هدایت شده از شبهای با شهدا
بسم الله النور
همیشه جهانی دعا می کرد، تنها دغدغه خودش را نداشت، دوست داشت همه موفق باشند .
به شهید برونسی خیلی علاقه داشت، ایشون رو الگوی خودش تو زندگی قرار داده بود. پدرش از رزمنده های جبهه بود. همیشه از پدرش می پرسید: وقتی دوستات شهید می شدن چه حالی داشتن؟ موقع شهادت چی می گفتن؟
خسته از مدرسه بر می گشت، وقتی می گفتم خسته نباشی، دستانم رو می بوسید و در آغوشم می گرفت، می گفت: مامان خیلی دوستت دارم، شما از صبح تا حالا زحمت کشیدید، من که کاری نکردم. از حالا به بعد نوبت منه، شما برید استراحت کنید . (مادر شهید)
#روایت_خوبان
#شهیده_راضیه_کشاورز
#زندگی_به_سبک_خوبان
https://eitaa.com/shabhayebashohada