ قدر«بیست و سوم» به نفس سید رضا نریمانی•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
گرفتاریهایمان از روزی شروع شد
که #امت را به #ملت تغییر دادیم!
#اسلام برای حذف
#مرزهای_جغرافیایی آمد
اما مسلمین به دورِ خود مرز و حصار کشیدند!...
#امت_اسلام
#القدس_أقرب
#covid_1948
#FreePalestine
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
💢دلت برای چه چیز ایران تنگ شده است؟
🔹به نظرم اسلام در لوزان هیچ جلوهای ندارد. نمیدانم بهخاطر نبود مسجد در شهر است که این احساس را دارم یا بهخاطر تعداد کم زنان باحجاب که آن هم اغلب سیاه پوستند و با لباسهای عجیب و غریب و گل و گشاد میگردند. تا حالا به جز خودم و هدی که با مانتو و روسری میگردیم تنها یک زن محجبه دیدهام که کتودامن گرانی پوشیده و روسری ساتن براقش را از پشت گره زده بود. به نظرم ترکیهای بود. خیلی دوست دارم بدانم که مردم شهر درباره من که با حجاب معمولی میگردم چطور فکر میکنند. نه آنقدر شیکم و نه آنقدر شلخته. اصلاً درباره مسلمانها چه میدانند؟ نکند اینجا هم اسلام هراسی اپیدمی باشد و همانها که توی اتوبوس و فروشگاه به رویم لبخند میزنند توی دلشان فکر کنند کمربند انتحاری بستهام و یا بالاخره یک روزی خواهم بست. بعضی وقتها از این فکرهای خودم خندهام میگیرد. گاهی هم دلم میگیرد از این همه ناهمگونی محیط. چند روز پیش عمهام زنگ زده بود به موبایلم. حال و احوال میکرد. پرسید بیشتر از همه دلت برای چه چیز ایران دلت تنگ شده؟ رویم نشد بگویم صدای اذان. گفتم: نان سنگک.
🔹با علیرضا (پسرم) آمدهایم میدان دهکده کاهوی مدل ایرانی بخریم. انگار کمی دیر رسیدهایم. سبزی فروشها بساطشان را جمع کردهاند و در حال رفتناند. کاهو گیرمان نمیآید. در عوض با دوربین موبایلم صحنهای شکار میکنم که از هزار کیلو کاهو بیشتر میارزد. یک عده مرد و زن و بچه دور میدان دهکده جمع شدهاند و شعار میدهند. اتفاقاً خیلی هم جاندار و غیرنمایشی. هر چند دقیقه جوان بوری با یکی از آن بلندگوهای دستی سال ۵۷، که سه تا باطری بزرگ شش ولتی میخورند شعارها را نو میکند. نمیدانم موضوع شعارهایشان چیست و چه چیزی این مردم همیشه خونسرد بیطرف سوئیسی را اینقدر عصبانی کرده است. برای همین نزدیک نمیروم. میترسم نکند بر ضد اسلام و اینها باشد و جلو رفتنم جلوه خوبی نداشته باشد. ولی به محض اینکه نوشته «LIBY LIBRE» (لیبی آزاد) را دست خانمی که توی جمعیت است میبینم، دوزاریام میافتد که در حمایت از مردم لیبی است. میروم بین جمعیت و ادای شعار دادن در میآوردم. دهانم را الکی تکان میدهم چون نمیدانم دقیقاً چه کلمهای را تکرار میکنند. یک چیزی شبیه تباکی کردن برای امام حسین! هرچه گردن میکشم و اطراف را نگاه میکنم نه یک دانه خبرنگار و دوربین صداوسیما هست و نه حتی یکی از این شهروند خبرنگارها که از تصادف و قتل هم فیلم میگیرند. با ترسولرز موبایلم را از جیبم درمیآورم. نکند مجوز تجمع را به شرط نبود عکس و فیلم داده باشند؟ شعار دادن به سخنرانی حماسی تبدیل شده. دوربین موبایل را آهسته از میان کتف دو مرد هیکل داری که جلویم ایستادهاند روی سخنران زوم میکنم تا تنها رسانهای باشم که گریهکردن پسر بور اروپایی برای مردم لیبی را ثبت میکند. آن هم پشت بلندگوی دستی و روی پلهٔ میدانک اصلی شهر کوچکی در مرکز اروپا.
🟢پ.ن: متن بالا برشیست از کتاب «دهکده خاک بر سر»؛ روایتهایی از یک سال زندگی در لوزان سوئیس از زبان فائضه غفارحدادی
📚کتاب: دهکده خاک بر سر
✍نویسنده: فائضه غفارحدادی
🔘ناشر: سوره مهر
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#دهکده_خاک_بر_سر
#اسلام
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz