ماه رمضان سال 1362 به دنبال عمليات «والفجر» دشمن چند پاتك به ما زد كه در آن تعداد بسياري از رزمندگان مجروح شدند از جمله رزمندگاني كه در اين پاتكها به شدت مجروح شده بودند ميتوان به رزمندگان گردان تخريب استان فارس اشاره كرد چرا كه آنها بر اثر انفجار «مين»، از ناحيه دست و پا دچار آسيب ديدگي شده بودند.
در آن سال من مسئول بخش «ريكاوري» بودم و با پايان يافتن كارم در اين بخش به اتاقهاي ديگر سر ميزدم. با ورود به بخش «ارتوپدي» به همراه دوستانم مجروحان را پانسمان ميكرديم. بعد از پايان كارهاي اين بخش نيز بايد غذاي مجروحان را آماده ميكرديم و به آنها ميداديم.
#جبهه
#ماه_رمضان
#افطاری با بوی #قورمه_سبزی🍃
خاطره امدادگر رزمنده، مریم #کاتبی
به آشپزخانه بيمارستان رفتم تا برای مجروحان غذا بياورم متوجه شدم ناهار قورمه سبزیه. ماه رمضان بود، منم روزه بودم و خیلی قورمه سبزی دوست داشتم گفتم: «وای خدا چند ساعت ديگر بايد تا افطار صبر كنم؟»
پرستاران، مسئول غذا دادن به مجروحان بودند. در ميان آنها رزمندهای بود كه هر دو دست و پاهايش شكسته بود و بايد غذا دهانش ميگذاشتم. با هر قاشقی كه به دهان او ميگذاشتم اشك میریخت تا اينكه به قاشق ششم رسيد.
پرسيدم: «چرا اشك ميريزی؟»
چيزى نگفت.
دوباره پرسيدم.
گفت: خدا منو بكشه، شما با زبون روزه باید به من غذا بديد. از قورت دادن آب دهانتان معلومه كه با هر قاشق كه میخورم شما دلتون ميخواهد.
قورمه سبزی دوست داشتنم باعث شد بنده خدا کوفتش بشه. اصلا حواسم نبود چه واکنشی دارم!!!